نگاهی به کتاب جدید مهناز فتاحی؛

"پناهگاه بی‌پناه"؛ قصه‌های غمبار کرمانشاه

کدخبر: 2088137

"پناهگاه بی‌پناه"در واقع یکی از اسنادی است که ثابت می‌کند رژیم بعث بدون در نظر گرفتن موقعیت آدم‌ها و بدون اینکه تفاوتی بین نظامی با غیر نظامی یا کودک با سرباز قائل شود، دست به حمله می‌زده است.

گروه فرهنگی « نسیم آنلاین »؛ «اسفند سال 66 روزی غمبار برای کرمانشاه بود . در این روز پناهگاه پارک شیرین کرمانشاه مورد اصابت موشک قرار گرفت و بیش از سیصد نفر در این پناهگاه شهید و زخمی شدند .

بیشتر شهدا وزخمی ها را زنان و کودکانی تشکیل می دادند که به خاطر در امان ماندن از بمباران های رژیم بعث عراق به این مکان پناه می بردند . غافل از این که موشک دقیقا ازهواکش پناهگاه وارد و باعث ویرانی و آتش سوزی شد .

تنها چند روز به آغاز سال نو مانده بود . بچه ها با خوشحالی و شادی لباس نو می خریدند و سبزه ی عید می کاشتند. آن ها داخل پناهگاه با هم بازی می کردند و فکر می کردند سقف پناهگاه امن ترین جاست .

اما ورود ناجوانمردانه ی موشک بعثی آن هم دقیقا از هواکش پناهگاه باعث فاجعه ای بزرگ شد. گویا منافقین گرای دقیق هواکش را به نیروی دشمن داده بودند . ..»

مهناز فتاحی نویسنده کتاب "پناهگاه بی پناه" در این اثر سعی کرد روایت بمباران این پناهگاه را از نگاه مردم شهر و از زبان امدادگران هلال احمر، نیروهای آتش نشانی، بسیجیان ، نیروهای انتظامی ، پرستاران ، خبرنگاران، کسبه ، مردم محله ، زخمی ها و خانواده ی شهدا و....روایت کند .

داستان کتاب «پناهگاه بی پناه» درواقع درباره یک مکان است که در پارک « شیرین» شهر کرمانشاه قرار دارد، مکانی که در سال های بمباران پناهگاه مردم شهرم و همچنین محل زندگی افراد محروم کرمانشاه بود که در حال حاضر به موزه دفاع مقدس تبدیل شده است .

پارک «شیرین» کرمانشاه یک پناهگاه نسبتا بزرگی داشت که در سال های بمباران پناهگاه مردم بود و هموطنان عزیزم در آن سال ها با شنیدن صدای آژیر خطر به آنجا پناه می بردند که متاسفانه 26 اسفند ماه سال 66 که تنها چند روز به عید نوروز باقی مانده بود، موشکی از تنها راه نفوذ پناهگاه (هواکش) به داخل پناهگاه برخورد می کند و آنجا را به آتش می کشد و در پی این حادثه متاسفانه جمعیت زیادی شهید و زخمی می شوند که شمار زیادی از شهیدان هم کودکانی بودند که در آنجا پناه گرفته بودند.

کتاب «پناهگاه بی پناه» در سه بخش نوشته شده است. در بخش اول این کتاب به عنوان نویسنده نگاهی کاملا گذرا داشتم، بخش دوم شامل خاطرات بازماندگان و بخش سوم نیز برگرفته از مستندات و عکس های مربوط به حادثه می شود.

در بخش دوم فقط از نگاه جانبازان و خانواده ای شهدا به ماجرا نگاه نشده است؛ بلکه دید کلی نویسنده به داستان را میبینیم و ماجرا را از نگاه آتش نشانانی که برای نجات مردم مظلوم شهرم آمده بودند، مردمی که برای کمک به محل حادثه آمدند، خبرنگارانی که برای تهیه خبر مراجعه کرده بودند روایت می شود.

در نهایت در بخش سوم نیز مستنداتی از این حادثه درج شده است.

«پناهگاه بی‌پناه» در واقع یکی از اسنادی است که ثابت می‌کند رژیم بعث بدون در نظر گرفتن موقعیت آدم‌ها و بدون اینکه تفاوتی بین نظامی با غیر نظامی یا کودک با سرباز قائل شود، دست به حمله می‌زده است .

در واقع این کتاب یک موضوع دارد اما با صدها قصه همراه است و بیش از 30 راوی دارد. این کتاب مسائل تکان دهنده زیادی دارد، قصه های تلخی که همه واقعیت دارند .

ارسال نظر: