امیرحسین ثابتی در گفتگوی تفصیلی با نسیم آنلاین:

گفتمان دولت روحانی بر اساس تحریف واقعیت‌های کشور شکل گرفت

کدخبر: 2360247

امیرحسین ثابتی با اشاره به اینکه شرایط موجود کشور ریشه در تحریفی دارد که در انتخابات سال ۹۲ و ۹۶ صورت گرفت، گفت: گره زدن امورات کشور به خارج از مرز ها خط اصلی جریان تحریفی است که مسئولیت قوه مجریه را برعهده گرفت. بنابراین من معتقد هستم که رویکرد و گفتمان دولت روحانی بر اساس تحریف شکل گرفته است.

نسیم آنلاین: جعفربرزگر: «تحریف» آن روی سکه «تحریم» است. اگر تحریف پیروز شود تحریم هم خواهد توانست اراده مردم و مسئولان را بشکند. از این رو بود که رهبر انقلاب در سخنرانی عید قربان شکست خط تحریم را در گرو خط تحریف دانستند. خطی که واقعیت‌ها کشور را نادیده گرفته و سیاه‌نمایی می کند تا این پیام را به جامعه منتقل کند که راهی جز تسلیم در مقابل دشمن نیست.

واکاوی ابعاد مختلف این خط و جریانات سیاسی و رسانه‌ای که در آن نقش ایفاء می‌کنند دستمایه پرونده رسانه‌ای نسیم آنلاین شده است. تا با آگاهی بخشی در مورد این خط بتواند قدمی موثر در شکست خط تحریم دشمن علیه ملت ایران بردارد. در سلسه گفتگوهایی به بررسی ابعاد مختلف خط تحریف خواهیم پرداخت. گفتگوی علی الفت پور نویسنده و تحلیل گر مسائل سیاسی با تیتر « خط تحریف به دنبال «لیبرالیسیم اسلامی» است » منتشر شد. گفتگوی مهدی خانعلی زاده هم با عنوان «پیروزی بایدن در انتخابات آمریکا به ضرر ایران است» در قالب همین پرونده در نسیم آنلاین منتشر شده است.

در گفتگو با امیرحسین ثابتی فعال رسانه‌ای و فعال سابق دانشجویی با او در مورد عملکرد جریان تحریف صحبت کرده‌ایم. ثابتی معتقد است که روحانی با تحریف واقعیت ها در سال ۹۲ توانست به پیروزی برسد و این رویکرد را در انتخابات سال ۹۶ هم ادامه داد. او معتقد است که نتیجه نهایی عملکرد این خط به تسلیم کشاندن کشور و ناامید کردن مردم نسبت به آینده ایران و نظام جمهوری اسلامی است.

دولت روحانی مولود جریان تحریف است

خط تحریفی که رهبر انقلاب در سخنرانی عید قربان به آن اشاره کردند از نظر شما دارای چه مصادیقی است؟ فکر می‌کنم مصادیق جریان تحریف، کمابیش مشخص است. یعنی خیلی نیاز ندارد که بخواهیم رمزگشایی کنیم که وقتی از جریان تحریف صحبت می‌کنیم، منظورمان دقیقا چه کسانی و چه افراد و چه رسانه‌هایی است. هر کس که مقداری با عرصه سیاسی کشور ما آشنا باشد می‌داند که اساسا خود دولت آقای روحانی، مولود جریان تحریف است. چرا این حرف را می‌زنم؟ سال 92 انتخاباتی برگزار شد و آقای روحانی رای آورد. اصلی‌ترین راه حلی که ایشان برای اداره کشور مطرح کرد چه بود؟ گفت باید بتوانیم با آمریکایی‌ها مذاکره کنیم، امتیاز بدهیم تا بتوانیم کشور را بهتر اداره کنیم. خود این، تحریف بزرگی بود که نسبت به واقعیت صورت گرفت و براساس این تحریف، عرصه سیاسی کشور دچار تغییر و دگرگونی شد. لذا معتقد هستم ریشه و اساس دولت فعلی براساس تحریف بزرگی به اسم «چرخ کارخانه‌ها بچرخد، چرخ سانتریفیوژها هم بچرخد» شکل گرفت. همه دوست دارند هم چرخ کارخانه بچرخد، هم چرخ سانتریفیوژ. اما وقتی چرخ سانتریفیوژ و چرخ کارخانه را به اراده دشمن گره می‌زنیم، به اراده کسی که اساسا اختیارش دست ما نیست، یعنی یک واقعیت مسلم را تحریف می‌کنیم. لذا بنده، اساسا این دولت، گفتمان این دولت و مشی کلانش را براساس یک تحریف بزرگ می‌دانم. در ادامه هم این تحریف، پیچیده‌تر شد. یعنی بعد از این که این دولت رای آورد و کارش را شروع کرد، رهبر انقلاب بارها قبل از آن اعلام کرده بودند که من با مذاکره با آمریکا و به این نوع از مذاکرات خوش‌بین نیستم. اما مردم رای دادند، اشکال ندارد. به هر حال جمهوری است. جمهوری یعنی رای مردم، اثر خود را باید نشان دهد. نه این که مردم به یک نفر رای دهند. او بگوید می‌خواهم با آمریکا مذاکره کنم، اما از آن طرف بگوییم نه، حق ندارید مذاکره کنید. با این نوع رویکرد جمهوریت نظام زیر سئوال می‌رود. جمهوریت نظام اقتضاء می‌کرد که این اتفاق بیفتد. چون مردم به این رویکرد رای داده بودند. این رویکرد رفت و خودش را در مرحله عمل و آزمایش قرار داد. این وسط، اتفاق‌های زیادی افتاد. تحریف بعدی که صورت گرفت این بود که براساس توافقی که صورت گرفته، تحریم‌ها لغو خواهد شد، در روز اول اجرای توافق و بالمره. حتی تحریم‌های تسلیحاتی و حتی تحریم‌های موشکی. اصلا مشکل آب خوردن مردم حل می‌شود. اینها مصادیق تحریف نیست، پس چیست؟ تحریف چه چیزی؟ تحریف واقعیت برای اداره کشور. یعنی در حالی که همزمان در داخل کشور می‌توانید ده‌ها کار انجام دهید که اساسا ربطی به آمریکا، اسرائیل، انگلیس، برجام و هسته‌ای ندارد و انجام این اقدامات باعث می شود که کشور بهتر اداره شود. همه اقدامات را معطل می کنید تا مذاکره انجام شود و به مردم این آدرس غلط را می دهید که تا مذاکره کنیم مشکلات حل نمی شود. خب این رویکرد و اقدمات همه مجموعا خط تحریف را شکل می‌دهند.

بالاخره اگر این دولت هم مولود تحریف باشد مردم به آن رای داده‌اند

در این شکی نیست که بالاخره گفتمانی مورد اقبال مردم قرار گرفت. نه یک بار که دو بار، سال 92 و سال 96. در این تردیدی نیست. این هم باز از ظرفیت‌های نظام جمهوریت است. وقتی می‌گوییم انتخابات برگزار شود، مردم انتخاب کنند، تعارف و شوخی نیست. ممکن است خیلی‌ها از روی تحلیل غلط یا از روی غرض بگویند رای مردم که فرقی نمی‌کند. همه یکی هستند. نه، اتفاقا اصلا اینطور نیست. می‌دانیم که در یک دوره زمانی کوتاه، به عنوان مثال یک بار مسیر سیاست خارجی کشور به یک سمت است اما با یک انتخابات، کاملا این مسیر و جهت عوض می‌شود و سمت دیگری پیدا می‌کند. بحث اقتصادی و بحث‌های بعدی هم اتفاق می افتد. پس این نشان می‌دهد ظرفیت رای مردم، اتفاقا چقدر گسترده و اثرگذار است.

کسی منکر این نیست که بالاخره این گفتمان مورد اقبال مردم واقع شد. بحث اصلی اینجاست که آیا گفتمانی که توسط مردم انتخاب شد، یک گفتمان واقعی بود یا گفتمان تحریف شده. اینجا قطعا به نظر من، گفتمان تحریف شده بود. نشان به این نشان که همین الان، این دوربین و بلندگو را بردارید و کف خیابان با مردم صحبت کنید. نه با کسانی که به آقای روحانی رای ندادند، بلکه با کسانی که به ایشان رای دادند. بپرسید ایشان وعده‌هایی داد. آیا در حال حاضر بعد از هفت سال دولت موفق بوده است یا نتوانسته به وعده های خود عمل کند؟ هر پاسخی که مردم دادند، به نظرم نشان می‌دهد که آن گفتمان واقعی بوده است یا تحریف شده. حتما تحریف شده بوده که الان براساس نظرسنجی‌ها، محبوبیت آقای روحانی، زیر ده درصد است. حتما آن گفتمان تحریف شده، غیر واقعی و جعلی بوده است که الان می‌دانید نارضایتی عمومی از دولت، تقریبا بی سابقه است. من فکر می‌کنم همه الان منتظر هستند این وضعیت به نوعی عوض شود.

کسانی که وظیفه مقابله با تحریف را دارند خواب هستند

پس با این اوصاف جامعه ما آماده و پذیرای تحریف است؟ به نظرم جامعه آماده تحریف نیست. مسئله این است که کسانی که باید با این تحریف مقابله کنند و حقیقت اصلی را ارائه کنند، اینها خواب هستند. در خوشبینانه‌ترین حالت می‌توانیم به اینها بگوییم که از مرحله عقب هستند و کارشان را خوب انجام نمی‌دهند. در مرحله اول، رسانه‌های رسمی ما را ببینید. یک اتفاق در کشور می‌افتد، تحت عنوان مثلا قرارداد 25 ساله با چین. انواع و اقسام شایعات صورت می‌گیرد، تحلیل‌ها هم در رسانه های خارجی صورت می‌گیرد. بعدا می‌بینید که رسانه رسمی ما، ورودی می‌کند که آیا حالا این ورود موفق باشد یا نباشد. در حالی که این یک اصل در فضای رسانه‌ای است که وقتی پدیده‌ای صورت می‌گیرد، آن کسی یا جریانی یا رسانه‌ای که حرف اول را می‌زند، حرفش غالب می‌شود. سخت می‌شود بر موج آن غلبه کرد. ولی شما مشاهده می کنید که رسانه رسمی ما در اثر مواقع همین رویکرد را دارد. مثالی می‌زنم که در نقد رفتارهای دوگانه رسانه‌های رسمی ما از جمله صداوسیماست. می‌خواهم بگویم تحریف چگونه شکل می‌گیرد. یک موقعی در دولت قبل یعنی در دولت آقای احمدی نژاد، پدیده‌ای به اسم جشن هسته‌ای داشتیم. هر سال صورت می‌گرفت. مثلا رئیس جمهور اعلام می‌کرد که امروز به مناسبت غنی سازی بیست درصد، جشن هسته‌ای داریم. فردا به مناسبت راه انداختن سایت فوردو، جشن هسته‌ای داریم. یعنی دستاوردهای فنی ما در عرصه هسته‌ای را مطرح می‌کرد. جشن هسته‌ای از طرف رسانه‌ها از جمله صداوسیما اعلام می‌شد. چند سال بعد، توافقی به اسم برجام کردیم. گفتند غنی سازی بیست درصد دیگر نداریم. در فوردو را هم می‌خواهیم ببندیم. داخل رآکتور اراک هم بتون می‌ریزیم. ولی باز هم بر آمریکا پیروز شدیم. مردم، این هم نوعی جشن است. شما ببینید مردم در چنین حالتی، چه تحلیلی باید کنند؟ اولا که ممکن است نسبت به رسانه‌ها بی اعتماد شوند. نه فقط صداوسیما، هر رسانه رسمی دیگری که در یک فاصله زمانی کوتاه، اینقدر دوگانه عمل کند. یک روز باز شدن سایت فوردو، نماد جشن هسته‌ای می‌شود، یک روز بسته شدنش. یک روز بیست هزار سانتریفیوژ، نماد جشن هسته‌ای می‌شود، یک روزهم تعطیل شدن آن بیست هزار سانتریفیوژ.

رسانه های رسمی ما با خودشان مناظره می کنند

نمونه دیگر اینکه آقای هاشمی رفسنجانی تا روزی که زنده بود، عملا ممنوع التصویر بود. دقیق‌تر این که قلیل التصویر بود. یعنی بنا بر این بود که ایشان کمتر نشان داده شود. این یک سیاستی است که کار ندارم درست است یا غلط. می‌خواهم چیز دیگری را بگویم. بلافاصله بعد از این که ایشان در دی ماه سال 95 فوت کرد، تمام شبکه‌های تلویزیونی و رادیویی فقط آقای هاشمی رفسنجانی را نشان می دادند. شبکه یک می‌زدید، هاشمی رفسنجانی، شبکه دو هاشمی رفسنجانی. بعد چه گفته می‌شد؟ هاشمی رفسنجانی امیرکبیر زمان خودش بود، اینها به کنار. مخاطب می‌گوید اگر امیرکبیر بود، پس چرا جلوی دوربین تلویزیون شما در این ده ساله، پنج بار هم نیامده بود؟ رسانه‌های رسمی ما هم با خودشان گاهی مناظره می‌کنند. شما یک شبکه را می‌گیرید، می‌بینید موضوعی را می‌گوید، شبکه دیگر، موضوع دیگری را می‌گوید. این رویکرد هم تنها مختص به صداوسیما نیست، فراتر از آن است. یک جریان رسانه ای در کشور که متعلق به یک جریان سیاسی است، یک حرف را می‌زند. یک رسانه که آن هم متعلق به همان جریان سیاسی است، حرف دیگر می‌زند. من با تکثر مشکل ندارم. اما می‌خواهم بگویم این تعارض‌ها خیلی بد است. تناقض‌ها بد است. اینها باعث می‌شود هرج و مرج فکری، اندیشه‌ای و محتوایی صورت گیرد. راحت‌ترین کار در اینجا، تحریف است. در همین بحث رسانه چه مصادیقی مدنظر شماست؟ خلاصه عملکرد جریان تحریف این است که همه چیز را به خارج از کشور گره می زند. کارنامه جریان تحریف، الان جلوی چشم همه است. الان هم عبرت نگرفته‌اند.جریانی اشتباهاتی ‌می کند و ضرباتی به کشور می‌زند، بعدا منزوی می‌شود و کنار می‌رود، حرفی نمی‌زند. ولی ما با جریانی مواجه هستیم که اصلا عبرت که نمی‌گیرد هیچ، فقط می‌خواهد همان اشتباه را به نحو دیگری تکرار کند. یعنی دقیقا همان‌هایی که می‌گفتند ما اگر با آمریکا، با کدخدا مذاکره کنیم، مشکلات حل می‌شود، بعد با آمریکا مذاکره کردند، با کدخدا مذاکره کردند، کدخدا زیر میز زد. بعد گفتند با اروپا مذاکره کنیم که کدخدا را منزوی کنیم، حالا دوباره می‌گویند نه، اگر کدخدا عوض شود، مشکلات حل می‌شود. عده‌ای از روی منافع‌شان این حرف را می‌زنند. عده‌ای هم بدون تعارف، مزدور هستند که این کارها را می‌کنند. می‌گویند حیات طرف در این است که آمریکا را بزک کند. اما واقعا برای خودم سئوال است که آیا در میان مردم عادی و کسانی که مقداری فکر می‌کنند و بعد تصمیم می‌گیرند هنوز هم کسانی هستند که این حرف‌ها را باور کنند یا نه؟ بر اساس برخی نظرسنجی ها، چنین افرادی وجود دارند. کسانی که غرضی ندارند اما واقعا هنوز فکر می‌کنند پدیده‌ای به اسم آمریکا خوب و آمریکای بد داریم و بخشی از مقامات آمریکایی قابل مذاکره هستند، بخشی نه، خیلی تندرو هستند و نمی‌توان با آنها مذاکره کرد. برخی مردم چنین دوگانه‌های جعلی و مفتضحی را پذیرفته‌اند. این رویکرد حتما دوباره ممکن است در جای دیگر، منجر به تصمیم گیری غلط دیگر شود. چون جریان تحریف که یک‌دفعه از کره ماه، پایین نیامده است. با رای مردم بالا آمده است. ما تا وقتی که در نبرد رسانه‌ای و فکری، ضعیف باشیم و نتوانیم واقعیت را آنطور که هست نشان دهیم و مانع تحریف واقعیت شویم، مطمئن باشید باز هم ضربات دیگری خواهیم خورد. در سطح جامعه برخی هم معتقد هستند که جریان مخالف فقط نقد می‌کند و راه حل جایگزین ندارد. به نظرم سال 92 و حتی سال 96، جریان انقلاب برای این که کشور را بهتر از وضع فعلی اداره کند، ایده داشت. اما حرفش شنیده نشد. می‌خواهم بحث را مقداری باز کنم. سال 96 چرا حرف ما شنیده نشد؟ برای این که همان جریان تحریف توانست طی یک ابتکار عمل دیگر، تحریف دیگری را رو کند و بگوید اصلا بحث اقتصاد نیست، بحث یک مشت آدم مدنی متمدن با یک مشت آدمخوار است. ما با عده‌ای طرف هستیم که اگر رای بیاورند، اصلا بحث گرسنگی و فقر نیست، شما را می‌خورند. در پیاده‌رو می‌خواهند دیوار بکشند، همه را وسط میدان‌ها اعدام می‌کنند. اساسا جریان تحریف نمی‌گذارند حرف شما شنیده شود. در رابطه با آقای رئیسی چه حرفی زده می‌شد؟ می‌گفتند اگر رئیسی رئیس جمهور شود، دلار 8500 تومان می‌شود. خودشان جرئت نمی‌کردند بگویند ده هزار تومان. آنها هم باورشان نمی‌شد که رئیسی، رئیس جمهور شود، وضع اینقدر بد می‌شود. الان اگر فردا روزی کسی بگوید دلار در دولت آقای روحانی شده 18500 تومان، می‌گویند الحمد رب العالمین، شاهد گشایش اقتصادی جدید هستیم. الان گشایش اقتصادی روحانی می‌تواند چنین چیزی باشد. اساسا نگذاشتند حرف جریان انقلاب شنیده شود. من این را بارها گفتم که ما در سال 96 در عرصه اقتصادی، آقای روحانی را بردیم. مردم می‌دانستند روحانی در عرصه اقتصاد حرفی برای گفتن ندارد. چون در چهار سال اولش هم کاری نکرده بود. کارخانه‌ها یکی بعد از دیگری تعطیل می‌شدند. کارگرانی بودند که یکی بعد از دیگری بیکار می‌شدند. اما چرا توانست آرا را به سمت خود جذب کند؟ چون فضایی ایجاد کرد، به معنی واقعی کلمه فتنه گون که دیدن واقعیت در آن ممکن نیست. براساس این، هر چه خواستند گفتند و هر طور خواستند عمل کردند. مسئله را تحریف کردند. گفتند مردم اصلا بحث سر اقتصاد نیست، سر این است که اگر این جریان پیروز شود، حق حیات به شما نمی‌خواهد بدهد. این علت پیروزی روحانی در سال 96 بود. یعنی به نظرم آقای رئیسی، راهکارهای کاملا منطقی و عینی روی میز گذاشت. در بحث این که باید یارانه ثروتمندان را کم کنیم و قطع کنیم، یارانه قشر ضعیف را بیشتر کنیم. الان همه مسئولان دولت فعلی می‌گویند بله، این کار خوبی است و ما باید این کار را بکنیم. باید از مسکن‌های خالی باید مالیات بگیریم. ولی حرف شنیده نشد. سال 92 چه اتفاقی افتاد؟ سال 92 هم معتقد هستم جریان انقلابی، حرفش را زد، راهکارش را هم ارائه داد. علت این که حرف شنیده نشده یا مقبول نشد این بود که افرادی در لباس جبهه خودی، آدرس غلط دادند. مثلا کافی است در سال 92، مناظره سوم که مناظره سیاسی بود را بیینید. در آن مناظره فکر می‌کنید تندترین حرف‌ها در رد گفتمان مقاومت در سیاست خارجی و لزوم مذاکره با غربی‌ها برای حل مشکل هسته‌ای را چه کسی گفت؟ آقای عارف گفت؟ خیر. آقای روحانی گفت: خیر؟ آقای علی اکبر ولایتی گفت. یک ضلع از اضلاع سه گانه جبهه متحد اصولگرایان در انتخابات 92. خودتان را جای مردم بگذارید. وقتی ولایتی که در جبهه خودی تعریف می شود این سخنان را به زبان می آورد مردم حق ندارند فکر کنند که رویکرد های جریان انقلاب کلا اشتباه است؟

چه جریانی خط تحریف را مدیریت می‌کند؟

رهبر جریان تحریف حتما جریان غربگراست. اما آن‌ها بال های متعددی در جریان‌های مختلف دارند. البته ممکن است خیلی از افرادی که آن حرف‌ها را می‌زنند، واقعا ندانند چه می‌گویند. ولی پازلی را تکمیل می‌کنند که پازل جریان تحریف است.

برخی معتقد هستند که جریان انقلاب نتوانست با طبقه متوسط مدرن ارتباط بگیرد و حتی قالیباف در نامه نواصولگرایی خود هم به این نکته اشاره کرد. این عدم ارتباط را برخی از دلایل اصلی شکست اصولگرایان مخصوصا در شهرهای بزرگ می دانند. تحلیل شما چیست؟

در ارتباط با بحث طبقه متوسط مدرن، خیلی می‌توان حرف زد. واقعیتی وجود دارد که بالاخره قابل کتمان نیست. آن هم این که در جبهه انقلاب برای ارتباط گیری با این طبقه لکنت وجود دارد. اما مشکل اصلی را حقیقتا این نمی‌دانم. معتقد هستم اگر صداقت داشته باشیم، کاملا می توانیم با طبقه متوسط مدرن هم تعامل کنیم. کما این که تجربه آن را داشتیم. بالاخره سال 88 که یک قرن قبل نبوده است. سال 88 هم پدیده‌ای به اسم طبقه متوسط مدرن را داشتیم. سال 84 هم داشتیم. چرا جبهه انقلاب در این دو برهه توانست از آنها هم رای بگیرد، از آنها هم جلب اعتماد کند، ولی در مقاطع بعدی نتوانست؟ یک علتش این است که به نظرم نتوانستیم صادقانه رفتار کنیم. مردم بالاخره می‌فهمند. وقتی یک‌سری شعارهایی بدهیم، مثلا شعار ساده زیستی بدهیم، شعارهایی که مردم حتما باید ریاضت‌های اقتصادی را تا حدی تحمل کنند. اما می‌بینندخانه اکثر مسئولان کشور از میدان انقلاب به بالاست. خب مردم حق دارند این حرف ها را قبول نکنند. رسانه های رسمی نظام طبقه متوسط مدرن را فربه کرده اند نکته دوم این است که خیلی جاها اگر طبقه متوسط مدرن، حتی جاهایی که صادقانه عمل کردیم، حرف ما را نشنیده یا قبول نکرده است، برای این است که خود آنها را مدام فربه کردیم. شما سیاست‌های رسانه‌ای دستگاه‌های رسانه‌های جمهوری اسلامی ایران را ببینید. از صدا و سیما تا وزارت ارشاد و جاهای دیگر و حتی خیلی دستگاه‌های دیگر که حاکمیتی‌تر هستند. می‌بینید اساسا اینها طبقه متوسط مدرن را دائما به عنوان الگو تبلیغ می‌کنند، فربه می‌کنند. نمی‌توانید از یک طرف این طبقه را مدام رشد دهید و از طرف دیگر حاکمیت بخواهد با اینها جدل کنید. در الگوسازی رسانه‌ای چه‌کار می‌کنیم؟ یعنی الگویی که برای جوان و نوجوان 15 تا 20 ساله ارائه می‌دهیم و البته اقشار دیگر هم هستند. اما نوجوانان و جوانان معمولا بیشتر تاثیر می پذیرند. برای جوانان خودمان چه چیزی و چه کسی را الگو قرار می‌دهیم؟ وقتی طبقه متوسط مدرن به عنوان الگو پذیرفته شوند، رفتار جوانان ما و حتی همان طبقه متوسط ما به چه سمتی می‌رود؟ مثالی می زنم تا منظورم بهتر فهم شود. برنامه دورهمی آقای مهران مدیری، یکی از برنامه‌های پربیننده صداوسیماست. من این برنامه را خیلی نمی‌بینم. دو سه هفته پیش، کنجکاوانه، یک قسمت آن را دیدم. چون مهانش که آقای رامین رضائیان بود برام مهم بود. آقای راضائیان فوتبالیست تیم ملی که حتما در هنر خودش که فوتبال است، آدم موفقی است که به تیم ملی دعوت شده است. در این حرفی نیست. در این که این آدم باید به عنوان فوتبالیست تیم ملی حرف بزند، نه در این برنامه که در هر برنامه‌ای، حرفی نیست. اما سه هفته، یک ماه قبل از این که این آدم به این برنامه بیاید و تلویزیون پخش کند، می‌بینید که حاشیه خیلی عجیب و بسیار زشت برای او شکل می‌گیرد. طوری که فیلمش در تمام شبکه‌های مجازی منتشر می‌شود و بازدید میلیونی می‌خورد. بعد از این ماجرا صداوسیمای ما او را در یکی از پربازدیدترین برنامه هایش دعوت می کند تا او در مورد همه ابعاد زندگی خود حرف بزند. به نظر شما این رویکرد چه پیامی به مردم منتقل می کند جز اینکه شما هر کاری خواستید بکنید اما اگر فقط مشهور باشید ما نه تنها با شما برخورد نمی کنیم بلکه شما را هم تبلیغ می کنیم. خب با این رویکرد شما انتظار دارد طبقه متوسط مدرن فربه نشود.

رهبری مطرح کردند که با شکست خط تحریف، خط تحریم هم شکست می خورد. شکست خط تحریف چگونه می تواند باعث شکل تحریم‌ها علیه کشورمان شود؟

تحریم، اثرگذاری منفی روی اقتصاد هر کشوری از جمله ایران دارد. در این شکی نیست. اما این که تحریم باعث شود مردم، احساس درد بیشتری پیدا کنند، این نتیجه تحریف است. یعنی چه؟ می‌خواهم این بحث را باز کنم. ریچارد نفیو، یکی از اعضای تیم مذاکره کننده کارشناسی آمریکا بود که برجام هم حاصل عملکرد آنها بود. کتابی به عنوان هنر تحریم‌ها دارد که ترجمه هم شده، بحثی دارد تحت عنوان هنر تحریم. اصلا یعنی چه؟ می‌گوید وقتی تحریم، هنرمندانه و اثرگذار است که فقط وضع نشود. چون وضع تحریم که کاری ندارد. بلکه باید باعث شود که مردم و جامعه هدف آن کشوری که تحریم شد‌ه‌اند، احساس درد کنند. این منجر به تغییر رفتار آن حاکمیت و آن مردم می‌شود. تحریف در اینجا چه کمکی می‌تواند کند؟ می‌تواند در این احساس درد و وحشت آفرینی از تحریم، کمک بیشتری کند. چند مثال می‌زنم. می‌گفتند اگر برجام نباشد و تحریم‌ها ادامه‌دار باشد، فروش نفت ما به صفر می‌رسد. اساسا اگر این دولت نبود، فروش نفت ما به صفر می‌رسید. چون دیگر برجامی در کار نبود و فروش نفت ما هم کم می‌شد. این یعنی تحریف تاریخ. چون وقتی دولت را آقای روحانی تحویل گرفت، در روز یک میلیون و 450 هزار بشکه نفت می‌فروختیم. الان که چند سال است مذاکره کردیم و برجام هم انجام شده است و ما همچنان داخل برجام هستیم، متعهد به برجام هستیم، بسیار کمتر از این نفت می‌فروشیم. عدد دقیقش را نمی‌خواهم بگویم، حداقل این که همه می‌دانند، زیر یک میلیون بشکه در روز می‌فروشیم. این یعنی تحریف. خط تحریف به مردم می گوید آینده تاریکی در انتظار شما است. اگر شما خودتان را ذلیل نکنید، مذاکره نکنید و هر چه آمریکا گفت گوش نکنید، وضعیت‌تان از آن هم بدتر می‌شود. این تحریف است. در حالی که قبل از این که برجام را بپذیریم، تقریبا تمام شاخص‌های اقتصادی ما بهتر از امروز بود. حتی بهتر از زمانی که امریکا هنوز برجام را نقض نکرده بود. یک تحریف بزرگ این است که می‌گویند برجام خوب بود، ترامپ آن را خراب کرد. برجام بود، دلار سه هزار تومان، چهار هزار تومان بود. ترامپ آمد، برجام آتش گرفت، الان دلار به بیست یا 22 هزار تومان رسیده است. تاریخ را ببینید. سال 97 در 18 اردیبهشت، ترامپ از برجام خارج شد. قبل از این که ترامپ از برجام خارج شود، نه یک روز و دو روز و سه روز قبل از آن، حتی یک ماه قبلش، ببینید قیمت دلار چند بود. به نسبت قبل از برجام به دو برابر رسیده بود. تحریف باعث به نتیجه رسیدن تحریم می شود اساسا این که مردم از جایی به بعد از تحریم وحشتی کنند که احساس کنند راه دیگری جز تسلیم وجود ندارد این اثر مستقیم تحریف است. این که آقا فرمودند تحریف باید شکسته شود تا تحریم شکسته شود، یعنی چه؟ یعنی واقعیت را به مردم بگوییم. آن چیزی که واقعا هست. این را هنرمندانه باید گفت تا تحریف نتواند موفق شود. راه غلبه بر تحریم چیست؟ هر چیزی باشد، مذاکره نیست. نه تجربه ما که تجربه کشورهای دیگر هم این را نشان داده است. ما تقریبا یک دهه قبل، تحریم بنزین شدیم. تحریم بنزین یعنی قرار شد یک قطره بنزین به ایران وارد نشود. ما چطور تحریم بنزین را از بین بردیم؟ با مذاکره؟ یک نفر این را جواب دهد. با برجام؟ با مذاکره با آمریکا، چین، روسیه؟ مذاکره با چه کسی؟ هیچ کدام. وقتی تحریم شدیم، کاری کردیم به اسم پالایشگاه ستاره خلیج فارس، در اوج تحریم. گفتیم خودمان پالایشگاه می‌سازیم. نفت هم خودمان داریم. خودمان بنزین تولید می‌کنیم. کار را به جایی رسانیدم که نه تنها بحث تحریم بنزین اصلا بلاموضوع شد، اصلا به جایی رسیدیم که آمریکایی‌ها گفتند اصلا مذاکره برای این که تحریم بنزین را ادامه دهیم یا نه، موضوعیت ندارد چون خودتان بنزین می‌سازید. کار به جایی رسید که ده سال بعد، وقتی ونزوئلا، یک کشور ضد آمریکایی دیگر، بیخ گوش آمریکا دچار تحریم بنزین شد، ایران پنج نفتکش فرستاد تا مشکل این کشور رفع شود. چین در سال 1949 انقلابی کرد که بعد از آن رابطه‌اش با آمریکا قطع شد. سال‌ها سال گذشت تا اینکه بالاخره رئیس جمهور آمریکا، بیست و خرده‌ای سال بعد شخصا به چین رفت و مذاکره با چین را شروع کرد و چینی‌ها نگفتند ما باید تسلیم شویم تا تحریم ها را بردارند بلکه قوی شدند. قدرتمند شدن‌شان را به گونه‌ای ادامه دادند که امروز یکی از اقتصادهای قوی دنیا هستند. ما راهی نداریم جز این که قوی باشیم، تا قدرت ما را به رسمیت بشناسند. سوالم آخر را به این نقد جریان مخالف شما اختصاص می دهم که مطرح می کنند چرا شما سیاست خارجی و رابطه با کشور ها را در دوگانه مقاومت یا تسلیم شدن می بینید؟ آیا بقیه کشورها که مثلا با آمریکا ارتباط دارند مثل ترکیه تسلیم این کشور شده اند؟ اصلا سیاست خارجی براساس موازنه این دو به‌وجود می‌آید. هر کشوری که در دنیا نگاه کنید، حتی آمریکا که قبله آمال روشنفکران ایرانی است، با برخی کشورها تعامل می‌کند، با برخی تقابل می‌کند. مگر این رویکرد مخصوص ماست؟ آمریکا هم با برخی کشورها تقابل می‌کند مانند فلسطین، سوریه، عراق، ایران و لبنان و برخی کشورهای دیگر. با برخی کشورهای دیگر هم تعامل می‌کند مانند رژیم صهیونیستی که آنها آن را به رسمیت می‌شناسند و برخی کشورهای غربی دیگر. آیا فقط ما تعامل و تقابل می‌کنیم؟ نه، آمریکا و حتی کشورهای خنثی تر را هم که ببینید، نه مثل ما که داعیه تشکیل تمدن نوین اسلامی دارند، نه مثل آمریکا خودشان را رهبر نظم فعلی بر جهان می‌دانند. مثلا هند که اینها هم با پاکستانی‌ها، سر منطقه کشمیر تقابل می‌کنند، با برخی کشورها هم تعامل می‌کنند. اساسا این هم بخشی از پروژه تحریف و جریان تحریف است که چرا می‌خواهید با دنیا تسلیم شوید یا تقابل کنید. در جاهایی باید تعامل کنید، در جاهایی هم تعامل کنید. این یک بحث منطقی است. به نظرم دو گانه مقاومت یا تسلیم دوگانه تحریف شده‌ای است. تعجبم از این است که چه کسانی این حرف‌ها را می‌پذیرند. خیلی بدیهی است که این دوگانه‌ها باطل است و با هیچ عقل سلیمی جور درنمی‌آید. تعجبم از مشتریان این دوگانه‌ها است که واقعا فریب می‌خورند و این حرف‌ها را می‌پذیرند یا این که نه، خودشان هم می‌دانند این حرف‌ها درست نیست ولی منافع‌شان اقتضاء می‌کند که این حرف‌ها را بزنند یا بازتولید کنند.

ارسال نظر: