به گزارش خبرنگار «نسیم»، نشست بازخوانی و نقد کتاب "سنگِ سلام" عصر روز گذشته ،در فرهنگسرای انقلاب اسلامی برگزار شد. ***بایرامی: از طرح جلد "سنگ سلام" خیلی خوشم آمد محمدرضا بایرامی در این نشست گفت: معمولاً بخشهایی از آثار من را سفرهای من به روستاها و طبیعت تشکیل میدهند و انگار از شهر و حواشی شهر دور هستم. در مورد این اثر هم همین گونه است. در مورد این کتاب هم در بیست وهشتم ماه صفر به روستای تکیه و امامزاده ابراهیم(ع) رفتیم. سفری که به همراه رضا امیرخانی به منطقهای میان کهگیلویه و بویراحمد و چهارمحال بختیاری برای اهداء و توزیع کتاب رفته بودم. ایده نوشتن کتاب بعد از گذر از دامنهای صعبالعبور، که خودروی ما در آنجا مشکل پیدا کرد، در ذهنم تداعی شد. بایرامی در ادامه افزود: راهنمای ما امامزادهای را به ما نشان داد و گفت گاهی مردم به بالای کوه می آیند اما جلوتر نمی روند و سنگ ،نشانه ای برای ادای احترام است. عدهای از روستائیان تا همانجا میآمدند و از همانجا به امامزاده سلام میدادند و به علت سختی ادامه راه از همان جا بازمیگشتند. من سعی کردم این را به آداب، سنت و باورهای دینی خودم تعمیم بدهم.خاطرات سفرهای
من از این جنس است. نویسنده "سنگ سلام" در ادامه با بیان اینکه نحوه گفتن قصه از خود قصه خیلی مهمتر است، گفت: به همین دلیل است که قصه عاشورا و نمونه های فراوان دیگری را بارها و بارها بازگو میکنیم . تعمد داشتم تعلیق از این جنس ایجاد کنم و بدون اینکه مخاطب متوجه آخر داستان بشود خود داستان مخاطب را بدنبال خود بکشد. بایرامی با اشاره به اینکه معمولا دغدغه های شخصی خودم را در فرم و محتوا دخیل می کنم، افزود: در این کتاب تعلقات بزرگسالانه خودم هم استفاده کردم. در آثار گذشتهام به نثری عادت کرده بودم و از آن لذت میبردم اما باید به دایره واژگان راویان وفادار میماندم و توجه به این نکته که راویان این داستان غالباً نوجوان هستند.سعی کردم نثر ساده باشد. وی در ادامه گفت: اصولاً خیلی دیر از طرحی خوشم میآید و به دلم مینشیند اما از طرح جلد "سنگِ سلام" خیلی خوشم آمد هرچند در ابتدا این حس را نسبت به آن نداشتم. ***قاضی نظام: کارهای بایرامی، بصری است علی اکبر قاضی نظام، فیلمنامه نویس و منتقد نیز در این نشست گفت: کارهای ادبیات کودک نوجوان را مطالعه می کنم و دوست داشتم کارهای آقای بایرامی را هم مطالعه کنم و در این راستا تلاشهایی
کردیم که فیلمنامه ای را با ایشان بنویسیم که توفیق حاصل نشد، اما از آثار آقای غفارزادگان ،خرامان و مرحوم امیرحسین فردی یکی دو تا از کارهای آنان را با اجازه خودشان تبدیل به فیلمنامه کردیم که کارهای ارزشمندی بود. یکی از مشکلات سینمای ما این است که برای تبدیل آثار چنین نویسندگانی توجه ندارد این در حالی است که سینمای آمریکا عمدتا از رمانهایی است که نویسندگان آن کشور به نگارش درآورده اند،متاسفانه این ضعف در سینمای ما مشاهده می شود وی با بیان اینکه کارهای آقای بایرامی بصری است، گفت: یک نویسنده زمانی که به پختگی میرسد، راجع به سفر مینویسد که نشان از پختگی بایرامی در نویسندگی است. من این کتاب را به طور کامل خواندم و داستان این کتاب من را به تاریخ برد. ویژگی دیگر آثار بایرامی این است که خواننده را متوجه تاریخ کشورمان و نسبت به مطالعه آن ترغیب میکند. پس از مطالعه اثر او خواننده متوجه غنای تاریخی کشور خود میشود و به سراغ آن میرود. قاضینظام در ادامه گفت: به نظر من یکی از مشکلاتی که دوستان قصه نویس و بعضا فیلمنامه نویسان ما دارند این است که با خاطرات دوران کودکی خودشان ارتباط برقرار می کنند ، در حالی که خاطرات دوران
کودکی آنها امروز جواب نمی دهد ولی نوجوان امروز با آثار آقای بایرامی براختی ارتباط برقرار می کند.بایرامی نسل نوجوان و جوان امروز را می شناسد. وی همچنین افزود: نویسنده در اثر خود از همه المانهای طبیعی و مصنوعی استفاده و هیچکدام را فراموش نمیکند. برای نمونه میتوان به سخنان «دائی» در این داستان اشاره کرد که به گنجهای درونی افراد اشاره میکند و اینکه ما از آنها غافلیم. نکته مهم دیگر در این اثر آن است که برای هر گنجی، جنگی رخ داده است. استفاده مناسب از کلمات با حروف یکسان و معانی متفاوت را نیز باید به ویژگیهای این اثر افزود. ***جزینی: این اثر از کارهای ماندگار بعد از انقلاب است جوادجزینی، نویسنده نیز در بخشهایی از این نشست گفت: گمان می کنم در اثر «سنگِ سلام» با یک قصه واقعگرا اجتماعی سر و کار داریم که ژانر سفر برای بیان آن انتخاب شده و مخاطبانش نوجوانان هستند. این اثر یکی از کارهای ماندگار بعد از انقلاب است ، اما متاسفانه بدلیل کج فهمی ها و سو تفاهمهای مرکز فرهنگی و ختی مراکز غیر دولتی فرهنگی مورد توجه قرار نگرفته است ، به نظر می رسد که این کار را ندیده اند. جزینی افزود: در ژانر سفر، پیرنگ اصلی، حرکت شخصیت
اصلی از نقطه «آ» به نقطه «ب» است که احتمالاً قدیمیترین ژانر داستاننویسی است. این مسئله به نظر الگوی سهل و ممتنعی میآید،البته این ظاهر قضیه است. در این اثر نویسنده توانسته خواننده را با استفاده از حُسن تعلیق با خود همراه کند. قصه در ظاهر خیلی ساده و خطی است ولی نویسنده با لطایفالحیل تعلیقهای مصنوعی در متن ایجاد کرده است. این تعلیقها گاه عجیب است، مثل اینکه «قباد» کیست؟ میآید یا نمیآید؟ استفاده نویسنده از ظرفیتهای اتمسفری نظیر باران، برف، رودخانه و ... توانسته خواننده را در یک ژانر نخنما شده و کلاسیک با خود همراه کند و به دنبال خود تا انتهای داستان بکشاند. وی با بیان اینکه با شناختی که من از بایرامی دارم او یک نویسنده واقعگرای کلاسیک است و خیلی اهل سنتشکنی نیست، گفت: نکته مهم این است که بایرامی در این اثر سنتهایی را شکسته است. برای نمونه در پنج فصل آغازین راوی اول شخص است اما شش فصلی پایانی این طور نیست. در بخشهای دیگری از این اثر شاهد اضافه شدن خرده روایتهایی هستیم که در قالب کلاسیک قرار نمیگیرد. خرده روایتهایی که هیچکدام به سرانجام نمیرسد و داستان را دربر گرفتهاند و به همین دلیل میتوان
گفت که او دارد پوست میاندازد و از غالب کلاسیک خود خارج میشود. جزینی نوع اول داستان را تصریحی توصیف کرد و افزود: در این متن همه داستان بدون کم و کاست به مخاطب ارائه میشود و هیچ نکته مبهمی وجود ندارد. نوع دوم بیان داستان تلویحی نام دارد که در این قالب نویسنده تلاش میکند با ایجاد گوشههای تصویری منظور خود را به مخاطب برساند. دسته سوم اما متفاوتتر از دو نوع اول است. چراکه در این غالب نکته اصلی بیان نمیشود و انتظار میرود، خواننده خود به آن پی ببرد.این داستان از نوع سوم بیان مطلب به مخاطب است که در ظاهر خود با لایهای از معنی همراه است اما با داستانهایی همراه است که نویسنده نمیخواهد به آنها اشاره کند و توقع دارد که خواننده، خود آنها را متوجه شود.