به گزارش خبرنگار «نسیم»، امیرخانی در بخشهای دیگری از اظهارات خود در این مراسم که عصر امروز در محل سرای داستان بنیاد ادبیات داستانی برگزار شد، افزود: مایه افتخار است که در این جلسه شرکت می کنم. اخرین کتابی که از ایشان رونمایی شد کتاب مردگان باغ سبز بود که من انجا حضور داشتم و صحبت کردم و فردای ان روز این کتاب توقیف شد. مردگان باغ سبز به لحاظ فرم و تکنیک روایت، کتاب خوبی بود البته به دلیل نوع روایت مدرن و پست مدرن آن امکان دارد خواننده سنتی را به اشتباه بیاندازد و خیال کند کتاب در نقد یا مدح پیشه وری نوشته شده است. از این جهت او دارد افول پیشه وری را نشان می دهد. گفتم که شخصیت اول کتاب در گزندی که ادم غیرسیاسی از حضور در سیاست را دارد به بهترین شکل به تحریر دراورده است. به هرصورت این اتفاق نیفتاد و کتاب دچار مشکل شد. وی در بخشهای دیگری از اظهارات خود در خصوص پشت صحنه نوشتن کتاب "سنگ سلام" گفت: واقعیت این است که کتاب "سنگ سلام"، من و آقای بایرامی در یک روز به آن رسیدیم آن هم وقتی بود که به یک سفر فرهنگی برای پخش کتاب دراستان کهکیلویهو بویراحمد رفته بودیم. وارد منطقهای به نام مارگون شدیم نرسیده به یاسوج که
یکی از نقاط محروم این استان است. در حین حرکت در یکی از بلندیهای یکی از روستاها، یکی از ماشینها دچار مشکل شد و متوقف شدیم. آنجا با "سنگ سلام" روبرو شدیم. من و اقای بایرامی هر دو در کی سفر با هم بودیم و با هم روبرو شدیم با "سنگ سلام". من یک ذهنیت و نگاه داشتم و اقای بایرامی یک ذهنیت و نگاه داشتند. ایشن رمان درخشانی از این سفر در اورد اما من مطلبی نوشتم که از نظر خودم قابلیت انتشار ندارد چون سست بود. امیرخانی در ادامه با اشاره به تفاوت نگاهها خود و بایرامی از این سفر افزود: نگاه من و آقای بایرامی از این سفر با هم تفاوت های زیادی دارد. نگاهی که اقای بایرامی داشته است. از این سفر بیشترین متنی که نوشتم این بود که سه روستا در منطقه سفلیکه وارد شدیم،مهمترین اتفاقی که از نظر من افتاده بود این بود که سهام عدالت به همه اعضای روستا توزیع نشده بود در حالی که منطقهای محروم بود و نیاز بود به همه پرداخت شود. به افرادی خاص داده بودند. حتی کمر یکی را با بیل شکسته بودند که چرا سهام عدالت گرفته و آن آدم هم اهل فضل بود. این برداشتها من از این سفر بود. من فکر میکنم مطالبی که آقای بایرامی نوشته را من ندیدهام. به نظرم
معنای رونمایی گتاب باید این گونه باشد که باید درباره پشت صحنه کتاب صحبت کنیم. این متنی که بایرامی نوشته است من ندیدم و سفرها می توانند دست مایه نوشتن داستان ها بشوند کما اینکه این در سنگ سلام اتفاق افتاده است و مهم تر اینکه این دست مایه یکسان نیست. مطالبی که من نوشتم به درخشش و عمق کار بایرامی نیست از نظر من مطلب سستی بود که قابلیت اتشار پیدا نکرده است. کتاب بایرامی اما مثل همه کتابهایش بسیار امروزی و موثر است. امیرخانی با اشاره به نوع نگاه بایرامی به روستا افزود: نکته ارزشمند کارهای بایرامی آن است که روستا را همان گونه که باید دید نشان میدهد و در کارهایش روستا گریزی و روستا را یک مدینه فاضله نشان دادن در مقابل مدرنیزیم شیطانی و اومانیستی وجود ندارد. روستا برای او یک صحنه و فضاست و همین نگاه هم روستاهای آثار او را غیر شعاری و واقعی میکند. من بارها گفته ام که در رمان "کوه مرا صدا زد" شما با یک اثر چپی مواجه نیست. اولین اثر روستایی ایرانی است که چپ نیست و در مورد کدخدا و بقیه چیزهایی که به فئودال منتسب می شو حرف میزند. "سنگ سلام" شاید فضایش فضای خارج از شهر باشد اما به شدت فضای داستانش، فضای انسان امروز است
و کلیدی ترین جمله آن نیز قسمت انتهایی داستان است.