یادداشت/ مسعود ملکی
مقدمه ای بر سازوکارهای جهادی و غیربروکراتیک در نهضت تاریخ شفاهی
برنامههای رسانه ملی میتوانند به عنوان سازمانهای کوچک با حجم عملیات وسیع و هزینه فوقالعاده پایین، به عنوان درگاه جذب و ثبت تاریخ شفاهی عمل کنند.
گروه فرهنگی « نسیم آنلاین » ؛ مسعود ملکی - این روزها برنامه تلویزیونی «گنج» کاری از دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی در حال پخش از شبکه های افق و سه سیماست؛ برنامه ای که با استفاده از گنج های تاریخ شفاهی مردم ایران در پشت صحنه جنگ و دفاع مقدس به روی آنتن رفته است.
آنچه از دست دادهایم!کسانی که سال 1300 ه.ش به دنیا آمدهاند، اکنون 93 سالهاند و کم نیستند از پدربزرگها و مادربزرگهایی که سنشان همین حول و حوش است. این افراد در سالی که کشف حجاب شروع شد و واقعه گوهرشاد رخ داد، 14 ساله بودهاند؛ یعنی سال 1314. جریان ضدفرهنگی کشف حجاب تا سال 1320 فعال بود، یعنی به مدت 6 سال! در این مدت چه زنانی که دق کردند، در خانههای خود اسیر شدند و یا به شهادت رسیدند! از میانِ زنان شهیدِ حجاب، چند نفر را میشناسیم؟ برای چند نفرشان مقبره ساختهایم؟ در موردشان چند جلد کتاب سرگذشتپژوهی منتشر کردهایم؟ و...
از ماجراها و خاطرات شاهدان عینی درباره قحطیهای حاصل از اشغال و جنایات متفقین در ایران، چند کتاب چاپ شده است؟ افراد و منابع دست اولی که در آن دوران، شاهد ماجرا بودند امروز 80، 90 سالهاند. تاریخی که بر ملت ایران رفته است فرصتهایی را به دست نسل امروز ایران میداد و میدهد که هم نسبت به خطاهای ملت در گذشته عبرت گیرد و هم چهرههای روبَه صفت و خونخوار تاریخ را برای همیشه بشناسد و بشناساند.
در موضوع اعتماد به غرب و مذاکره با آمریکا، افراد بسیاری بودند که نه حافظهی تاریخیای از خیانتها و عهد شکنیهای غرب و آمریکا داشتند و نه در این 30 سال محصولات دندانگیری تولید و منتشر شده بود که بخواهد جلوی خوش خیالیهای آنها را بگیرد. فقط کودتای 28 مرداد 32 که خود آمریکاییها به آن معترفند، برای عبرت گرفتن چند نسل کافی است! ولی وقتی فرهنگ عمومی نسبت به ثبت و ضبط جنایتها و خیانتهای آمریکا بیتفاوت باشد نتیجه همین میشود که هست!
بعد از انقلاب اسلامی، کسانی که متولد سالهای 1270 ه.ش بودند؛ حدوداً 90 سال داشتند. یعنی کسانی که شهید داده بودند، از دست استکبار و استعمار تازیانه خورده بودند، مشروطه و میرزاکوچک جنگلی و قاجاریه و... را تجربه کرده بودند هنوز در قید حیات بودند. بعد از انقلاب فرصت خوبی بود تا خاطرات شفاهی ایشان جمع شود تا تاریخ دوباره، اسیر توهمات و اغراض روشنفکران داخلی و دشمنان خارجی نشود. کاری که به هر توجیهی صورت نپذیرفت. افسوس!
اساساً ملتی که از یک طرف به خاطر دین، فرهنگ، منابع، ثروتهایش و... مورد حمله همه جانبه دشمن قرار گرفته و از طرف دیگر همواره زیر سلطه حاکمانی ظالم و بی لیاقت قرار داشته است بایستی پس از رسیدن به استقلال و آزادی، در ثبت تاریخ و اسنادش به جهتِ جلوگیری از تکرار گذشته، حرکتی نهضتی طراحی و اجرا کند. اگر از همان سالهای ابتدای انقلاب اسلامی، فرهنگ میشد که هر کس، از سالخوردگانِ فامیلش درباره این سرفصلها بپرسد و یافتهها را ثبت کند؛ طیفی عظیم از عاملان و شاهدان، حجمی عظیمتر از تجربههای تلخ و شیرین گذشتهشان را لابهلای خاطراتشان تقدیم آینده میکردند. از ثمرات آن حرکتی که نشد چه بسیار شخصیتها و آثار ارزشمندی معرفی و منتشر میشدند!
ریل گذاری غلط!یک آسیب کلی در نهادسازیهای فرهنگی، میل جدی به تأسیس نهادهای عریض و طویل با هزینههای سرسامآور و بازدهیهای به شدت پایین و توجه نکردن به ظرفیت سایر ابزارهاست. مثلاً جالب است که در ایران «بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس» داریم که زیر مجموعه ستاد کل نیروهای مسلح است، مجموعه دیگری شبیه به همین نهاد با نام «سازمان حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس سپاه» و سه باره! نهادی با همین نام با عنوان «حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس ارتش» و همچنین روایت فتح که زیر مجموعه سپاه پاسداران و همچنین نشر شاهد و... باقی نهادها و مراکز خصوصی را در این فهرست نمیآورم. الغرض همه این نهادها در یک ماموریت مشترک بودهاند؛ ثبت و ضبط خاطرات و اسناد شهدا و رزمندگان. اما در نتیجه به دلیل ریل گذاری و فرآیند غلط (غلط یا کم بازده و پر هزینه) در جمع آوریهای انجام شده، آن چه از دست رفته، بسیار بیشتر از چیزهای بهدست آمده است.
قرنها است که مردم در محرم و صفر خودشان عزاداری میکنند. اگر بخواهید سازمانی ایجاد کنید که در ظهر عاشورا به هفتاد میلیون نفر غذا بدهد، دستههای زنجیر زنی و عزاداری راه بیاندازد و... چه سازمان عریض و طویلی با چند هزار کارمند و با چهقدر بودجه نیاز است؟ ولی قرنهاست که بدون نیاز به صرف یک ریال از بودجه دولت، خود مردم این مراسم باشکوه را به خوبی اداره میکنند. در مورد تاریخ شفاهی نیز میتوان گفت به کار نگرفتن ظرفیت مردمی در جمع آوری خاطرات شفاهی به سازمانی کردن عزاداری محرم شبیه است!
سالها بود که خانوادههای شهدا، خودشان مزار شهدایشان را تزیین و آرایش میکردند، گل میکاشتند و هر هفته به آن رسیدگی میکردند، بدون هزینههای کلانی که نیاز باشد از طرف دولت صرف نگهداری و تزیینات و... بشود. در چشم به هم زدنی تقریبا 90 درصد مزارهای شهدا در کشور یکسانسازی شد، آن هم با هزینههای کلان. تخریب مزارها از شکل اولیهشان خسارت فرهنگی غیر قابل جبرانی به عمل آورد و عکس العملهای فراوان اهالی فرهنگ و خانوادههای شهدا را به دنبال داشت که همین مانع از تخریب 10 درصد باقی مانده شد. اما فارغ از بحث دربارهی این خسارت جدی -با یک جستوجوی ساده در اینترنت بحثهای تحلیلی و نظری کارشناسان در این مورد را بخوانید- تغییر ساز و کارِ مدیریتِ مزارهای شهدا از مردم به دولت با یک برآورد از هزینهها و عواید فرهنگی (خسارات فرهنگی و ملی)، مایه عبرت است و البته افسوس!
فرصت قانونقوانین و آییننامههایی که میتواند ره صد ساله مراکز تاریخی و اسنادی را واقعاً یک شبه طی کنند، مغفول ماندهاند. فرض کنید که بخواهیم در راستای تولید علم در رشته علوم تربیتی، تجربههای معلمان و خصوصاً مربیهای پرورشی را ثبت و ضبط کنیم. یکی از معمولیترین و رایجترینِ راهها این است که سازمانی عریض و طویل راه بیاندازیم که از رصد و شناسایی تا اجرا و انتشار را در دستور کار قرار دهد و تازه همین سازمان بعد از مدتی کوتاه آنقدر بزرگ و دست و پا گیر میشود که اگر بتواند حقوق نیروهایش را سر وقت بدهد، هنر کرده! مطمئناً از این سازمانها و نهادها کم ندیدهاید. ولی یکی دیگر از راهها که هم تقریباً هزینهای ندارد و هم به شدت در زمان صرفه جویی میکند، فرصت قانون است. برای مثال به این قانون فرضی دقت کنید: "هر یک از مربیان تربیتی که خاطرات و اسناد دوره خدمت خود را در محورهای ذیل و طبق استانداردهای اعلامی، تحویل دبیرخانه دهد، علاوه بر مزایا، میتواند از پاداش یک سال بازنشستگی زودتر از موعد برخوردار شود." یعنی با یک تغییر ساز و کار، تقریباً همه آنچه مورد نیاز بود در مدت بسیار کوتاهی توسط خود سوژهها جمعآوری و ثبت میشود. در حالی که هزینههای این جمعآوری به مراتب کمتر و محدودتر از هزینههای آن سازمان عریض و طویل، با آن همه خدمه و کارمند است.
فرصت خانوادههایکی دیگر از امکانهای اجتماعی در تاریخ شفاهی خودِ خانوادهها هستند. با توجیه کردن و انتقال ضرورت و تبیین سرفصلهای تاریخی، بسیاری از سوژهها و ماجراهایی که در خانوادهها وجود داشته و رخ داده است، قابلیت ثبت مییابد. لکن تنها کار مهم و لازم برای این اتفاق این است که همان طور که خانوادهها و مردم نسبت به دارایی و سرمایهشان احساس تعلق دارند آنها را نسبت به ماجراهایی که ناظر و شاهدش بودند حساس کرد؛ در این صورت مراحل بعدیِ مصاحبه، جمعآوری و تدوین و... خود به خود انجام خواهد شد. مثلاً:
تدوین خاطرات شهدا، جانبازان و اسرای دفاع مقدس را -که بسیار عقبتر از آنی هست که باید باشد- میشد و میشود به خود خانوادهها سپرد. خانوادهای که فرزندش را راهی جبههها کرده اگر برایش جا بیافتاد که: خون فرزندت در تاریخ گم خواهد شد، اگر خاطرات و اسنادش را منتشر نکنی؛ مطمئناً در بهترین کیفیت و در بهینهترین حالت جمعآوری و انتشار آن را انجام خواهد داد. جناب آقای سرهنگی در جمعی گفتند: "سربازی که خاطرات زمان جنگش را نمینویسد، جنگش را ناقص رها میکند" که این جمله بر بسیاری از رزمندهها تأثیری جدی گذاشت. البته ظرفیت خانوادهها فقط منحصر در شهدا و خانوادههای شهدا نمیشود بلکه ظرفیت سالخوردگان و پدربزرگها و مادربزرگها با توجه به چیزهایی که دیده و شنیدهاند خود مزیتی مستقل محسوب میشود.
یکی از گونههای تازه به ضرورت رسیده در تاریخ شفاهی، بحث تربیتپژوهی خانوادههای شهداست. تربیتپژوهی خانواده ی شهدا به این معناست که والدین شهید، مستقل از خود شهید در روند تربیتی فرزندشان، حتی قبل از تولدش دقتهایی داشتهاند، سبک زندگیای داشتهاند و بعد از تولد فرزندشان امر و نهیهایی، مراقبتهایی و توجهاتی را در منظور کردهاند، که نتیجه آن فرزندی باشد که لیاقت شهادت یابد. البته شایستگیهای خود شهید نیز بسیار مهم است لکن بستر تربیتی، مستقلاً قابل بحث و تحقیق است. لذا برای جمعآوری سریع این نوع از خاطرات با توجه به کهولت سن والدین، بهترین راه، جمع آوری مطالب توسط خود فرزندان و اطرافیان ایشان است. این مدل فقط به نمونه سازی و استانداردسازی سوژهها و سؤالات نیازمند است. همین!
فرصت روز ملیبا پیگیری یک موسسه غیرانتفاعی در کشور آمریکا، از سال 2008، روزی با عنوان "روز ملی گوشسپاری" راه اندازی شده است. روز ملی گوش سپاری یک روز ملی غیر رسمی است که برای ترغیب آمریکاییها به اختصاص زمان برای ضبط خاطرات خانواده، دوستان و جوامع محلی ثبت شده است. در حال حاضر به اولین جمعهی بعد از روز سپاسگزاری اختصاص دارد، چرا که برای خانوادهها با هم گذراندنِ زمان در این روز محتملتر است.
فارغ از اینکه این روز در آمریکا چهقدر جدی گرفته شده، لکن در ایران، روزهای رسمی و غیررسمی متعددی وجود دارد که سالهاست مورد استقبال مردم قرار میگیرد. همچنین ظرفیت امثال این روزها در کشوری مثل ایران به شدت بالاتر از کشورهای بیتاریخی چون آمریکاست چه اینکه وجود خانواده به مفهوم اصیل و تاریخی آن در ایران، بستری مهیا برای چنین ابتکاراتی در حوزهی موضوعات مختلف و سرفصلهای متنوع است.
فرصت مدرسهالف) دانشآموزان: برخی کشورهای غربی برای ثبت تاریخشان با کمترین هزینه و بیشترین بازده از عناصر فعال و باانگیزهای چون محصلین و دانشآموزان استفاده میکنند. مثلاً برای درس تاریخ و یا درس هویت، قسمتی از نمره قبولی اختصاص دارد به جمعآوری خاطرات شفاهی و اسناد، در موضوعات و محورهای از قبل تعیین شده؛ این یعنی در آخر سال تحصیلی حجم قابل توجهی از خاطرات، طبق استانداردهای اعلام شده جمعآوری میشود و البته یک هدف ضمنی که مهمتر نیز هست این است که دانشآموزان با نسل گذشته خود ارتباط گرفته و شکاف بین نسلی که غالباً در جوامع وجود دارد در این فرآیند به شکلی کاملاً ظریف در لابهلای گفتوگوها، پر میشود و جامعه، یکدستیِ فرهنگی و تاریخی خودش را حفظ میکند.
ب) درس کارگاهی تاریخ شفاهی: فارغ از ظرفیت دانشآموزان در ثبت خاطرات شفاهی، کلاسی کارگاهی به نام تاریخ شفاهی، خود مستقلاً میتواند منبعی باشد برای ثبت و انتشار خاطرات. اگر هر مدرسهای برای هر یک از کلاسهایش، یک یا گروهی از سوژهها را در طول سال درکارگاهی که دانشآموزان، مصاحبه کنندههای آن هستند گرد هم آورد، ظرف مدت کوتاهی بار بزرگی از کارهای روی زمین ماندهی تاریخ انقلاب و دفاع مقدس و باقی رخ دادها برداشته میشود. علاوه بر این دستاورد بزرگ، دانشآموزانی داریم که از سنین نوجوانی، هم با نسل گذشته هم زبانی یافتهاند و هم پژوهشگری آموختهاند.
فرصت جذب و ارتقاهمیشه در ایران از مدرکگرایی عیبجویی میشود لکن هیچگاه قدم موثری در اصلاح آن برنداشتهاند. در حالی که خدمتگرایی اگر نگوییم جایگزین لکن لااقل، راه حل مکملِ مناسبی برای مدرکگرایی است. در راس خدمتگرایی میتوان به خدمات فرهنگی و هویتی مردمی اشاره کرد. همانطور که خدمات تاریخی و اساساً فرهنگی میتواند بهانهای برای معافیت از سربازی باشد، همچنین دلیلی بر استخدام و ارتقا در مشاغل نیز میتواند محسوب شود.
یکی دیگر از نیازهای جدی هم در ساحت عمل و هم در ساحت نظر، تجربههای تلخ و شیرین و خاطرات عبرت آموز مربیها و معلمهاست؛ مثلاً تجربیات و خاطرات معلمها در امور پرورشی و حتی آموزشی به شدت مورد نیاز معلمهای تازه کار در یک سطح و مورد نیاز دانشجویان فلسفه تعلیم و تربیت در سطح دیگر است.
نیازی که به آن اشاره شد به راحتی و با ایجاد ساز و کاری در فرآیند ترقی و ارتقای افراد قابل حصول است. هر ساله معلمها و اساتید با توجه به معیارهایی ارتقاء مییابند. تنها با یک شرط لازم برای ارتقاء همه آنچه در دل و جان و ذهن افراد رسوب کرده به عنوان سندِ تجربی آن مشاغل تهیه و تدوین میشود و آن شرط مثلاً این باشد: هر سال برای ارتقاء درجه و حقوق، نیاز به ارائهی خاطرات، اسناد و تجربیات در سنوات گذشته در فلان محورها و موضوعات است.
فرصت طلاب و مبلغینالف) طلاب به مثابه پژوهشگر: طلاب و مبلغین دینی به واسطه ارتباط چهره به چهره، وسیع و طولانیای که با عموم اقشار جامعه دارند، فرصت بسیار مناسبی در جهت جمعآوری خاطرات آحاد مردم تلقی میشوند. این ارتباطات زمانی که به هجرتهای تبلیغی به نقاط مختلف اضافه میشود فرصت فوق را افزون میکند به علاوه اینکه مردم نسبت به عملکرد روحانیون و مبلغین الگو پذیر و مقلد نیز هستند که این خود باعث ترویج و تحکیم نهضت جمعآوری خاطرات شفاهی میشود.
ب) طلاب به مثابه سوژه: تا به حال چند کتابِ روز نوشت و خاطره از مبلغین و روحانیون دیده یا خواندهاید؟ یک فرد عادی به طور طبیعی در طول زندگیاش شاهد اتفاقات بزرگ و کوچکِ ملی و بومی است. طلاب علوم دینی و روحانیون، به واسطه شأنِ اجتماعی و حضور گسترده و عمیقی که در روستاها، شهر و کشور دارند بسیار بیشتر از دیگران حامل حرفها و ماجراها و اتفاقات ویژه هستند. همچنین از آنجایی که زاویه دید و تحلیل ایشان اساساً دینی و مبتنی بر حکمت الهی و معمولاً به دور از هر نوع شبه روشنفکری است لذا میتوانند استفاده ویژهای را از طریق روایتها و خاطرات دست اول مومنانه و حکیمانهشان به جامعه دینی برسانند. با وصف همه این فرصتها جای خالی دفتر تاریخ شفاهی طلاب در هر حوزه علمیه به شدت خالی است. جایی که هم به تاریخ، هم به سینما و رسانهها خوراک جدیای از خاطرات و اسناد بدهد.
فرصت خدمت سربازیالف) ساز و کار معافیت: در طول سالیان بعد از انقلاب، طرحهای مختلفی برای معافیت از خدمت سربازی طرحریزی و اجرا و بعدها متوقف شدهاند مثل خرید خدمت. لکن هیچگاه ارائه خدمات فرهنگی شامل معافیتها نشده است. مثلاً میشد به ازای گردآوری خاطرات شفاهی خانوادهی یک شهید دفاع مقدس -البته طبق استانداردها و زیر نظر ناظرین- فرصتی را برای کسانی که میخواهند از طریق انجام کارِ مهمی چون ثبت خاطرات شهدا از سربازی معاف شوند و یا حتی کسری خدمت بگیرند، ایجاد نمود. جالب است که ما در برنامهریزی معافیت سربازی در سالهای گذشته، مزیت را گذاشته بودیم خرید خدمت سربازی بعد توقع داریم که جامعه نرود به سمت سرمایهداری! به هر ترتیب اگر در سیاستگذاریهایمان، خدمات فرهنگی بر تواناییهای مالی اولویت مییافت، شاید طی چند سال همه خاطرات بیش از 200 هزار شهید دفاع مقدس با هزینهای نزدیک به صفر، مکتوب و منتشر میشد. البته هم اکنون با وجود دستگاههای متعدد در این زمینه چیزی حدود 20 هزار عنوان کتاب درباره شهدا منتشر شده است که این یعنی 10 درصد شهدا! و این برای تاریخ و نسلهای بعد یعنی: جنگ عراق علیه ایران فقط 20 هزار شهید داشته! متأسفانه برخی از اسناد و خاطرات شهدایی که هنوز برایشان کاری نشده به دلیل فوت والدین و فراموشی و... دیگر قابل ثبت و بازیافت نیست. افسوس!
ب) خدمات سربازی: فارغ از کسانی که از طریق خدمات فرهنگی میتوانند از خدمت سربازی معاف شوند؛ خدمات فرهنگی فرصتی است که خدمت سربازی میتواند در اختیار جامعه قرار دهد. نیروی انسانیای که در پادگانها و اماکن نظامی و اداری، مصروف خدمت سربازی میشود، معروف است که وقت تلف میکنند و کاری که یک نفر به تنهایی میتواند انجام دهد توسط چهار نفر انجام میشود یا نیرویی که توانایی تحقیق و نویسندگی دارد در خدمت سربازی مشغول نظافت و... میشود. این فرصتِ نیروهای نظامی چرا مصروف خدمات فرهنگی نشود!
فرصت فتوادر تاریخ جنبشهای مسلمانان به ویژه شیعیان و خصوصاً علمای شیعه، تحرکات سلبی بسیار مناسب و موثری درمورد تهدیدهای روزگارشان را خواندهایم. مثلاً: "الیوم استعمال توتون و تنباکو بای نحو کان در حکم محاربه با امام زمان (عج) است." همین ظرفیت را میتوان در مورد تهدیدهای فرهنگی که به شدت مخربتر از تهدیدهای اقتصادی است به کار برد. کسی نیز منکر شأنِ تاریخ در هویت جوامع نمیشود؛ لذا فتاوای مختلفی از جانب علمای دین، بسیاری از کارهای روی زمین مانده را به کمک متشرعین و متدینین مرتفع میکند؛ لذا ظرفیت فتاوا در ثبت و ضبط خاطرات و اسناد شهدا قابل استفاده است. همچنین اخیراً حضرت آیتالله مکارم شیرازی درباره شرایط فرهنگی فرموده بودند: "در شرایط کنونی باید علما و مردم با قیام فرهنگی، تهاجم رسانهای و فرهنگیِ دشمنان را خنثی کنند". که با مصداق سازیها و خطدهیهای دقیقتر فرصتهای فوق العادهای را برای جناح مومن فرهنگ به وجود میآورد.
فرصت اعلام جهادبا کمی تأمل درباره چگونگی تأسیس نهادهایی چون جهادسازندگی، نهضت سوادآموزی، بسیج مردمی و... به ظرفیت و سابقه اعلام جهادهای علما و رهبران بومی، پیمیبریم. جوانان و نوجوانانی که امروز شرکت در اردوی راهیان نور، یوم الله 22 بهمن و روز قدس، اعتکافها و... را جزیی از وظایف خود میدانند با کمی تبلیغات و ارشاد، بستههای جهاد فرهنگی را نیز میتوانند به عنوان رسالتی غیر قابل انکار بپذیرند. شکلگیری اردوهای جهادی در دهه اخیر از این نمونه است.
فرصت دانشجویانتنها با اضافه کردن 2 واحد درس تاریخ شفاهی برای رشتههای خاص، مثل تاریخ، پژوهشگری، روزنامهنگاری و... حجم قابل توجهی از حافظههای تاریخی افراد بدون تشریفات اداری و بروکراسی و نهادسازی و... ثبت میشود. البته حتی میشود مانند برخی دروس دانشگاهی که بین همه رشتهها عمومی است، این درس و کارگاه نیز عمومی شود که در این صورت به اندازه تعداد ورودی دانشجویان به دانشگاه، در هر سال پروژه ثبت و نشر میشود.
فرصت رسانه ملیبرنامههای رسانه ملی میتوانند به عنوان سازمانهای کوچک با حجم عملیات وسیع و هزینه فوقالعاده پایین، به عنوان درگاه جذب و ثبت تاریخ شفاهی عمل کنند. در برخی از برنامههای صدا و سیما این ارتباط و تبادل اطلاعات رخ داده است که البته معمولا در موضوعات و سوژهها بیشتر به سمت کارهای ژورنالیستی و زرد متمایل است. مثلا اگر صدا و سیما اراده کند که فقط در یکی از برنامههای هفتگیاش فراخوان شود که مردم خاطرات پیرمردها و پیرزنها را درباره کشف حجاب جمعآوری نماید با یک ساز و کار به شدت ساده، حجم بزرگی از خاطرات مردم جمع آوری میشود. حال آن که صدا وسیمای مراکز استانی به مراتب، قدرت مانور بیشتری نسبت به سوژههای بومی خود دارند. البته که جذابیتهای خاطرات و سوژهها به جذب مخاطبان بیشتر برنامهها کمک خواهد کرد.
نهضت مردمی جمعآوری خاطرات شفاهیبا کمی تأمل، فرصتهای دیگری را نیز میتوان شمرد. لکن آن چه که باید از آن عبرت گرفت این است که همه ظرفیت سازمانهایی که در این مدت میتوانستند به یاری تاریخ ایران بیایند تقریباً همینهایی است که میبینیم و با توجه به حجم سرسامآور سوژههایی که هنوز مضمحل نشدهاند بایستی با عنایت به فرصتهایی که شمردیم طرح نجات خاطرات شفاهیِ هویت ملت مسلمان ایران و حتی سایر ملتهای مسلمان و مستضعف را در غالب "نهضت مردمی جمع آوری خاطرات شفاهی" به یک عملیات روز و مهم تبدیل کرد. چه اینکه برای ثبت خاطراتِ آخرین کسانی که از قافله نسلهای گذشته با کولهباری از تجارب و ماجراها ماندهاند، این دهه، دهه آخر است! و بایستی به مدلی از عملیات برسیم که در آن صف عملیات، معطل ستاد نمیشود؛ صف، منهای ستاد.