برای این سینمای مریض باید راه درمانی پیدا شود

کدخبر: 2340943

«صحبت از حمایت از آثار سینمایی تنها صحبت از درجه تب یک بیمار است و نه پیدا کردن راهی برای درمان. سینمای ما به یک جریان همسان ساز و تقلیل گرا تبدیل شده همه چیز را از فیلم تا فیلمساز شبیه هم کرده است. کارگردانی که دغدغه‌مند بوده طنز می‌سازد، زیرا در این ساز و کار یا باید شبیه شان بشوی یا تو را پس می‌زنند و دیگر نمی‌توانی به راهت ادامه بدهی. این رفتارها ضد سینمایی است و نه حتی ضدفرهنگی!»

«صحبت از حمایت از آثار سینمایی تنها صحبت از درجه تب یک بیمار است و نه پیدا کردن راهی برای درمان. سینمای ما به یک جریان همسان ساز و تقلیل گرا تبدیل شده همه چیز را از فیلم تا فیلمساز شبیه هم کرده است. کارگردانی که دغدغه‌مند بوده طنز می‌سازد، زیرا در این ساز و کار یا باید شبیه شان بشوی یا تو را پس می‌زنند و دیگر نمی‌توانی به راهت ادامه بدهی. این رفتارها ضد سینمایی است و نه حتی ضدفرهنگی!»

این سخنان بخشی از صحبت‌های حامد باورت نژاد تهیه‌کننده فیلم سینمایی «منطقه پرواز ممنوع» است. او همراه با امیر داسارگر کارگردان و متین پاکزاد و علیرضا اکبری بازیگران نوجوان این فیلم در نشستی که به بهانه اکران این اثر برگزار شد به بیان توضیحاتی از نحوه ساخت و تولید این اثر تا چالش‌های اکران و روی پرده رفتن همزمان با دو فیلم سینمایی کودک و نوجوان دیگر پرداختند که در ادامه مشروح این مصاحبه را می‌خوانید.

شما در این فیلم چند موضوع را در کنار هم قرار داده‌اید؛ از یوزپلنگ ایرانی تا مدافعین حرم و سایت هسته‌ای و اقتدار ملی؛ چه شد که این محتوا را برای ساختن فیلمی برای کودک و نوجوان انتخاب کردید؟

امیر داسارگر: جهان قصه ما و موضوعات مختلفی که در آن آورده شده منسجم و یکپارچه در کنارهم قرار گرفتند و این گونه نیست که ما درباره پنج موضوع مختلف و بی ارتباط با هم صحبت ‌کنیم. این فیلم در بستری قرار گرفته که می‌تواند واقعیت داشته باشد و دور از ذهن نیست. این خانه در شهر نطنز قرار دارد و همانطور که می دانیم خیلی از دانشمندان ما در نطنز زندگی می‌کنند، به مسجد و بقالی و ... رفت و آمد دارند و در فاصله دو کیلومتری آنها هم یک سایت هسته‌ای قرار گرفته است. به علاوه اینها، آنجا طبیعت زیبایی هم دارد و اطراف آن دشت و باغ وجود دارد که می‌تواند محل زیست انواع حیوانات باشد.

ولی در جریان فیلم هیچ اشاره‌ای به اینکه این داستان در چه منطقه‌ای از ایران روایت می‌شود، نمی‌کنید.

امیر داسارگر: بله. به عمد در فیلم اشاره‌ای به مکان فیلمبرداری نداشتیم زیرا مهم نیست کجاست. ما می‌خواستیم یک نگاه ملی در فیلم وجود داشته باشد تا همه بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. نزدیک شدن به آداب، رسوم و گویش‌ها در الگوی فیلمسازی من وجود ندارد. شاید بتوان گفت در ایران برای ساخت فیلمهای کودک و نوجوان یک الگوی کانون پرورش فکری داریم که نشان دادن آداب و رسوم و گویش و لهجه برایش مهم است و یک الگوی سینمای تجاری؛ من دنبال دومی بودم. چیزی که هر نوجوانی آن را دید، بتواند با آن ارتباط برقرار کند.

پرداختن به این موضوعات کار را برای شما به عنوان فیلمساز سخت نکرد؟

امیر داسارگر: از آنجایی که این المان‌ها هرکدام می‌توانست به داشتن یک فیلم پرماجرای نوجوانانه کمک کند انتخاب شدند و اینگونه نیست که بگوییم باعث سردگی مخاطب می‌شود یا اینکه موضوعات بالاجبار در کنار هم آمده‌اند. در نمونه‌های خارجی به طور مثال در داستان‌های تن تن که یک فیلم ماجراجویانه است، ممکن است قصه هر جایی اتفاق بیفتد از کارخانه تا وسط دریا. ‌نمی خواهم بگویم ما در سطح کمپانی‌های بزرگ دنیا بودیم زیرا آنها امکانات و ازهمه مهمتر تجربه دارند و اگر کارگردانی اقدام به ساخت اثری می‌کند قبل از او کسان دیگری بودند و می‌تواند از زیرساخت‌هایی که آنها ایجاد کرده‌اند از تجربه تا استودیوهای فیلمسازی بهره ببرد اما در ایران اولین بار ما دست به چنین اقدامی زدیم. بنابراین از نظر جذابیت، لوکیشن‌ها به ما کمک زیادی کرد و به شخصه موضوع یوزپلنگ را وقتی عنوان کردم که لوکیشن را پیدا کرده بودم و مشخص شد در این جنگل ها می‌تواند یوزپلنگ هم وجود داشته باشد.

برخی به ما می گفتند این همه موضوعات را در کنار هم قرار داده‌اید؟ چه کار می‌کنید؟ این در حالی است که ما متر و معیاری داشتیم و سعی داشتیم همه چیز را از نگاه یک مخاطب نوجوان ببینیم و با توجه به الگوهایی که از سینمای دنیا آنالیز کردیم، فهمیدیم اگر قصه جذاب باشد می تواند مخاطب را همراه کند مخصوصاً نوجوانان. ما در زمان اکران هم دیدیم مخاطب توانست با آن ارتباط برقرار کند.

امروزه به جهت تولید آثار متنوع و با کیفیت کودک و نوجوان در کمپانی‌های بزرگ جهانی و تغییر سلیقه مخاطب کودک و نوجوان ساخت فیلم برای این گروه سنی و رقابت با این آثار کار دشواری به نظر می‌رسد. شما چه راهکاری برای مقابله با این مساله پیدا کردید؟

امیر داسارگر: ما در جریان نگارش فیلمنامه این اثر، از تعدادی نوجوان خواستیم تا آن را بخوانند و ببینیم آیا با آن ارتباط برقرار می‌کنند یا نه و البته از همه اینها مهم‌تر کسی را در کنارمان داشتیم که سالهاست با نوجوانان کار می‌کند و شناخت بسیاری از آنها دارد. نقد فیلمنامه کاری تخصصی است و هرکسی از پس آن بر نمی‌آید اما کسانی مانند آقای زین العابدین تقی‌پور که سالهاست برای نوجوانان و در حوزه‌های تربیتی کار می‌کند، توانست کمک خوبی برای ما باشد.

با این وجود بازیگران نوجوان ما دو ماه قبل از فیلمبرداری هر روز تمرین داشتند و حتی یک ماه بدون فیلمنامه تمرین می‌کردند و از ماه دوم که فیلمنامه دریافت کردند و آن را خواندند جزو آخرین ارزیابی‌های ما بود که وقتی این سه توانستند با آن ارتباط برقرار کنند دیگران نیز می‌توانند.

شما چگونه برای بازی در این فیلم انتخاب شدید و آیا پیش از این تجربه بازی در فیلمی را داشتید؟

متین پاکزاد (بازیگر نوجوان): ما در تابستان بعد از فراخوانی که اعلام شده بود به بازیگر نوجوانی نیاز دارند، تست دادیم و به ما گفتند اگر قبول شوید با شما تماس می گیریم زمان زیادی بُرد تا به من زنگ زدند و گفتند قبول شده‌ام و قبل از آن هم در هیچ فیلمی بازی نکرده بودم، البته در تئاترهای مدرسه چندین باری حضور داشتم!

بار اول که فیلمنامه را خواندیم متوجه داستان نشدیم اما بعد از مدتی فهمیدیم ماجرا از چه قرار است. در ابتدا هم نمی‌دانستیم قرار است هر کسی چه نقشی را بازی کند ولی خودمان در زمان تمرین‌ها فهمیدیم، قرار است کدام شخصیت را بازی کنیم اما وقتی به آقای تقی پور می‌گفتیم تایید نمی کرد. با این وجود ما می‌دانستیم زیرا اسم شخصیت‌ها و ویژگی‌هاشان شبیه خودمان بود و مثلا روح الله بچه درس خوان و نصیر بچه بانمکی بود!

علیرضا اکبری (بازیگر نوجوان): من پیش از این در کلاس نویسندگی شرکت می‌کردم ولی تجربه بازی در فیلم سینمایی را نداشتم. از من تست گرفتند و بعد از چند هفته گفتند قبول شده‌ای. این فیلم با بقیه فیلمنامه‌هایی که دیده بودم فرق داشت و متفاوت بود.

در بین فیلم‌هایی که در ایران برای گروه سنی نوجوان ساخته شده است چه اثری را بیشتر می‌پسندید؟

علیرضا اکبری: من در ایران هنوز فیلمی ندیده‌ام که برای گروه سنی خودم مناسب باشد این فیلمی است که اگر بزرگسالان هم ببینند آن را دوست خواهند داشت. فیلم خودمان می‌تواند با آثار خارجی رقابت کند و همه آن را دوست خواهند داشت. هیجان زیادی دارد و به همین دلیل هم سن و سالهای من می‌توانند با آن همراه شوند.

متین پاکزاد: اگر نقشی به من پیشنهاد شود ممکن است آن را بپذیرم البته پیشنهاداتی می‌شد اما چون انتخاب رشته داشتم آن را نپذیرفتم. پیش از این هم فیلم های نوجوانی ندیده بودم که آن را دوست داشته باشم و به درد من بخورد. گاهی ما را بسیار کودک فرض می‌کردند و به این نتیجه رسیده بودم که متناسب با گروه سنی خودم فیلم خوبی وجود ندارد.

شرایط اکران فیلم‌تان را در حال حاضر چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا حمایت‌های لازم از آن صورت گرفته است؟

امیر داسارگر: در ابتدا باید حمایت را معنی کنیم. ما در فضای مسمومی صحبت می کنیم که رسانه‌های سینمایی ایجاد کرده‌اند و وقتی از این کلمه ها استفاده می‌شود بار معنایی مثبتی ندارد. به نظر من فیلمی موفق خواهد شد که مردم آن را به هم توصیه کنند. در ژانرهایی مثل کمدی این کار راحت است اما مثل فیلم ما که هیچ کس منتظر آن نیست کار سختی است. برای ژانر کودک و نوجوان چیز ثابتی وجود ندارد که مثلا بدانیم هر دو ماه یکبار فیلم کودکی اکران می‌شود برای همین کار من برای معرفی بسیار سخت است. رقابت کردن با دیگر آثار مانند کمدی‌ها نیز شرایط بسیار سختی شده است. خوشحالم که بیشتر حمایت‌های ما مردمی است و خودشان این اثر را به دیگران معرفی می‌کنند.

نکته‌ دیگری که در این میان وجود دارد این است که سه فیلم کودک و نوجوان همزمان با هم اکران شدند و نا آرامی‌های کشور در هفته قبل هم تاثیر زیادی بر سینما داشت و باوجود آنکه وضع‌مان از بقیه بهتر است اما شرایط سختی را پشت سر گذاشتیم و برای اکرانمان با همه چیز جنگیدیم.

حامد بامروت نژاد: در چند روز گذشته پیش یکی از مدیران سینمایی رفتیم آنها با نیت خوب اما با راهبرد و شرایط اشتباهی پیش می‌روند. آنها این شرایط را داشتند که با دادن سوبسید به سینما کارهایشان را پیش ببرند که من سعی می‌کردم آنها را متوجه کنم که این روش اشتباه است و اگر این اتفاق بیفتد مگر در چند سانس می توان این کار را انجام داد!

اینکه بگوییم از فیلمی حمایت می‌شود یا نه، تنها صحبت از درجه تب یک بیمار است و نه پیدا کردن راهی برای درمان سینمای ایران. متاسفانه سینما به حداقل‌هایی قناعت کرده و نمی‌خواهد مخاطبش بیشتر شود و صد درصد مردم بتوانند به سینما بیایند و این کالای فرهنگی در سبد فرهنگی شان قرار بگیرد، قناعت حتی با دید مالی هم اشتباه است. این اتفاق که به سینمای کودک و نوجوان یا دیگر ژانرهای سینمایی توجه نمی‌شود و در حاشیه قرار دارند اتفاق درستی نیست. در بین ۱۰۰ فیلم در کشور چند فیلم به حوزه کودک و نوجوان اختصاص دارد؟ و حتی چرا باید چنین فیلم‌هایی از جشنواره های ملی مانند فجر کنار گذاشته شود؟ فجر ادعا دارد که حواشی ندارد و بر اساس کیفیت است اما آن زمان به ما گفتند "جای شما اینجا نیست و باید به جشنواره کودک و نوجوان بروید! اگر در جشنواره فجر بیاید حق‌تان ضایع می شود و دیده نمی شوید."

ساز و کار سینمای کنونی ایران فقط برای آن است که فیلم های کمدی در آن فروش داشته باشند و حالا اگر چند فیلم کودک و نوجوان با هم اکران می شود اصلا اهمیت ندارد. فقط برایشان مهم است که سرگروه ها با فیلم های کمدی پُر شود دیگر آثار مهم نیست. برخی سرگروه‌ها فقط برای آنکه قانون را زیر پا نگذارند و سالی یک فیلم کودک اکران کنند می‌پذیرند که اثری روی پرده ببرند آن هم نه در زمان خوب بلکه به طور مثال در اسفندماه! گویی مدیران فرهنگی ما غیر از برگزار کردن یک جشنواره هیچ دغدغه دیگری برای گروه سنی کودک و نوجوان ندارند.

این توجه نداشتن‌ها در سطح رسانه‌ای ما نیز وجود دارد. یکی از خبرگزاری ها ویدیویی از فروش فیلم‌های روی پرده ساخته بود اسم آنهایی که یک هفته است روی پرده رفته تا آنهایی که هفت هشت سالن دارند را مطرح کرده بود، اما این سه فیلم کودک و نوجوان را اصلا حساب نکرده بود، این در حالی است که فروش هفتگی مان از خیلی دیگر از فیلم ها بیشتر بوده.

این نگاه است که سینمای ما را به یک جریان همسان ساز و تقلیل گرا تبدیل کرده است و همه چیز را از فیلم تا فیلمساز شبیه هم کرده است. کارگردانی که دغدغه فقر، اختلاف طبقاتی و تبعیض داشت را به جایی رسانده که همسان دیگر فیلمسازان می‌شود و طنز می‌سازد زیرا در این ساز و کار یا باید شبیه شان بشوی یا تو را پس می زنند و دیگر نمی‌توانی به راهت ادامه بدهی.

سینما یک جورچین است، این اشتباه است اگر یک فیلمی را برداریم و فیلم دیگری جای آن بگذاریم. اگر در سینمای فعلی ایران بخواهی غیر از این باشی انقدر تحت فشار قرار خواهی گرفت که تمام استخوان‌هایت خورد خواهد شد و اینکه بگویند تیزر بیشتری به تو می دهیم یا در سالن بیشتری داری، حمایت نیست. وقتی بسنده کردیم به تنها چهار میلیون مخاطب که به سینما می‌آید شرایط بهتر از این نخواهد بود.

چه خوب که اینها مخاطب سینما هستند و چه بد که فقط همین مقدار هستند. فیلم کودک و نوجوان رفتار شناسی مخاطبش متفاوت است. فیلم خانوادگی فروش انفجاری ندارد و معمولاً در طول زمان می تواند مخاطب خود را پیدا کند و آرام آرام خانواده‌ها برنامه ریزی می‌کنند و به سینما می‌آیند. کمدی سازها ساز و کار را بلدند و مخاطب آنها را دنبال می‌کند در حال حاضر باید برای دیگر فیلم ها نیز رسمیتی در نظر بگیریم.

روز گذشته یک مدیر سینمایی به من می‌گفت به محتوای فیلم شما کاری ندارم اما این گونه فیلم‌ها مخاطب ندارند! به او پاسخ دادم ولی نمی فهمیدم آیا کسی که روبروی من نشسته است یک مدیر سینمایی است؟ تا امروز ۸۰ هزار نفر فیلم من را دیده‌اند اگر ما هم با بلیت ۱۳ ،۱۴ هزار تومانی می فروختیم مخاطب یک میلیونی داشتیم. اما من مخاطبان را شناختم و میدانم او را چگونه به سینما بکشانم.در تهران قیمت بلیت به همان میزان است که تصویب شده اما در شهرستان‌ها ممکن است مقداری متفاوت باشد. در مشهد بیشتر از ۱۸۰۰۰ مخاطب فیلم را دیده که از آمار سینما آزادی تهران بیشتر بوده است.

در مخاطب شناسی که کردیم، فهمیدیم چگونه باید آنها را به سینما آورد.برای ما مخاطب مهمتر از فروش است. ما گفتیم یک مخاطب که به صورت خانوادگی می‌خواهد به سینما بیاید نمی تواند بلیط ۲۰ هزار تومانی تهیه کند بنابراین شرایط خاصی برای خانواده ها در نظر گرفتیم.

گاهی توهم توطئه ایجاد می‌شود که این قیمت‌ها و شرایط برای آن است که همه نتوانند به سینما بیایند. وقتی به فروش آن نگاه می‌کنید، می‌بینید که تفاوت بسیار زیادی بین تعداد مخاطب در روزهای عادی با روزهای نیم بها وجود دارد پس چرا نمی‌تواند هر روز ما مانند سه شنبه‌ها پُر از مخاطب باشد؟ وقتی مخاطب چند برابر می‌شود بنابراین درآمد هم بالاتر می رود و به اندازه کل شنبه، یکشنبه دوشنبه که سینما خالی است در روزهای سه شنبه مخاطب و فروش وجود دارد! رفتن به سینمای متنوع‌تر و با ژانرهای گوناگون با اصلاح فیلم اتفاق نمی افتد بلکه با باز کردن راه مخاطب به سینما است که رقم می‌خورد. در آن زمان است که می‌توان ارزیابی کرد چه فیلم‌هایی مخاطب دارند و چه فیلم هایی ندارد!

این یک جنایت هنری است که مردم برخی شهرها را از دیدن فیلم‌های سینمایی محروم کردید. اگر مخاطب جدیدی به سینما اضافه کردیم و طیف جدیدی هم بین مخاطبان ایجاد شد موفق بوده‌ایم. در کرمان امام جمعه شهر ۸۰۰ نفر را پای سینما برده است و در میاندوآب یک معلم ۳ هزار نفر مخاطب را به سینما اضافه کرده است.

ما در نظر داریم تا اثبات کنیم این سینما را نه با عوض کردن فیلم بلکه با تغییر دادن دیگر فاکتورهای سینمایی می‌توان رونق بخشید و تعداد مخاطبان آن را بیشتر کرد. چرا 900 شهر در ایران نمی‌توانند مخاطب سینما باشند و محروم هستند؟در عین حال درصد اشغال صندلی فیلمهای پر مخاطب را نگاه کنید، همین هایی هم که داریم پُر نمی‌شود و فیلم‌های پرفروش سالن‌هایشان خالی است! یک دلیلش قیمت بلیط است دلیل دیگر این است که فرهنگ سازی سینما رفتن وجود ندارد. همانطور که من برای تفریح ممکن است هیچگاه به «پاراگلایدر» فکر نکنم پس به سینما هم فکر نمی‌کنم. دهه هاست که مخاطب نتوانسته فیلمی متناسب با سلیقه خودش را در سینما پیدا کند، بنابراین دیگر به سراغ آن نمی رود.

شرایط به گونه‌ای است که حتی کارشناسی که قرار است این فیلمنامه را بخواند مترو معیارش فیلم کمدی روی پرده است و در نتیجه به تو می گوید که فیلمت نخواهد فروخت. به جرات می‌توان گفت، این رفتارها ضد سینمایی است و نه حتی ضدفرهنگی!!!

از طرف دیگر وقتی سفره اقتصادی مردم کوچک می‌شود اولین چیزی که از آن حذف خواهد شد بخش فرهنگی و در بین آنها سینماست. اما ضرری که همین مدت ناآرامی‌های اخیر کشور به ما زد محدود به همان ایام نخواهد بود بلکه برای سینما تبعات بلند مدت تری خواهد داشت. امنیت بحث مهم‌تری از سینما است به همین دلیل اکران مدارس ما بهم خورده است و بعد از تعطیلی‌های پشت سر هم مدیر مدرسه ترجیح می‌دهد، دانش آموزان در مدرسه باشند.

اکنون در نظام سازمان سینمایی و اکران فیلم‌ها با قانون درجه بندی شدن آثار سینمایی هم مواجه هستیم. به نظر شما چنین اقدامی تاثیری بر مخاطبان فیلم‌های کودک و نوجوان گذاشته است؟

امیر داسارگر: نظام درجه بندی حداقل کاری بود که برای حراست از مخاطب انجام شد.اما این ساز و کار فقط برای بفروش تر کردن فیلمها شده است. این ساز و کار برای این بوده که فیلمی مانند اثر ما بهتر دیده شود اما به گونه‌ای پیش رفته است که بر عکس آن عمل شده است.

یکی از نکاتی که روی آن تاکید داشتیم این بود که مخاطب به راحتی می‌تواند با خانواده اش برای تماشای این فیلم به سینما برود بدون آنکه نگران باشد موضوعی ذهن کودکش را درگیر می‌کند.

حامد بامروت نژاد: ما از ابتدا تکلیف‌مان را مشخص کردیم و گفتیم مخاطب ما نوجوانان است اما در این میان آموزش و پرورش کمک چندانی به ما نکرده بلگه گاهی مشکلاتی نیز در سر راه ما ایجاد کرده است. آموزش و پروش تبدیل به قصه پر غصه‌ای شده است که بعدها درباره آن صحبت می‌کنیم.

در سه شهر سرود این فیلم در نماز جمعه هم اجرا شد بنابراین شاید تصور اینکه گروهی از مردم ما تمایلی به دیدن کارهای فرهنگی ندارند به این ترتیب از بین رفت و امام جمعه تبریز، اهواز و قزوین در سینما فیلم را دیده‌اند.

به علاوه همه اینها نوجوانان در کشور رسمیت بخشیده نشده‌اند و ما نمی‌دانیم راه ارتباطی با آنها چیست و چه مجله، کتاب خبر یا رسانه را باید برای رساندن پیام‌ مان به او انتخاب کنیم.

امیر داسارگر: وقتی مخاطب در فضای سینمای اجتماعی و رئالیستی تربیت می شود همه چیز را با همان معیار می‌سنجد، وقتی او را با یک سینمای نوجوانانه و هیجانی مواجه می‌کنیم ممکن است بخشی از داستان برایش ناملموس باشد و به طور مثال بگوید نقش پلیس چرا کمرنگ بود در صورتیکه ما سعی کردیم و همه چیز را در جای مناسب قرار دهیم و البته که گفتیم پلیس حواسش به فعالیت‌ها غیرقانونی بوده و بچه‌ها از آن اطلاعی نداشتند، همانطور که در دیالوگی از فیلم هم به این نکته اشاره شد.

نقدی به فیلم من شد که من هنوز هم نمی فهمم علت آن چیست. شخصی گفت "این فیلم زیادی هیجان انگیز است" و من هرچه فکر می کنم متوجه نمی‌شوم که این حرف به چه معنی است؟

علیرضا اکبری: برای اکران عمومی فیلم به شهری رفته بودیم. جوان افغانی بعد از فیلم به سمت من آمد و به من گفت چرا در این فیلم نقشت به این شکل بود؟ من به او گفتم بد نبوده آن را دوست داشتم این را بدان که برای بازی در این فیلم پروانه زرین جشنواره کودک و نوجوان را در بخش بازیگری دریافت کردم.

امیر داسارگر: شخصیت نصیر داستان ما در چندین سکانس حضور موثر دارد و تاثیر گذار است. ما در فیلم هیچ فاصله‌گذاری نداریم که بخواهیم بگوییم این نوجوان ایرانی نیست و تنها در یک سکانس است که با خانواده اش به زبان کابلی صحبت می‌کند و فکر می‌کنم تا پیش از آن، مخاطب خیلی متوجه این تفاوت ها نمی‌شود.

شما در فیلمتان از جلوه‌های ویژه هم استفاده کرده‌اید. آیا با نقدی هم به نحوه بهره گیری و میزان باورپذیری آن روبرو شده اید؟

امیر داسارگر: جلوه های ویژه این فیلم را آقای سید هادی اسلامی و آقای مطوری انجام دادند. البته از فاصله جشنواره کودک و نوجوان سال گذشته اصلاحات زیادی بر روی جلوه های ویژه انجام دادیم. به نظر من بی‌انصافی است اگر بخواهید بگویید کار خوبی انجام نشده است.

نسخه‌ای که اکنون روی پرده است به واقعیت نزدیک شده است.بخش یوزپلنگ فیلم ممکن است با آثار تاپ دنیا فاصله داشته باشد اما در سطح خودش کار منحصر به فردی بوده و یک دستاورد فنی بزرگی بوده است. این ادعای من قابل ارزیابی است و شاید اگر ما دو سه هفته بیشتر زمان داشتیم، می توانستیم روی آن کار دقیق‌تری انجام دهیم.

این برای ما یک ریسک بود که بتوانیم یوز پلنگ را در فیلم داشته باشیم و حرکات بازیگر یا خود حیوان غیرطبیعی به نظر نرسد. با این حال من ریسک آن را پذیرفتم. البته نیز بازیگران به خوبی از پس اجرای آن برآمدند. تمام صداهایی که اکنون روی فیلم است و از یوزپلنگ می‌شنویم صداهای کاملا واقعی این حیوان است حتی لحظه‌ای که روبروی محمدمهدی قرار می‌گیرد، صدایی که از او می‌شنوید همان آوایی است که یوزپلنگ بچه‌اش را صدا می‌کند.

بدون یوزپلنگ واقعی، سکانس حمله این حیوان را به چه صورت بازی کردید؟ چه سختی‌هایی داشت؟ در سکانس سوزانده شدن کلبه چوبیتان چه احساسی داشتی؟

متین پاکزاد: برای بازی کردن در سکانس حمله یوزپلنگ برای ما سگی آورده بودند که بسیار بزرگ و ترسناک بود و ما واقعا از آن می‌ترسیدیم. ولی در بعضی سکانسها هم عکس آن را روی بنری زده بودند و ما با آن بازی می‌کردیم.

ما ارتباط خیلی زیادی با کلبه چوبی که ساخته بودیم بر قرار کرده بودیم و احساس اینکه ما در آن زندگی می‌کنیم، رفت و آمد می کنیم و خانه دوم‌مان‌ است به وجود آمده بود به همین دلیل در سکانس سوزاندن این کلبه بسیار ناراحت بودم و وقتی گریه می‌کردم تمام آن صحنه ها واقعی بود و اشکم از سوزاندن این کلبه که علاقه بسیاری به آن پیدا کرده بودم درآمد بود.

علاوه بر آن در روزهای پایانی فیلمبرداری نیز بودیم و پروژه در حال به پایان رسیدن بود و همین عامل شده بود من ناراحت‌تر باشم.

امیر داسارگر: روز ویژه علیرضا هم در ۷۲ جلسه فیلمبرداری ما همان روزی است که او را می دزدند و او باید با صورت به درخت برخورد می‌کرد یا در درون یک استخر بزرگ می افتاد که قرار بود او را آتش بزنند. هوا بسیار سرد بود و وقتی روی او آب ریختیم واقعاً سردش شده بود و می‌لرزید اما بسیارخوب و درخشان از پس اجرای نقش بر آمد.

این نقد که گفته می‌شود فیلم شما روایتی پسرانه دارد و نمیتواند مخاطبان دختر را با خود همراه کند را قبول دارید؟

قصه به ما اجازه نمی‌داد که بتوانیم شخصیت دختری را به آن وارد کنیم تا لزوماً داستان‌مان پسرانه نباشد. علاوه بر آن نمی‌توانستیم به راحتی در کنار چند پسربچه نوجوان شخصیت دختری را هم داشته باشیم و اقتضائات فرهنگی به وجود می‌آمد که نمی‌خواستیم به آن نزدیک شویم. با این حال بازخوردهای خوبی از مخاطبان دختر هم دریافت کردیم.

در اکثر فیلمهای ماجراجویانه بیشتر بار فیلم بر دوش مردان است و زن نقشی تزیینی در فیلم ایفا می‌کند. با این حال اگر بخواهم برای پروژه بعدی‌ام کار کنم سعی دارم روی این موضوع توجه بیشتری داشته باشم. با این حال، توجیه من این است که اگر یک مادر جذاب و قوی در فیلم داشته باشم، جایگزین خوبی است و میتواند مخاطب دختر من را هم جذب کند.

آیا حضور هادی حجازی فر تنها به خاطر وجود یک سلبریتی و چهره شناخته شده در فیلم بود؟

از یک سال قبل از فیلمبرداری، گزینه اول من آقای هادی حجازی فر بود و خوشبختانه او نکته ای بر روی فیلمنامه نداشت و تنها به من گفت کارت برای ساختن این فیلم در سینما بسیار سخت است اما در نهایت او توانست زمانش را با وجود مشغله کاری که داشت با ما هماهنگ کند.

ما در سینمایی کار می‌کنیم که ضوابط و قواعد خاص خودش را دارد و اگر در فیلم چهره وجود نداشته باشد به سختی می تواند پیش برود اما در عین حال کار با بازیگران معروف به خاطر شرایط خاص شان سخت است و من ترجیح می دهم با بازیگرانی کار کنم که تمام زمان و انرژی را برای فیلم می گذارند.

و سخن پایانی:

امیر داسارگر: «منطقه پرواز ممنوع» قبل از هر قضاوتی تلاشی است که نسل آینده این مملکت به چیزی که حقش است برسد. فیلم سعی می‌کند حال خانواده‌ها و بچه ها را خوب کند امیدوارم حضور مردم در سینما باعث شود دیگر سینماگران به این سمت بیایند و مدیران سینمایی بسترهای مناسبی برای دیده شدن و عرضه این محصولات فراهم کنند.

حامد بامروت نژاد: از مخاطب‌های که فیلم را ندیده اند خواهش می کنم از کسانی که این اثر را در سینما تماشا کردند نظرشان را بپرسند و بعد تصمیم بگیرند آن را ببینندیا نه.

علیرضا اکبری: فیلم «منطقه پرواز ممنوع» یک فیلم متفاوت است و مخصوص به نوجوانان؛ توصیه می‌کنم حتما آن را ببینند.

متین پاکزاد: من علاوه بر نوجوانان به کل خانواده پیشنهاد می‌کنم با خیال راحت این اثر را با هم در سینما ببینند. این اثر خشونت‌آمیز نیست و نگران نباشید، اتفاق ترسناکی نمی افتد و این فیلم اصلا جنگی نیست.

«خبرگزاری ایسنا»

ارسال نظر: