به گزارش اشراف، "جان براون" استادیار دانشگاه جرج تاون در مقالهای که در هافینگتون پست منتشر شده می نویسد: دیپلماسی عمومی که وزارت امور خارجه آمریکا آن را "تعامل، اطلاعرسانی و نفوذ بر مخاطبان مهم بینالمللی" تعریف میکند به طور فزایندهای از نظر مقامات، کارشناسان و سازمانهای غیر دولتی آمریکا به موضوعی قدیمی برای ارایه تعریف درست از چگونگی برقراری ارتباط میان آمریکا و جهان خارج بدل شده است. این در حالی است که دولتهای دیگر کشورها، به خصوص چین و هند، به گرمی دیپلماسی عمومی را به عنوان بخش جدید و اساسی از سیاست خارجی خود پذیرفتهاند. این که برنده نهایی این وضعیت، آمریکا خواهد بود یا بقیه کشورهای دنیا، سوالی است که پاسخ به آن دشوار است. بخش اول این مقاله در روزهای قبل در اشراف منتشر شده و اینک بخش دوم این مقاله را می خوانید: "جیمز گلسمن" آخرین معاون دیپلماسی عمومی و امور عمومی وزیر امور خارجه آمریکا در دوران ریاست جمهوری بوش با ارایه عبارت جدید "دیپلماسی عمومی 2" چنین عنوان کرد که شیوه سنتی دیپلماسی عمومی دیگر امری کهنه و منسوخ است. در اوایل دهه 2000 و با توجه به از میان رفتن اهمیت دیپلماسی عمومی، عبارت
"ارتباط راهبردی" (Strategic Communication) بر سر زبانها افتاد و جای دیپلماسی عمومی را در توصیف ارتباط با مخاطبان خارجی گرفت (این عبارت به خصوص در پنتاگون [وزارت دفاع آمریکا] که برخی از افراد آن، دیپلماسی عمومی را عبارتی سطحی تعبیر میکردند، بیشتر مورد استفاده قرار گرفت). "بروس گرگوری" یکی از کارشناسان برجسته در سال 2008 در این باره اینگونه میگوید که "عبارت ارتباطات راهبردی، عبارتی جذاب است. برخی آن را جامعتر از عبارت دیپلماسی عمومی میدانند که توصیف بیشتری از جنبههای مختلف کار ارایه میکند". وی در ادامه اینگونه میگوید: "به هر حال هر دو عبارت برای بسیاری از اهداف عملی و تحلیلی میتوانند به عنوان عباراتی مترادف به کار روند". بعد از انتخاب باراک اوباما به عنوان رئیس جمهوری آمریکا، بیش از یک سال طول کشید که دولت وی فردی را برای سمت معاونت دیپلماسی عمومی و امور عمومی انتخاب کند. دولت اوباما مدیر شبکه "دیسکاوری"، جودیت مکهیل، را برای این سمت برگزید. تا آن زمان عبارتی که از سوی دولت آمریکا برای ارتباط با دیگر نقاط جهان به کار گرفته میشد عبارت دیپلماسی عمومی نبود بلکه از عبارت "تعامل" engagement استفاده
میشد. عبارتی که از سوی افرادی مانند گلسمن به عنوان وجه وصفی تعریف وزارت امور خارجه آمریکا از دیپلماسی عمومی که در بالا به آن اشاره شد و در ابعاد کمتر به عنوان وجه وصفی "قدرت هوشمند"، به کار گرفته میشد. طرح مارشال موفقترین نمونه از دیپلماسی عمومی توسعه اقتصادی-اجتماعی، در مقایسه با برنامههای آموزشی و فرهنگی که بخش اصلی از دیپلماسی عمومی را طی جنگ سرد تشکیل میداد، از نظر دولت جدید آمریکا به عنوان بخش اصلی و مهم برنامه تعاملی وزارت امور خارجه آمریکا با دیگر کشورها بدل گشت. این در حالی است که آمریکا نهاد دولتی دیگری در زمینه توسعه در اختیار دارد به نام "آژانس توسعه بینالمللی آمریکا" (USAID). به عنوان مثال، خانم مکهیل به تازگی عنوان کرده که طرح "جرج مارشال" برای توسعه و احیای اقتصادی اروپا بعد از جنگ جهانی دوم، بهترین نمونه دیپلماسی عمومی در تاریخ آمریکا به شمار میرود که به طور مناسبی اجرا شد. رویکرد توسعهای خانم مکهیل به دیپلماسی عمومی (یا بهتر است بگوییم "تعامل") در یکی از ابتکارات و طرحهای اصلی ارایه شده توسط وی مورد تصریح قرار گرفته است. این طرح که "آپز4آفریکا" Apps4Africa نام دارد، در کنیا اجرا
شده و از متخصصان نرم افزارهای رایانه میخواهد نرمافزارهای مناسبی توسعه دهند که بتواند نیازهای شهروندان شرق آفریقا را تامین کند. نگرانی در میان محفل سیاست خارجه آمریکا از مقامات ارشد گرفته تا افراد رده پایین مبنی بر ناتوانی دولت در رسیدگی مناسب به ارتباط با مردم دیگر کشورها از طریق دیپلماسی عمومی - که در زمان دولت بوش شدت بیشتری داشت و اکنون نیز وجود دارد - منجر به ایجاد نهادی به نام "بنگاه اقدام دیپلماتیک" از سوی فردی شد که در تولید برنامههای پر سر و صدای تبلیغاتی قرن گذشته نقش داشت یعنی "کیث رینارد" به همراه پژوهشگری به نام "کریستین لرد". «آنها در گزارشی که در سال 2008 منتشر شد، توصیه کردند که باید با تشکیل یک سازمان جدید غیر دولتی با نام "یواسای ورلد تراست" [اعتماد جهانی آمریکا] که عملکردی بهتر از دولت داشته باشد، دیپلماسی عمومی آمریکا را اصلاح کرد. این گزارش اینگونه مطرح میکند که این سازمان در کنار دیگر امور اقدام به ارایه برنامههای مبادلاتی برای دعوت از اساتید دانشگاههای خارجی، روزنامهنگاران، نمایندگان سازمانهای غیر دولتی و مقامات دولتی به ایالات متحده میکند و متخصصان آمریکایی را به خارج از
کشور اعزام میکند تا تورهای گفتگو بر پا دارند. این سازمان از طریق گروههایی که بر امور خاص تمرکز دارند، از دیدگاه افکار عمومی خارج از آمریکا با خبر میشود و از ترجمه کتابهای آمریکایی به دیگر زبانهای خارجی حمایت مالی ارایه میکند.» افزایش اصحاب دیپلماسی شهروندی آمریکا از ٦٠ به ١٢٠ میلیون نفر چنین تاکیدی بر دیپلماسی توسط بخش خصوصی به عوض بخش دولتی توسط "تد تاون سند" یکی از اعضای هیئت مدیره مرکز دیپلماسی شهروندی آمریکا نیز تصریح شده است. وی میگوید: ایده دیپلماسی شهروندی جدا از دیپلماسی عمومی مرتبط به وزارت امور خارجه است. هدف از دیپلماسی شهروندی استفاده از مبادلات فرد به فرد و تماسهای رو در رو میان مردم است. عبارتی که بسیاری از مردم به عوض دیپلماسی شهروندی به کار میبرند "فشردن دست یک آدم" است. خانم جودیت مکهیل، معاون وزیر امور خارجه آمریکا از جمله کسانی بود که در جلسه ماه نوامبر مرکز دیپلماسی آمریکا در واشنگتن شرکت کرد. هدف از این نشست، دو برابر کردن شمار داوطلبین آمریکایی در همه ردههای سنی برای ورود به فعالیتهای بینالمللی در داخل و خارج از کشور بود و رساندن این تعداد از 60 میلیون نفر کنونی به 120
میلیون نفر تا سال 2020. این نشست با مساعدت مالی وزارت امور خارجه برگزار شد اما این امر میتواند نشانه دیگری دال بر این امر باشد که دیپلماسی عمومی دولتی دیگر در زمره بهترین نحوه تعامل آمریکا با کشورهای خارجی نیست. نباید فراموش کرد از نظر "مایکل کیسر" مدیر مرکز "کندی" Kennedy، دیپلماسی فرهنگی به عنوان یکی از زیر مجموعههای دیپلماسی عمومی امری بسیار قرن بیستمی [از مد افتاده] است. وی میگوید: «آیا شیوه سنتی دیپلماسی فرهنگی کارایی دارد؟ آیا نیازی به برگزاری تورهای هنری تحت حمایت دولت توسط گروههای هنری وجود دارد وقتی که بدون بودجه دولتی نیز شمار زیادی از هنرمندان و گروههای هنری در سراسر دنیا مشغول فعالیت هستند؟» دیپلماسی شکمی به گزارش اشراف نکته مهم آخر این که اصطلاح جدیدی توسط "پل راکوور" یکی از وبلاگنویسان برجسته در زمینه دیپلماسی عمومی با نام "گاسترو دیپلماسی" gastrodioplomacy [دیپلماسی شکمی] ابداع شده که به نقش غذا و خوراک در دیپلماسی اشاره دارد. دیپلماتهایی که در زمینه دیپلماسی عمومی فعال هستند این نوع دیپلماسی را به عنوان بخش اساسی از فعالیتهای خود میدانند چرا که پذیرایی غذایی از افراد محلی و مراوده
هنگام صرف غذا یکی از راههایی معرفی چهره به چهره آمریکا در خارج از مرزهای این کشور به شمار میرود. اظهاراتی که اخیراً از سوی کارشناسان و متخصصان دیپلماسی عمومی مطرح شده، دال بر کاهش اهمیت عبارتی و معنایی این نوع از دیپلماسی است. "مت آرمسترانگ" یکی از وبلاگنویسان پرمخاطب در 23 نوامبر 2010 در این باره میگوید: دیپلماسی عمومی، اصطلاحی است که باید کنار گذاشته شود. "کیم اندرو الیوت" یکی از کارشناسان رسانه و کسی که اعتقاد دارد باید دیپلماسی عمومی مقولهای جدا از پخش برنامههای رادیو و تلویزیونی بینالمللی در نظر گرفته شود، در 7 اکتبر 2010 نوشت: اصطلاح دیپلماسی عمومی اکنون به بسیاری از فعالیتها اطلاق میشود و از این رو معنی مفید خود را از دست داده است.