احزاب در ایران/ گفتگو با قائم‌مقام حزب حاما

کدخبر: 2377028
خبرنگار:

ما به‌عنوان حزب کارت حمایت‌های مردمی نداریم/ حاکمیت تقریباً خالی از احزاب است/ هر فردی که به‌واسطه حزب وارد حاکمیت می‌شود پس از آن معمولاً از فضای حزب خود فاصله می‌گیرد.

نسیم آنلاین: نبود سازوکار رسمی برای مشارکت سیاسی مردم یکی از مسائلی است که هر با بروز اعتراضات و شورش‌ها بحث آن باز می‌شود اما خیلی زود به فراموشی سپرده می شود. احزاب در کشورهای مختلف به عنوان یکی از این سازوکارهای رسمی نقش ایفا می‌کنند اما در کشور ما این نقش آفرینی به حدی ضعیف است که کمتر کسی از فعالیت‌های حزبی مطلع است. برای شناخت بیشتر فعالیت احزاب در ایران به سراغ احزاب فعال در کشور رفته و به بررسی مواضع این احزاب و آسیب شناسی فعالیت حزبی در کشور خواهیم پرداخت. برای بررسی این موضوع به سراغ افشین فرهانچی، قائم‌مقام حزب اراده ملت ایران (حاما) رفتیم. گفت‌وگوی نسیم‌آنلاین با این فعال حزبی را در ادامه بخوانید

آقای دکتر بعد از مجموعه اتفاقاتی که در سال 1401 افتاد و اعتراضاتی که شکل گرفت در کف جامعه و فضای سیاسی کشور و یک سری مباحثی حول موضوع اعتراض و حق اعتراض مردم پدید آمد و همه دغدغه‌شان این بود که چون فضای رسمی برای اعتراض وجود ندارد، مردم به سمت اعتراضات غیررسمی و به تعبیری غیرقانونی می‌روند، بعد اتفاقات ناگواری که حالا بعدش می‌افتد و دعواهایی که شکل می‌گیرد. از طرف دیگر احزاب سیاسی را نوعی میانجی می‌دانند بین مردم و دولت که به‌عنوان میانجی بیایند و قرار بگیرند و مطالباتشان را پیگیری کنند. حالا می‌خواستیم به نظر شما به‌عنوان کسی که فعالیت حزبی انجام دادید احزاب موجود می‌توانند پاسخ‌گوی مشارکت نسل فعلی در فضای سیاسی کشور باشند؟

ببینید این سؤال خیلی دقیقی است. بحثی که گفتید یک نظریه پشت آن دارید که احزاب باید نقش واسط بین مردم و حاکمیت را ایفا کنند. طبیعی است که مردم تعدادشان زیاد است، نظریاتشان پراکنده است، خیلی وقت‌ها نظریات ممکن است دقیق و علمی نباشد. احزاب به‌عنوان یک نهاد واسط در کنار سایر نهادهای واسط مثل دانشگاه، مثل رسانه و غیره می‌آید، اینها را دسته‌بندی می‌کند و با حاکمیت وارد چانه‌زنی می‌شود.

 ولی حالا یک‌قدم جلوتر می‌روم و بحثی را مطرح می‌کنم که الان خاص ایران است و من داستان‌های سال گذشته و اصلاً این جنس از داستان‌ها را ناشی از این مسئله می‌دانم. سال‌ها قبل از این که بحث حجاب که با قضیه مرحوم مهسا امینی به این شدت پررنگ بشود، احزاب در این‌ رابطه با حکومت صحبت کرده بودند. حالا چه حزب‌های اصلاح‌طلب، چه حتی حزب‌های اصول‌گرا و حتی پنج شش حزب زنانه‌ی کشور مثل جامعه‌ی زینب، انجمن روزنامه‌نگاران زن (رزا)، تشکیلات خانم ملاوردی (جمعیت حمایت از حقوق بشر زنان)، تشکیلات خانم راکعی (جمعیت زنان مسلمان نواندیش). مشکل ما الان انتقال پیام یا اعتراض به تصمیمات حکومت نیست. مشکل این است که احزاب یا سایر نهادهای مدنی، اینها را منتقل می‌کنند ولی حکومت جوابی نمی‌دهد. حکومت اصلاً برنامه‌ای برای جواب‌دادن به این دسته از دغدغه‌ها ندارد وگرنه شما خودتان در دانشگاه هستید. دکتر سریع‌القلم بیش از بیست سال است مجموعه‌ای از بحث‌ها را مطرح می‌کنند. آقای تاجیک مطرح می‌کند، آقای زیباکلام مطرح می‌کند، آقای خوش‌چهره مطرح می‌کند، آقای افروغ مطرح می‌کند. آیا شما پاسخی به اینها می‌بینید؟ حکومت به اینها پاسخ نمی‌دهد. بنابراین من اعتراضاتی را که پارسال رخ داد از جنس اعتراضاتی که مردم می‌خواهند یک پیام را به حکومت برسانند نمی‌دانم. این پیام قبلاً به حکومت رسانده شده است. الان مردم دنبال یک چیز دیگر هستند. می‌گویند ما قبلاً پیاممان را رسانده‌ایم. شما به این پیام گوش نمی‌دهید. ما می‌خواهیم قدرت را به دست بیاوریم و حالا با این قدرت کاری را که فکر می‌کنیم درست است انجام می‌دهیم.

حاکمیت خالی از احزاب است

پس ببینیم دو تا موضوع شد. در کشورهای دیگر احزاب خودشان بخشی از قدرت هستند، بنابراین شما به‌عنوان مردمی از کف خیابان می‌آیید دفتر من، می‌گویید آقا من یک همچنین نیازی دارم. آن‌وقت منی که در پارلمان حضور دارم، قدرت دارم، حرف شما را می‌شنوم رأی شما را هم می‌خواهم. می‌روم آنجا چانه‌زنی می‌کنم. در ایران احزاب که معمولاً به‌صورت کلاسیک در داخل حاکمیت قدرتی ندارند. حاکمیت تقریباً خالی از احزاب است. الان نگاه ‌کنید هر کدام از حزبی‌ها را که وارد حاکمیت می‌شوند معمولاً از فضای حزبی‌شان فاصله می‌گیرند و با برند حزبی‌شان هم وارد نمی‌شوند. الان مشکلی که ما مردم با حاکمیت داریم قدرت است. ما اعتراض داریم و قدرت می‌خواهیم. حاکمیت به ما قدرت نمی‌دهد و هیچ طور هم روزنه‌ای باز نمی‌کند که اگر من نظری دارم بروم یک‌بخشی از قدرت را به دست بیاورم و با آن قدرت، چیزی را که مد نظرم است تغییر بدهم.

دیگر مردم فهمیده‌اند که این احزاب و این دانشگاه‌ها و این نهادها کارکرد ندارند. برای همین هم است که آسیب‌شناسی احزاب یا حالا مشکلی که برای احزاب به وجود آمده را هم باید از این نقطه شروع کرد که مردم قبلاً فکر می‌کردند احزاب نهاد واسطه هستند، الان متوجه شده‌اند اصلاً نهاد واسطه‌ای وجود ندارد. چون نهاد واسطه کارش این است که پیغام را ببرد. آنها پیغام را بردند. حکومت هم پیغام را دریافت کرده است ولی نمی‌خواهد واکنشی نشان دهد.

 برگردیم و گریزی بزنیم به قضیه مرحوم مهسا امینی. آن همه اعتراض شد، واکنش‌های مختلفی هم به وجود آمد. حتی یک مقدار تلفات داده شد. چه از طرف نیروهای حاکمیتی و چه از طرف مردم. پیام را مطمئن هستیم رسیده است. یعنی الان حاکمیت باید فهمیده باشد که بخشی از جامعه با پوشش رسمی که حکومت می‌خواهد مشکل دارد. خوب الان دارد چه‌کار می‌کند حکومت؟ هیچ کاری نمی‌کند. یعنی عملاً این حوزه را مثل بقیه‌ی حوزه‌ها برده در پستو. تازه حتی بعضی وقت‌ها می‌بینیم که مثلاً دارد یک مقدار لجبازی هم می‌کند. لایحه‌ی اخیری که آمده نشان می‌دهد که حتی یک‌ذره هم انعطاف نشان نداده‌اند. یعنی علی‌رغم اینکه پیام را گرفته‌اند ولی عکسش را می‌خواهند عمل کنند. لذا این نظریه‌ای که شما گفتید احزاب می‌توانند نقش نهاد واسط را داشته باشند، در صورتی بود که احزاب بخشی از قدرت می‌بودند که ساختار ما چون حزبی نیست، این حالت را نداریم.

سیستم آمادگی شنیدن و انعطاف به خرج دادن را ندارد

باز یک نکته فرعی هم اینجا ورود کنم. ببینید الان مدتی است، یعنی از زمانی که اعتراضات چندمرتبه رخ داد، چه وزیر کشور فعلی جناب دکتر وحیدی و چه وزیر کشور قبلی، می‌گفتند مثلاً یک محلی انتخاب کنیم برای تجمعات که مردم آنجا جمع بشوند. مثل آن پارک مشهوری که در انگلستان (هاید پارک) است، مردم جمع بشوند اعتراضاتشان را بیان کنند. فرض کنید یک همچنین اتفاقی افتاد. شما آمدید استادیوم شیرودی را گفتید محل تجمع مردم. مردم جمع شدند، شعار دادند که بله معاونت آموزشی رشته‌های علوم سیاسی ما فلان مشکل را دارد یا آمدند گفتند ما در رابطه‌ با حجاب فلان مشکل را داریم. بعد از آن چه اتفاقی می‌خواهد بیفتد؟ آیا سیستم آمادگی دارد که خودش را منعطف کند؟ تمام این بازی‌ها وقتی معنی دارد که آن سیستم از قبل آماده‌ی شنیدن پیشنهادها باشد.

حالا می‌رسیم به اینکه چه اتفاقی افتاده است که حکومت ایران نمی‌خواهد پیشنهادها را بپذیرد. معمولاً حکومت‌ها وقتی پیشنهاداتی را نمی‌خواهند بپذیرند دو منشأ بیشتر ندارد. این را احتمالاً می‌دانید. یکی اینکه منافع حاکمیت ایجاب نمی‌کند. یعنی یک سری آدم‌ها در حاکمیت هستند که منافعشان ایجاب نمی‌کند. مثلاً در انگلستان، حکومت دست کارخانه‌دارها بوده، کارگرها آمدند و گفتند: «ساعت کار بشود هشت ساعت». کارخانه‌دار می‌گفت: «نه آقا من دوازده ساعت می‌خواهم تو کارکنی. هشت ساعت را نمی‌پذیرم». پس منافع مستقیم بخشی از حاکمیت مخالف آن حرفی بوده که مردم می‌زنند.

یک موقع هم هست که حکومت یک چهارچوب آرمانی، یک ایدئولوژی یا یک پارادایم خاص را تعریف کرده، همه چیز را با آن پارادایم می‌سنجد. در حکومت‌های کمونیستی این زیاد دیده می‌شد. در حکومت کمونیستی دیگر منافع آن بالایی‌ها مطرح نبود که بگوییم منافع خاصی دارند. ولی الان در کوبا هر کس برود مثلاً به رائول کاسترو پیشنهاد بدهد، رائول کاسترو آن کتابش یا آن قانونش را درمی‌آورد، می‌گوید پیشنهاد شما با اصول کمونیسم نمی‌خواند، پس من پیشنهادت را قبول نمی‌توانم بکنم.

ایران به نظر می‌آید حکومتش هر دو خصلت را دارد. هم یک چهارچوب ایدئولوژیک خاص دارد. مثلاً شما می‌روید می‌گویید حجاب. می‌گوید آقا نمی‌شود اصلاً دست من نیست. حتی اگر بخواهم هم نمی‌توانم. چرا که ما آمده‌ایم و گفته‌ایم که مراجع تقلید، مبنای کار ما هستند لذا من اصلاً کاری نمی‌توانم بکنم و دستم بسته است. درست همان‌طور که در کوبا می‌گویند اصول مثلاً مارکس یا فلان این است، کارش نمی‌توانند بکنند. نمی‌شود آن اصول را دست بزنند.

یا این حالت است. یا یک گروه‌هایی هستند که ذی‌نفع هستند. یعنی گروه‌های ذی‌نفع نمی‌گذارند. من برآوردم این است که در کشور ما هر دو حالت دیده می‌شود. بر این‌ اساس در رابطه‌ با سؤالی که شما فرمودید من به نظرم الان دیگر آن نقش نهاد واسط بلاموضوع شده است. به‌خاطر اینکه مردم خودشان مستقیماً دارند پیامشان را به حکومت می‌دهند و در انتخابات هم دارند این پیام را واضح‌تر می‌گویند، در اعتراضات مدام این را تکرار می‌کنند، احزاب هم  دارند این  پیام را تکرار می‌کنند. الان باید فکری کنیم که تا مردم جری‌تر، خشن‌تر یا ناامیدتر نشده‌اند، وضعیت اصلاح شود. حکومت لازم است تمهیدی بیندیشد.

به نظر شما احزاب می‌توانند برای برون‌رفت از این شرایط کاری کنند یا نه دیگر احزاب باید بنشینند یک‌گوشه و کاری نکنند؟ یعنی می‌خواهم بگویم که بالاخره یک بن‌بستی هست دیگر این وسط. از طرفی مردم پیامشان را رسانده‌اند تمام شده، از طرفی حاکمیت هم نمی‌خواهد تغییر بدهد ظاهراً. مثلاً هیچ راهی را باز نگذاشته. احزاب می‌توانند با کار حزبی، کاری بکنند یا نه کلاً باید کار حزبی کنار گذاشته بشود؟

ببینید بحثی که مطرح کردید یک مقدار داستان را وسیع‌تر می‌کند. به این معنی وسیع‌تر می‌کند که احزاب می‌توانند آن قسمتی از جامعه را که تشکل نیافته هستند، متشکل کند و فشار بیشتری به حکومت وارد کند. اینجا احزاب می‌توانند خیلی نقش‌آفرینی کنند به این صورت که احزاب بیایند آن مطالبات مردمی را با روش‌های کلاسیک‌تر تبدیل به یک اهرم فشار بکنند و از این طریق اثرگذار باشند. طبعاً اگر آقای باهنر یا آقای کواکبیان که جفتشان سوابق طولانی در مجلس داشتند الان همان حرف مردم کف خیابان را می‌زدند، راحت‌تر جناب رئیسی یا مقامات بالاتر آن حرف را می‌شنیدند. حرف مردم کوچه و خیابان سخت شنیده می‌شود چون کانال مناسب را ندارند، ولی حرف آنها بهتر شنیده می‌شود. یکی از کارهایی که الان احزاب می‌کنند این است که بتوانند حرف مردم را در ساختارهایی قرار بدهند که حکومت بفهمد.

جایگاه حزب در حکمرانی اسلامی

نمونه زیبای این کار را در زمینه احزاب جناب آقای فیرحی انجام داد. نمی‌دانم آقای فیرحی را می‌شناختید یا نه؟ چون فکر می‌کنم. تا قبل از اینکه به‌خاطر کرونا فوت کنند در دانشگاه تهران تدریس می‌کردند. آقای فیرحی یک کتاب دارد تحت عنوان حکمرانی حزبی. فوق‌العاده کتاب زیبایی است. از این زاویه زیبا است که آقای فیرحی با زبانی که آیت‌الله نوری یا آیت‌الله مکارم بفهمند حرف زده نه با زبان من یا زبان مثلاً دکتر تاجیک. آقای فیرحی آمده بود از دل فقه سنتی واژگانی را استخراج کرده بود و ثابت کرده بود که در حکمرانی اسلامی حزب خیلی مفید است. ما در محیط آکادمیک برای اثبات حکمرانی حزبی در دنیا مثلاً به نظریات مربوط به دموکراسی، به نظریه‌ی بازی‌ها، نظریه‌ آشوب و غیره و ذالک استناد می‌کنیم. ایشان آمده بود از بحثی فقهی استفاده کرده بود. باب فقهی در رابطه‌ با بازی‌های مجاز در اسلام، شرط‌بندی روی شتر و نظایر اینها. من چون فقه بلد نبودم خیلی این قسمتش را متوجه نشدم. ولی از باب‌های فقهی استفاده کرده بود و قضیه را بسط داده بود و ثابت کرده بود که احزاب به این صورت خوب هستند. بعد حتی آمده بود ثابت کرده بود که حزب جمهوری اسلامی و حزب توده، حزب‌های صحیحی هستند. نه به معنی اینکه محتوایشان درست است، چراکه حزب توده یک حزب با تفکر متفاوت نسبت به تفکر آقای فیرحی بوده است ولی ثابت کرده بود این حزب نسبت به اصول حزبی و قواعد حزبی حزب صحیحی است. پس یکی از کارهایی که الان احزاب می‌توانند بکنند این است که مجموعه‌ی حرف‌های مردم را مثل یک بلندگو منعکس کنند، سازمان بدهند.

کار دومی که احزاب می‌توانند بکنند این است که به‌هرحال احزاب درست است به طور مستقیم به قدرت وصل نیستند ولی کانال‌های قدرت بیشتری دارند. مثلاً من، آقای کواکبیان را می‌شناسم، آقای نبوی را می‌شناسم، آشناهای بیشتری دارم تا مردم عادی؛ بنابراین من راحت‌تر می‌توانم لابی کنم و اثر بگذارم، با مقامات بالا صحبت کنم. تقریباً الان برای یک فرد عادی غیرممکن است بتواند آقای مخبر را ببیند. ولی ما ممکن است به‌عنوان یک حزب راحت‌تر بتوانیم یک قرار ملاقات بگیریم، حالا آقای مخبر یا معاونشان یا رئیس‌دفترشان را ببینیم. پس حالت دوم هم این است.

حالت سوم هم که خیلی کمک‌کننده است این است که مردم به‌هرحال در کوتاه‌مدت به پدیده‌ها واکنش نشان می‌دهند. یک اعتراضی می‌شود، مردم یک ماه می‌آیند در خیابان، دو ماه می‌آیند، نه، هشت ماه می‌آیند در خیابان. بعد از آن که مردم دیگر نمی‌توانند همه‌ی کار و زندگی‌شان را ول کنند هر روز پا شوند بیایند در خیابان‌ها. احزاب می‌تواند این پایداری را ایجاد کنند.

حالا من سؤالی که داشتم روی این متمرکز می‌خواهم بشوم ما مثلاً قبل از سال 1401 بالاخره یک سری اعتراضاتی بود به فضای کشور. 98 مسئله‌ی بنزین بود، سال 96 مسئله‌ی معیشت مردم بود و خوب مثلاً حتی انتخابات قبل از 1401 را هم که نگاه کنیم باز هم آن‌چنان که باید و شاید چه انتخابات مجلس چه انتخابات ریاست‌جمهوری حزبی نبودند به یک معنا و احزاب انگار فعالیت خیلی جدی نداشتند و یک‌جورهایی مثلاً آدم‌های پرنفوذ می‌آمدند یک لیستی را انتخاب می‌کردند، آن لیست رأی می‌آورد. از طرف دیگر ما مثلاً می‌بینیم که هشتاد تا هشتاد و خرده‌ای حزب هم وجود دارد. یعنی حداقل روی کاغذ منع قانونی برای این احزاب وجود ندارد. من می‌خواهم بگویم که به نظر شما مشکل حزب چه است که باتوجه‌به گسترش کمی‌اش همچنان نتوانسته نقش چه سیاسی، سیاسی به معنی انتخاباتی است، چه مردمی که مثلاً سه تا چیزی که شما گفتید را ایفا بکند؟

 دوستان از دو تا زاویه به مسئله نگاه کنید. قسمت  مردمی‌اش را که خدمتتان گفتم. یعنی مردم ما در دوره‌های مختلف به حزب‌ها اعتماد کردند ولی آن جوابی را که لازم است از حزب نگرفتند. یعنی به خود ما بسیار، بسیار مراجعه کردند. حتی همان وقایع پاییز پارسال، خیلی از مردمی که ما را می‌شناختند به ما مراجعه کردند و گفتند که ما نمی‌خواهیم خیابان برویم ولی می‌خواهیم یک واکنش داشته باشیم. چه کاری بکنیم؟ یا شما چه توصیه‌ای می‌کنید؟ ما نتوانستیم جواب بدهیم. پس مردم متوجه شدند که احزاب آن کارکرد لازم را ندارند و نمی‌توانند پیامشان را برسانند. چراکه وقتی به ما مراجعه کردند ما گفتیم: «حزب ما بیانیه داده است.» ولی هیچ‌کس به آن توجه نکرده است. یا فلان احزاب درخواست داده‌اند به وزارت کشور که مجوز تجمعی به ما بدهید ولی به آنها جواب ندادند. یا حزب ما رفته صحبت کرده که مردم کف خیابان و جوانان و فلان و اینها را نزنید. نیروی خود ما را هم گرفتند. آقا وقتی شما خودتان نمی‌توانید کاری بکنید پس ما برای چه بیاییم؟ و این موضوع نه یک روز، دو روز. در پنجاه سال اخیر مدام مردم به حزب‌ها مراجعه کردند در جاهای مختلف، آن جواب مناسب را از حزب‌ها ندیدند.

حزب مشروعیت دارد ولی در هیچ کجا مطرح نیست

این را یک طرف ترازو بگذارید، یک طرف ترازو هم ساختار حاکمیتی است. ساختار حاکمیتی ما درست است که روی کاغذ و طبق قانون به حزب مشروعیت می‌بخشد و مجوز هم می‌دهد ولی خیلی‌خیلی ظریف، در هیچ کجا بحث حزب را مطرح نمی‌کند. به چه معنی مطرح نمی‌کند؟ به این معنی که الان در قانون انتخابات ارجحیت با این است که شما تک شرکت کنید. نه اینکه حزبی شرکت کنید. یعنی اگر حزبی شرکت بکنید حتی ممکن است روی تأیید صلاحیت شما اثر بگذارد. درحالی‌که وقتی تک شرکت می‌کنید یک آدم منفرد هستید. می‌روید ارزیابی می‌شوید. اما موقعی که می‌روید در لیست حزبی، قبلش و بعدش مهم می‌شود. حزب باید جوابگوی آدمش باشد. پس به شما فشار می‌آورد. در حالت عادی بعدش دیگر چه کسی می‌تواند یقه‌ی آن آدم را بگیرد؟

بنابراین وقتی فرد باشد به‌راحتی می‌تواند از زیر بار همه چیز فرار کند. ولی وقتی حزب باشد بعد از ده سال هم شما می‌گویید اراده‌ملتی‌ها بودند که آن کار را کردند. حالا آن آدم اصلاً مرده و رفته، همان‌طور که من الان وقتی مثلاً در مورد شما می‌خواهم قضاوت کنم دو روز دیگر اسم شما را یادم می‌رود ولی می‌گویم بچه‌های نسیم آنلاین بودند. یعنی در اصل من یک هویت نهادی به شما می‌دهم، یک هویت تیمی به شما می‌دهم. حاکمیت ما به دلایلی که الان خیلی کوتاه برای شما خواهم گفت اصلاً نمی‌خواهد پای حزب‌ها به ساختار باز شود.

در ابتدای انقلاب بحث‌هایی بوده و افرادی بودند در داخل حاکمیت که تمایل به فعالیت حزبی داشتند. ولی یک‌ذره که سیستم جلو رفت متوجه شدند که آقا این فعالیت حزبی به درد ساختار حکومتی ایران نمی‌خورد. حالا چون در قانون اساسی اسمش برده شده و یک تمایلاتی هم وجود داشته، کماکان دارند با آن مدارا می‌کنند ولی درعمل اصلاً روی آن بحث نمی‌کنند.

تلاش ناکام برای اصلاح قانون انتخابات در دولت روحانی

مصداق‌هایی در این زمینه می‌خواهم بگویم؛ تا الان چندین دفعه قانون انتخابات اصلاح شده و بحث انتخابات حزبی مطرح شده است. حتی آخرین بار در دولت آقای روحانی، یک لایحه‌ای نوشتند که نسبتاً لایحه‌ی کاملی بود. تلفیقی از نامزدهای حزبی و فردی بود تا یک حدودی شبیه به انتخابات ترکیه یا بعضی کشورهای دیگر. به این معنی که تو مردم را مخیر می‌کردی که آقا می‌توانی بروی رأی بدهی، خودت اسم بنویسی یا می‌توانی بروی رأی بدهی و علامت بزنی حزب فلان. آن حزب فلان قبلاً سی تا آدم خودش را معرفی کرده و مثلاً اسم سی نفر را برای تهران داده است. تو می‌توانی آنجا اسم آن سی نفر را خودت بنویسی و فردی انتخاب کنی یا می‌توانی یک تیک (علامت) بزنی بگویی که من جناح اصلاح‌طلب را انتخاب کردم. به طور اتوماتیک رأی برای آن سی نفر لحاظ می‌شود. خیلی هم مکانیسم دقیق و مدرن و خوبی بود. شورای نگهبان هیچ طور زیر بار نمی‌رفت و نه یک‌دفعه یا دو دفعه، بیست و پنج سال است هر لایحه‌ی یا طرح انتخاباتی دولت می‌برد یا مجلس می‌برد که یک‌ذره می‌خواهد فرم انتخابات را از این حالت فعلی به انتخابات حزبی تبدیل کند، شورای نگهبان قبول نمی‌کند.

حالا چرا این اتفاق افتاده که اصلاً با حزب مخالف شدند؟ در دوره‌ی دانشجویی‌تان خودتان دیده‌اید یک موقع شما با یک کلاس روبرو هستید، سی تا شخصیت منفرد هستند. حالا یکی از آنها بچه‌ی شهرستان است یکی راهش دور است. یکی متأهل است. یکی نمی‌دانم یک معلولیت یا معذوریت دارد. سی تا آدم پراکنده و پخش‌وپلا. کافی است این سی نفر یک شورا درست کنند. رئیس دانشکده بیچاره می‌شود. هر روز این رئیس شورا که معمولاً هم آدم‌های جاه‌طلب و باانرژی هستند می‌رود در دفتر رئیس دانشکده که مثلاً چرا آبخوری خراب است؟ چرا کیفیت غذا فلان است؟ کنترل این آدم نماینده شورا سخت می‌شود. سیستم ما هم به‌خاطر اینکه از این نظارت، کنترل، غرزدن و تغییردادن می‌ترسد از همان اول گفته آقا اصلاً من نمی‌خواهم. آقای باهنر تکی حرف می‌زنی، خیلی خوب است. آقای مطهری تکی حرف می‌زنی، من می‌توانم بشنوم. ولی اگر بخواهید بشوید حزب و جمعی حرف بزنید برای ما دردسر می‌شوید. اما چون رویش نمی‌شود این را به‌وضوح بگوید؛ در عمل هیچ کنشی را اجازه نمی‌دهد که احزاب صورت بدهند.

برای همین ساختار به این دلایل که گفتم نمی‌خواهد برای خودش دردسر درست کند. من مطمئنم آقایان اگر فرصت داشتند و الان می‌توانستند قانون اساسی جدید بنویسند، اصلاً حزب در آن نمی‌گذاشتند. اسم آن را می‌گذاشتند تشکل‌های مردمی یا هیئت‌های مذهبی یا یک همچنین چیزی که بعداً در چهارچوب خودشان تعریفش بکنند. همین‌الان هم در کلام خیلی از این آقایان می‌بینید که ایشان چهارچوب حزبی را در بسیج یا هیئت‌های مذهبی، محلی و اینها تعریف می‌کنند که با تعریفی که ما از حزب می‌کنیم و در علوم سیاسی و جامعه‌شناسی و اینها وجود دارد فرسنگ‌ها فاصله دارد.

شما گفتید که سه تا وظیفه دارند احزاب به نظر شما چرا همان وظایف را انجام نمی‌دهند؟

حزب احتیاج دارد که در ساختار قدرت تعریف شده باشد. یعنی به آن قدرت تفویض شده باشد مثل رئیس شورای دانشجویی. اگر رئیس شورای دانشجویی در ساختار دانشگاه تعریف نشده باشد که معنی نمی‌دهد. بروی پیش رئیس دانشکده بگویی من چه کسی هستم؟ پس این موضوع باید برایش تعریف بشود. ازیک‌طرف حزب باید از طرف مردم مورداعتماد و مورد وثوق قرار بگیرد. مردم جمع بشوند بگویند تو نماینده‌ی ما باش برو آنجا. معمولاً در کشورهای دیگر یا داستان از این‌ور شروع می‌شود. یعنی مردم می‌آیند دور یک رهبر یا یک حزب جمع می‌شوند. حزب از پایین شکل می‌گیرد یا از طرف دیگر شروع می‌شود. حکومت یک فرصتی به این حزب می‌دهد، بعد مردم می‌فهمند پس این دکانی که اینها باز کردند به اسم حزب فلان، یک جنس برای فروش دارد. می‌روند سراغ آن. الان نه حالت اول اتفاق می‌افتد نه حالت دوم. حالت اول به این خاطر اتفاق نمی‌افتد که من الان به‌راحتی نمی‌توانم تابلوی خودم را حتی نصب کنم. یعنی اگر شما بخواهید با اسم حزب و با نیروی حزبی فعالیت کنید نه به طور مستقیم، غیرمستقیم مشکلی ایجاد می‌کنند.

خود سیستم اصلاً دلش نمی‌خواهد بازی احزاب راه بیفتد. برای همین هم ترجیحش لیست‌ها، جناح‌ها و افراد است. خود ما که از شورای هماهنگی اصلاح‌طلب‌ها سه سال پیش بیرون آمدیم دقیقاً به‌خاطر همین بود. ما آمدیم گفتیم که این داستان جناح‌ها زمین‌بازی است که سیستم طراحی کرده که تحزب شکل نگیرد وگرنه در همه‌ی دنیا جناح‌ها وجود دارند. ولی داستانشان این‌جوری است شما الان دارید فرانسه را می‌بیند ده تا حزب وجود دارد، در دوره‌ی انتخابات ائتلاف با هم می‌کنند روی یک نامزد. بعد از انتخابات هم هر کس می‌رود خانه‌ی خودش. حالا ما اینجا چه؟ بیست یا سی تا حزب در جناح اصلاح‌طلب هستند.  این سی تا حزب اکثرشان بدون جناح اصلاح‌طلب انگار اصلاً وجود ندارند. الان شما برو با خیلی از این دوستان اصلاح‌طلب صحبت کن بگو دفتر حزبتان کجاست؟ ندارند. رسانه‌ی حزبتان کجاست؟ ندارند. بیانیه‌ی آخر حزبتان کجاست؟ می‌گویند شورای هماهنگی اصلاح‌طلبان بیانیه داد دیگر. یعنی همه چیز را حل کردیم در جناح. آن طرف هم همین‌طور.

باتوجه‌ به این عدم تمایل حاکمیت، امتیازی هم به احزاب داده نمی‌شود و تازه مانع‌تراشی هم می‌کنند. در بحران‌ها ما با مردم هم نمی‌توانیم ارتباط برقرار کنیم. خیلی وقت‌ها در این بحران‌ها، همان روز اول یا دوم بحران، از نهادهای امنیتی بلافاصله به ما زنگ می‌زنند و می‌گویند که دخالت نکنید، بیانیه ندهید. فلان کار یا بهمان کار را نکنید.

آقای دکتر یک مقدار این مراجعات مردم را که می‌گویید توصیف می‌کنید که مردم که می‌آیند به شما مراجعه می‌کنند، دنبال چه هستند؟ از شما چه می‌خواهند؟

ببین تنوع زیادی وجود دارد. ولی آن قسمتی که به بحثمان ارتباط دارد را خدمتتان می‌گویم. در بحران‌ها جامعه عصبی است دیگر. می‌خواهد یک واکنش نشان بدهد. فرض کنید یک جوان بیست و پنج‌ساله است خیلی دلش می‌خواهد برود خیابان شعار بدهد. ولی می‌ترسد یا احتیاط می‌کند. من را می‌شناسد یا حزب ما را از قبل می‌شناسد. اصلاً یک دوره‌ای عضو ما بوده، می‌آید و می‌گوید که برنامه‌ی حزب چه است؟ شما نمی‌ریزید در خیابان یا یک تجمعی نمی‌کنید ما هم بیاییم؟ ببین کاملاً معلوم است که تمایلی به اینکه خودش به‌صورت انفرادی عمل کند ندارد. می‌خواهد یک نهاد باشد که با آن نهاد برود. ما یک جنس از مراجعاتمان از این دسته است. یعنی خیلی‌ها می‌آیند به ما مراجعه می‌کنند می‌گویند الان مثلاً یک تعداد زندانی سیاسی داریم. شما برای این زندانی‌های سیاسی چه‌کار می‌کنید؟ ما به شما کمک کنیم. می‌گویند شما یک کارزار راه بیندازد ما هم می‌آییم امضایش می‌کنیم. پس در اصل این نیاز را داریم.

یک دسته‌ی دومشان که یک پله رفته‌اند جلوتر می‌آیند می‌گویند که ما با بخشی از ساختار مشکل داریم. مثلاً با نظارت استصوابی یا باحجاب اجباری یا با فلان مشکل داریم. شما چه‌کار می‌توانید بکنید که ماهم بیاییم کمکتان کنیم.  یا بر عکس شما به ما کمک کنید که ما بتوانیم این تغییر را ایجاد کنیم.

در این زمینه مثلاً معلولین که مشکلات عدیده‌ای دارند به هر دری می‌زنند. حتی به احزاب مراجعه می‌کنند. بحثشان این است که آقا لایحه‌ی معلولین تصویب شده ولی اجرایش نمی‌توانیم بکنیم. شما در استان همدان یا در استان سمنان چه کاری می‌توانید برای ما بکنید، می‌توانید با استاندار مذاکره بکنید این لایحه‌ی معلولین را عملیاتی بکند. پس دو جنس از خواسته‌ها را از ما دارند.

این دو جنس الان خیلی‌خیلی غالب هستند. کسانی که اعتراض دارند می‌خواهند ما در اصل همراهشان می‌شویم یا ما جلو بیفتیم آنها پشت سر ما بیایند و کسانی که در سیستم هستند نقد دارند، کارشان راه نمی‌افتد، می‌خواهند در اصل ما واسط بشویم برایشان یک کاری بکنیم.

آقای دکتر من بحث‌های آکادمیک مربوط به احزاب را که مطالعه می‌کردم، خیلی از  صاحب‌نظران این حوزه معتقد بودند دو تا پایه را احزاب در این راه ندارند و به‌خاطر اینکه دو تا پایه را ندارند این ضعف در احزاب دیده می‌شود. اولین پایه آن کارت حمایت‌های مردمی است که معتقدند که احزاب آن کارت را در ایران ندارند از طرف دیگر معتقدند چون احزاب شفافیت مالی و اطلاعاتی هم ندارند، ما نمی‌توانیم بفهمیم که این حمایت‌های مردمی چقدر است و احزاب واقعی کدام‌ها هستند و احزاب کاغذی کدام‌ها. به نظر شما چقدر این مشکل، ریشه‌ی مشکلات احزاب است و خودتان نظرتان در این مورد چه است؟

این جنس از نقدها چندان بیراه هم نیستند ولی نکته‌ی کلیدی اینها نیست. فرض کن الان ما شفافیت مالی را هم ایجاد کردیم. یک هوسی از جامعه می‌نشیند که همیشه می‌گویند آقا چرا مثلاً میزان درآمدها معلوم نمی‌شود؟ شما می‌آیی می‌گویی آقا این هم میزان درآمدها. خوب بعدش؟ در اصل گمانم بر این است که این جنس از اعتمادسازی‌ها لازم است ولی حتی اگر اتفاق بیفتد هم کفایت نمی‌کند.

ما در شورای قبلی توانستیم در شورای شهرهای بزرگ سه نامزد بفرستیم. یکی در همدان یکی در شیراز یکی در کرج. بعد با این سه نامزدمان صحبت کردیم، گفتیم که آیا حاضر هستید دقیقاً میزان هزینه‌ی تبلیغاتتان را اعلام کنید. میزان وضع شخصی و زندگی مالیتان را هم اعلام کنید؟ که با پایان دوره این را مقایسه کنیم و بسنجیم. از این سه نفر، دو نفرشان گفتند: «نه ما حاضر نیستیم». یکی‌شان که یک خانم معلم بود گفت: «من حاضرم». ما لیست اموالش را گرفتیم و تأییدش کردیم و میزان اموالش و هزینه تبلیغاتش را بعد از انتخاب‌شدنش اعلام کردیم. حالا دعواها و متلک‌ها و بحث‌ها و اینها بماند که یکی گفت تو که معلمی چرا دویست و شش سوار می‌شوی. معمولاً معلم‌ها پراید دارند. یا چرا مثلاً چهارتا ملک ‌داری همه را سه دانگ سه دانگ خریدی؟ و حالا بماند که اصلاً خود این خانم پشیمان شده بود از کارش. نهایتاً یک روز من پاشدم رفتم پیش معاون استاندار. گفتم یک کاری انجام شده، اصلاً نمی‌گویم کار پیش‌رویی است، یک نفر لیست اموالش را اعلام کرده است. هر روز دارد در رسانه‌ها گوشه‌کنایه زده می‌شود. حالا با فضای مجازی کار ندارم. فضای مجازی بالاخره هرکس دلش می‌خواهد چیزی می‌گوید. ولی ما می‌بینیم حتی در رسانه‌های نیمه‌رسمی و مطبوعات مکتوب محلی هم گوشه‌کنایه می‌زنند. آقا به‌جای اینکه تبلیغ بکنید و تشویق کنید، دارند بر ضد این عمل می‌کنند. حالا این هم گذشت. موقعی که ایشان دوره‌اش تمام شد، لیست اموالش را اعلام کرده بود، یک سه دانگ کم شده بود. یعنی در این مدت، تازه یک سه دانگش هم طی این مدت به یک دلیلی فروخته بود. ولی این موضوع هیچ تأثیری روی دور بعدی انتخابات نگذاشت. یعنی کاملاً معلوم بود از این چیزهایی است که هوسی است. مثل‌اینکه حالا امروز اگر دوست داشتید من می‌توانم مثلاً لیست درآمد و هزینه‌ی حزب اراده ملت ایران را برای شما بگویم. خوب. شما هم می‌شنوید، بعد دفعه بعد هم اتفاق نمی‌افتد. یعنی مثلاً این‌جوری نمی‌شود که حالا چون ما لیستمان را اعلام کردیم، شما بیایید طرف‌دار ما بشوید. وگرنه الان طبق قانون وزارت کشور و کمیسیون ماده‌ی ده احزاب پایان هرسال، میزان درآمد و مخارج ما را می‌گیرد. من چون امور مالی حزب دست خودم است خودم لیست‌ها را تنظیم می‌کنم. ما هزینه‌های هر سالمان را می‌نویسیم که چقدر درآمد داشتیم. چقدر مخارج داشتیم. می‌دهیم به وزارت کشور. هر وقت وزارت کشور بخواهد می‌تواند اینها را منتشر کند. اسناد محرمانه هم نیست. پس این موضوع، آن تأثیری که بعضی از کارشناسان و محققین می‌گویند را ندارد.

ما به‌عنوان حزب کارت حمایت‌های مردمی را نداریم

آن بحثی هم که فرمودید مبنی بر اینکه احزاب کارت مردم را ندارند. واقعاً ما کارت مردم را نداریم. ببینید الان خود حزب اراده‌ی ملت ایران، سرجمع اعضایش و هواداران و پشت پرده‌ها و روی پرده و اینها، ما به پنج هزار نفر نمی‌رسیم. تازه پنج هزار نفر که می‌گویم، فرض کن شما را هم الان می‌گویم جزوش. هر کس پایش خورده به این دفتر می‌گوییم آقا این هم هست. این‌جوری حساب بکنیم ما پنج هزار نفر بیشتر نیستیم. علتش هم این است که من برای اینکه خودم را به مردم معرفی کنم حداقل باید یک دکه‌ای داشته باشم. یک بروزی در یکجا نشان داده باشم. یک نفر من را ببیند. این فضا را به احزاب نمی‌دهند.

تجربه نشان داده که در سال پنجاه و هشت، پنجاه و نه شصت که فضا باز بود، گروه‌های چپ که به‌هرحال بافرهنگ عمومی جامعه ایران هم چندان سنخیتی نداشتند، مراسم برگزار می‌کردند، صدهزار تا آدم می‌آمدند. تیراژ بعضی از نشریات حزبی اول انقلاب بالای صدهزار تا می‌شد. خیلی‌خیلی عدد عجیبی است. الان روزنامه‌های کشورمان صدهزار تا تیراژ ندارد. بنابراین نشان می‌دهد مردم ما دوست داشتند حزب باشد. کار ساده‌ای است. یعنی وقتی آدم به حزب اعتماد می‌کند، خوب حزب می‌رود جلو. کار کم‌هزینه انجام می‌دهد. پس مشکل، مشکل مردم نیست. مشکل ما هستیم که الان نمی‌توانیم این رابطه را برقرار کنیم. حزبی‌ها را هم مشکل ندارند. من کتابم را چاپ کردم. حرفم را زدم. نشریه‌ام را هم دارم. ولی وقتی می‌خواهم نشریه را توزیع کنم به من گیر می‌دهند. خوب من ارتباط برقرار نمی‌کنم با مردم. نمی‌شود اصلاً ارتباط برقرار کرد. با تک‌تک مردم هم که نمی‌شود صحبت کرد. الان خود شما جفتتان در رشته‌‌های مرتبط باسیاست هستید. هفتاد هشتاد تا حزب هستند در کشور است. بالاخره قاعدتاً باید بروید در یکی از این حزب‌ها. اگر می‌خواهید، کنش سیاسی داشته باشید. خوب از خودتان می‌پرسید برویم در کدام حزب که بعداً یک امتیازی به کشور برساند. خودتان نگاه می‌کنید می‌بینید هیچ‌کدام از این حزب‌ها نه در قدرت هستند. نه قدرت لابی دارند. نه فشار می‌توانند به حکومت بیاورند. مگر برای خودتان می‌خواهید دردسر درست کنید. درحالی‌که در کشورهای دیگر اصلاً این جز رزومه‌ات باشد، برایت امتیازی حساب می‌کنند. می‌گویند: «آفرین علوم سیاسی خواندی. پنج سال هم سابقه‌ی ستادی و حزبی داری». تو را جذبت می‌کنند. اینجا کاملاً برعکس است. یعنی کافی است بفهمند یک نفر از این بچه‌ها در سیستم آموزش پرورش، بهداشت و درمان یا فلان‌جا، مارک حزب رویش خورده است. برای همین هم میانگین سنی ما دارد می‌رود بالا. یعنی الان من مثلاً با این سنم دیگر خیلی دانشگاه یا وزارتخانه کارم ندارد. می‌گویند این دیگر از دستمان پریده است. ولی هر کدام از نیروهای جوان که می‌خواهند بروند همه‌شان دغدغه‌ی این را دارند که مارک حزب روی ما می‌خورد، ما را رد می‌کنند.

آقای دکتر یک کم وارد مسائل روز بشویم. مسئله‌ی اعتراضات در سالی که گذشت به طور خاص حقوق زنان بود. حالا خاصش مسئله‌ی پوشش زنان که حق زنان به همین پوشش هم محدود نمی‌شود. مسائل دیگری هم زنان دارند. مسائل قدرت سیاسی، مسائل خشونت‌های خانگی، مسائل اشتغال زنان. ولی خوب حالا چیزی که بولد شد آن بحث پوشش زنان است. اخیراً هم یک سری درگیری‌های سیاسی داشته دیگر. یعنی تمام نشده این مسئله. درگیری‌هایی سر لایحه‌ی عفاف و حجاب. درگیری‌هایی از این جنس. حالا می‌خواستیم به‌طورکلی ببینیم برنامه‌ی حزب شما برای بحث حقوق زنان چه هست؟

 ما در حزب خودمان یک کمیته زنان داریم در ساختار حزبمان که این کمیته‌ی زنان، کارش ارتقای جایگاه و موقعیت زنان هم در داخل حزب و هم پیگیری ارتقا و حقوق زنان خارج از حزب است. در داخل حزب کمیته چه‌کار می‌کند. زیاد مهم هم نیست که اعضای کمیته زن باشند یا مرد باشند. در اصل کمیته حامی حقوق زنان است. کمیته این کار را در داخل حزب می‌کند که مثلاً یک صندلی در دفتر سیاسی ما خالی می‌شود. دفتر سیاسی ما یازده تا عضو دارد، الان دو نفرش خانم هستند. قبلاً فقط یک نفر بود. در دور جدید کمیته زنان پیشنهاد کرد که این تعداد افزایش یابد. یک‌جور تبعیض مثبت اینجا شد.

 نشریه‌ای بیرون می‌آید، در هر شماره‌ی نشریه بیست و چهارتا مطلب وجود دارد. بعد آنها مدت به مدت به من آمار می‌دهند، می‌گویند که تعداد مطالب مربوط به زنانتان کم است. ما آمار گرفتیم از مثلاً بیست و چهارتا، پانزده درصد شما مطالبتان به زن‌ها مربوط می‌شود. ما انتظار داریم حداقل  سی درصد مطالبتان در رابطه‌ با زنان باشد. در انتخابات می‌خواهیم حضور پیدا کنیم همین‌طور. پس این کمیته در داخل حزب دارد تمرین می‌کند که چطور جایگاه زنان حزبی را ارتقا ببخشد. غیرواقعی هم کار نمی‌کند. ولی یک تبعیض مثبتی دارد. یعنی خود ما هم دیگر یاد گرفتیم به‌ مرور زمان که مثلاً وقتی مطلب زنان می‌آید اولویت را اول به آنها دهیم. همین داستان را این کمیته‌ی زنان، بیرون از تشکیلات حزبی هم دنبال می‌کند. یعنی هر جا که پایش پیش‌آمده که مسائل زنان را بشود پیگیری کرد اینها دنبالش افتادند.

الان مثلاً سر این لایحه‌ی عفاف و حجاب اینها یک متنی آماده کردند شاید در همین نشریه‌ای که هفته آینده بیرون می‌آید، منتشرش ‌کنند که نقدهایی که به این لایحه دارند را مطرح ‌کنند؛ ولی فقط همین. ما چون در قدرت نیستیم، مثلاً فرض کن الان در مجلس آدم نداریم که مستقیم برود درباره‌ی لایحه‌ی زنان صحبت بکند. پس عملاً جاهای مؤثری که این لایحه می‌تواند تصویب بشود ما عملاً نقشی نمی‌توانیم ایفا کنیم. مطمئن هم هستیم که این مطالبی که ما می‌نویسیم، خیلی‌هایشان در همان لایه‌های میانی خوانده می‌شود و به بالا منعکس نمی‌شود. یا منعکس بشود از زاویه‌ی بدی منعکس می‌شود. فرضاً این‌جوری در بولتن منعکس می‌شود که بله حزب اراده‌ی ملت ایران باز هم در مورد زنان همان حرف‌های قبلی‌اش را تکرار کرده یا باز همان غرهای همیشگی‌اش را زده است. بنابراین الان به طور مؤثر ما هیچ نقشی نمی‌توانیم ایفا کنیم.

برگردم به سؤالی که پرسیدید در مورد حقوق زنان. ما در این زمینه فعالیت‌هایی داشته‌ایم. سمینار برگزار کرده‌ایم. مقاله برایش کارکرده‌ایم. در نشریه‌ی خودمان مطلب چاپ می‌کنیم. هر جا دستمان برسد اشاره می‌کنیم. ولی عملاً کار مؤثری در رابطه‌ با حقوق زنان انجام نمی‌دهیم. در تشکیلات حزبی‌مان چرا. در تشکیلات حزبی کارگاه می‌گذاریم برای خانم‌ها، مسائل را موشکافی می‌کنیم. همین لایحه مثلاً بلافاصله برایش کارگروه تشکیل می‌شود. زنان حزبی دور هم جمع می‌شوند و در مورد آن بحث می‌کنند. جزئیاتی که معمولاً یک‌چشم عادی نمی‌بیند آنجا بررسی می‌کنیم که چه است؟ یا مثلاً چرا روزنامه‌ی کیهان دارد الان با این لایحه مخالفت می‌کند. تسنیم چه می‌گوید.  بچه‌های مثلاً روزنامه‌ی جوان از چه زاویه‌ای مخالف‌اند. آقای خسروپناه از چه زاویه‌ای موافق است؟ تمام اینها داخل حزبمان در کمیته یا کارگروه زنانمان بررسی می‌شود. موشکافی می‌شود. اطلاعات بچه‌های خودمان بالا می‌رود ولی آن چیزی که بخواهد اثر داشته باشد انجام نمی‌گیرد

کمی درباره انتخابات صحبت کنیم. آقای دکتر چند نفر ثبت‌نام کردند از حزب شما در سال 1398؟

ابتدا یک نکته را برایتان بگویم همین‌الان ده تا خانم در مجلس هستند، شما خانم با مانتو و روسری می‌بینید در آنجا؟ نه. خانم بدحجاب در آنها می‌بینید؟ نه. خوب پس نماینده‌ی بدحجاب‌ها کی است؟ هیچ‌کس. ببینید به این معنی می‌گویم حکومت ما را در قدرت سهیم نمی‌کند. یعنی به‌هرحال ده درصد از جامعه فرض کنید بگوییم کمش، ده درصد بدحجاب داریم. خوب پس ده درصد کو در مجلس؟ نیست. یعنی سیستم یک فیلتری  گذاشته که دیگر مردم از رساندن پیام گذشته‌اند. می‌گویند آقا پیام ما رسید. حالا من خودم باید بروم بنشینم در مجلس یک کاری بکنم. خوب خودش هم نمی‌تواند برود. پس می‌آید در خیابان اعتراض می‌کند. پس یکی از چیزهایی که ما از این بن‌بست در می‌آورد این است که حکومت اگر واقعاً مدعی مشارکت مردم هست، در را باز کند تا مردم مشارکت کنند. من مطمئنم اگر الان در انتخابات بعدی یک خانم کم حجاب شرکت بکند در تهران، رأی می‌آورد. ولی سیستم در را بسته است. حالا چه به دلایل ایدئولوژیک، چه به دلایل منافع خودش. مردم هم تا یک جایی در می‌زنند. بعد از یک مدت مشت می‌زنند. وقتی شما از در زدن خسته بشوید مجبوری ذاتاً یک واکنشی دیگر نشان بدهی و دارد الان روزبه‌روز تعداد آنهایی که در می‌زنند و جواب مناسب را نمی‌گیرند افزایش پیدا می‌کند.

در مورد انتخابات؛ ما در هر دو انتخابات اخیر چه مجلس و چه شوراها حضور داشتیم. در انتخابات مجلس ما نهایتاً بیست درصد نامزدهایمان به تأیید صلاحیت نهایی رسیدند. خود آقای حکیمی‌پور را رد صلاحیت کردند. یعنی به‌عنوان نماد حزب ما، خود آقای حکیمی‌پور اجازه شرکت پیدا نکردند. در انتخابات شوراهای شهر و روستا آمارمان بهتر بود. یعنی حدود هفتاد درصد نیروهایی که معرفی کردیم را تأیید صلاحیت کردند.

ولی یک مشکلی وجود دارد. فرض کنید ما ده تا نیرو معرفی می‌کنیم. بعد از این ده تا نیرو، سه تا نیروی برتر حزب است، سه تا نیرو‌های میانی است و چهار نفر نیروهایی است که از در حزب فقط رد شده‌اند. نیرو‌های برتر حزب ما تأیید نمی‌شوند. یعنی الان سال‌هاست افراد کلیدی حزبمان حتی نامزد نمی‌توانند باشند. حالا به دلایل مختلف و نه فقط دلایل سیاسی. چون پس‌زمینه ذهنی‌شان این است که آقا این آدم را باید جلواش را بگیریم. حالا دلایل غیرسیاسی هم پیدا می‌شود. مثلاً در مورد آقای حکیمی‌پور گفته بودند: «شما یک مشکل مالی دارید» و بعد ایشان را رد کرده بودند. بعد مشخص شد که اصلاً چنین مشکلی وجود نداشته است و مربوط به یک پرونده مختومه است. ولی حالا گیر دادند. تا بیایی بروی شکایت کنی و آن کار را انجام بدهی تمام شده است. یعنی یک سنگ می‌اندازند، بعد از یک مدت می‌بینی آقا آن سنگ این‌قدر دردسر دارد که دنبالش نمی‌روی.

ما خیلی وقت‌ها به بچه‌های حزبی‌مان می‌گوییم وقتی همان اولش می‌گویند رد صلاحیت، خیلی پیگیری نکنید. سیستم دارد پالس می‌دهد دیگر. می‌گوید آقا من خیلی مایل نیستم تو بیایی. پس ورود نکن. ببین این نحوه‌ی برخورد باعث شده که نیروهای اصلی حزبی نیایند. حالا نیروهای درجه سه می‌آیند. نیرو درجه سه را ما هم رویشان اشراف نداریم. همان اتفاقی افتاد که برای فراکسیون امید در زمان آقای عارف افتاد. با صد و سی چهل نفر رفتند داخل. روزهای آخر می‌گفتند: «بیست و پنج نفر». یعنی بقیه معلوم شد اینها نیروهای درجه‌دو، درجه سه‌ای بودند که به‌مرورزمان از تشکیلات حتی فراکسیونی هم فاصله گرفتند. چه برسد به تشکیلات حزبی.

من یک کم راجع به مسائل اقتصادی هم می‌خواستم صحبت بکنم. مهم‌ترین مسئله اقتصادی که ذهن همه ما را درگیر کرده بحث تورم هست. برای بحث تورم، الان بحثی که در بین اقتصاددانان مطرح است برای حل تورم، راه‌حل رفع کسری بودجه دولت است و برای کسری بودجه دولت، حذف یارانه‌های پنهان پیشنهاد می‌شود. از طرف دیگر هم ما می‌بینیم که اگر این یارانه‌های پنهان اتفاقی برایشان بیفتد می‌شود شبیه یک اتفاقی مشابه سال 98 می‌افتد. شوکی به مردم وارد می‌شود. خواستم ببینم نظر شما درباره این  راه‌حل چیست و  به طور کل نظر حزب شما در مورد این چیست؟

ببینید در رشته‌ی پزشکی یک مریض می‌آید که سرطان دارد. فوقش سه شیوه‌ی درمان وجود دارد. یا شیمی‌درمانی‌اش می‌کنید یا رادیوتراپی‌اش می‌کنید، اشعه به او می‌دهید یا مثلاً برایش جراحی انجام می‌دهید. دیگر پنجاه تا که راه‌حل ندارد. در کتاب هم نوشته شده، پروتکل‌هایش هم معلوم است خیلی هم بین ما متخصصین دعوا باشد، من می‌گویم با شیمی‌درمانی شروع کنیم. بعد رادیوتراپی کنیم. بعد مرحلة آخر جراحی. آن که رادیوتراپ است و ممکن است ذی‌نفع باشد می‌گوید نه. اول رادیوتراپی بکنیم. بعد شیمی‌درمانی بکنیم. بعد جراحی. حالا یک جراح باشد می‌گوید آقا اصلاً" بیخود رادیوتراپی را اول نگذارید. بگذارید اول من بروم آنجا توده را در بیاورم. بعد شما بیایید برای باقی‌مانده‌اش رادیوتراپی بکنید.

در رابطه‌ با تورم، در رابطه‌ با اشتغال، دررابطه‌با مسئله‌ی نمی‌دانم ایکس و ایگرگ تمام اینها علمش وجود دارد. کتابش وجود دارد. پژوهش اش صورت‌گرفته است. مستنداتش هست. همه چیز معلوم است. نقطه‌ضعف‌هایش معلوم است. نقطه قوت‌هایش هم معلوم است. مشکل الان در سیستم ما این است که نهادها یا آدم‌های خاص ذی‌نفع هستند و آن درمان اصلی را نمی‌خواهد انجام بدهد.

احتمالاً در ایران اولویت یک برای تورم مثلاً حجم نقدینگی است. اولویت دو یارانه‌های پنهان است، اولویت سه فلان است اولویت چهار بهمان است. این هم راه‌حلش است. من سر همین مورد خاصی که گفتید بگویم که ببینید رویش کار شده است. در زمان دولت آقای روحانی که می‌خواست بنزین گران شود، ما رفتیم یک پژوهشی را خواندیم دیدیم از زمان آقای خاتمی و از زمان آقای رفسنجانی، ده‌ها بار گفتند که آقا قیمت ثابت برای بنزین نگذارید. این را دیگر هر بچه‌ی کارشناسی اقتصاد هم می‌داند. قیمت ثابت گذاشتن پنج سال جواب می‌دهد بعد از پنج سال دوباره همین بساط است. آقا این قیمت باید نسبتی داشته باشد با قیمت خلیج‌فارس. مثل همه‌ی کشورهای دنیا که قیمت بنزین را حالا هفتگی یا ماهانه تغییر  می‌دهند. چه کسی در ایران مانع از این می‌شود قیمت بنزین را این‌جوری تعیین کنند. حتماً یک کسی وجود دارد که اجازه تصمیم‌گیری را نمی‌دهد وگرنه زمان دولت روحانی آن همه هزینه پرداخت شد برای اینکه قیمت بنزین برود بالا. این داستان در همه چیز هست. یعنی من قاطعانه معتقدم گرچه مسائل ایران خیلی پیچیده است و مسائل پیچیده هم راه‌حل‌های پیچیده دارد ولی این راه‌حل‌های پیچیده لااقل بیش از نود درصدشان الان معلوم است. همان‌طور که در پزشکی ما راه‌حل‌هایمان معلوم است کار ندارم جواب می‌دهند یا نمی‌دهند. اصلاً با جواب مثبتش کار ندارم. بیمار سرطان می‌گیرد و ممکن است نهایتاً بمیرد ولی راه‌حل‌ها معلوم است. در ایران آگاهانه، عامدانه و خیلی‌خیلی هوشیارانه نمی‌خواهند آن راه‌حل انجام بشود. وگرنه حزبی کردن نظام انتخاباتی کار یک ماه است. مشارکت‌دادن مردم در قدرت کار دو ماه است. اصلاح سیستم نظارت بر مطبوعات کار مثلاً یک هفته است. همة اینها اصلاً مشخص است. لازم نیست شما انرژی عجیب غریبی بگذاری. به‌راحتی کار معلوم است.

داخل سیستم حاکمیتی فعلی باندهایی از قدرت، باندهایی از ثروت وجود دارد که جلوی آن کار خیلی‌خیلی معلوم و واضح را گرفته است؛ بنابراین ما اینجا با آدم‌هایی روبرو هستیم در سیستممان که روش علمی را می‌دانند، داستان را هم بلد هستند ولی نمی‌خواهند انجامش بدهند. برای همین من سؤال شما را یک سؤال بالکل اشتباه می‌دانم؛ چون کاملاً معلوم است که با گران‌کردن بنزین، مسئلة تورم ما حل نمی‌شود. دفعات قبل هم دیدید. راه‌حل‌های دیگری دارد که انجامش نمی‌دهند.

در بحث حامل‌های انرژی هم این‌قدر گزارش خوب و سطح بالای آکادمیک وجود دارد که اگر می‌خواهید حتی گرانش کنید چطور این کار را انجام بدهید. ولی آن کسی که  فرمان دستش است، اصلاً دنبال این داستان نیست که تورم را پایین بیاورد. مطمئن باشید تورم دارد به یک‌لایه‌هایی از جامعه سود می‌رساند وگرنه کنترلش می‌کردند. پس چطور بقیه‌ی چیزهایی که فکر می‌کنند ضرر است سریع کنترل می‌شود این یک مورد را گیر کرده‌اند.

و نهایتاً در مورد رسانه‌های حزب توضیح می‌دهید.

حزب اراده ملت ایران یک نشریه دارد که الان به‌صورت دو هفته‌نامه و در فرم الکترونیکی منتشر می‌شود و تا الان 65 شماره از آن منتشر شده است. همین نشریه نیز یک سایت دارد که تمام مطالب نشریه روی آن قرار می‌گیرد. معمولاً روزانه حدود 300 تا 500 مراجعه‌کننده دارد.

سایت اصلی حزب نیز که مستندات و اطلاعات اصلی حزب بر روی آن قرار دارد، به‌روز است و معمولاً روزانه 100 تا 200 نفر بازدیدکننده دارد.

علاوه بر اینها حزب در فضای مجازی و پیام‌رسان‌های داخلی و خارجی فعالیت دارد و مطالب نشریه و مستندات حزبی در آنها منعکس می‌گردد.

حزب اراده ملت یک مؤسسۀ انتشاراتی نیز دارد که تاکنون 21 عنوان کتاب به چاپ رسانده است و هم در نمایشگاه کتاب امسال و هم در نمایشگاه کتاب سال قبل حضور داشته است.

ارسال نظر:
  • مهتاب

    عالی بود پیان نامه من در سال 78 در مورد نبود آزادی بیان و قلم و احزاب در ایران بود و اینکه در واقه ایران تک حزبی است