خرده یادداشت‌های «نسیم‌آنلاین» از جشنوارۀ فیلم فجر/۹

وقتی اذان با مرگ و اعدام و تیرگی هم‌نشین می‌شود!

کدخبر: 2010235

این‌ها تصویری از یک انیمیشن خیالیِ ضدایرانی در یک جشنوارۀ ضدوطنی در ینگۀ دنیا نیست که بخش‌هایی از فیلمی‌ست که در همین دیار و با مجوز نهادهای اسم و رسم‌دار همین مملکت ساخته شده

گروه فرهنگی « نسیم آنلاین »، محمدصادق علیزاده- الف. دو مامورِ زن، طنازِ طباطباییِ متهم به قتل را در میان گرفته‌اند و در بک‎گراندِ گرفته و چرک و سیاه و کثیفی، به سلول انفرادی هدایت‌ش می‌کنند تا صبح فردا ببرندش پایِ چوبۀ دار و طناب پنبه‌ای را بیندازند گردنش و در این میان و همزمان البته، صدایِ اذان و الله اکبر و اشهد ان لا اله الا الله‌ی است که توی گوش‌های مخاطب فرو می‌رود. این‌ها تصویری از یک انیمیشن خیالیِ ضدایرانی در یک جشنوارۀ ضدوطنی در ینگۀ دنیا نیست که بخش‌هایی از فیلمی‌ست که در همین دیار و با مجوز نهادهای اسم و رسم‌دار همین مملکت ساخته شده و از فیلتر داوران مهم‌ترین فستیوال سینمایی همین مرز و بوم تاییدیه گرفته و در ایام فجر انقلاب در یکی از سینماهای همین مرز و بوم دارد اکران می‌‍شود!

هم‌نشینی شعائر دین با مرگ و اعدام و دروغ و خیانت و هزار و یک جور کثافت دیگر در فضایی چرک و سیاه و کدر و تاریک و تهوع‌آور! جشنواره‌های یکی دو سال قبل اگر با تلخی و خیانت نسبتی قابل تامل پیدا کرده باشد، جشنوارۀ امسال اما همان نسبت را پیدا کرده با قصاص! به ضرب و زور و هزار جور شلتاق انداختنِ دیگر قرار است تا فیها خالدون، تویِ ذهن و فکر مخاطب فرو شود که ملت به هر قیمت ممکن باید جلوی این حکمِ ضد انسانی و ضد بشری و ضد مدنی و ضدِ همۀ چیزهای خوبِ دنیایِ مدرن را بگیرید و عجبا که در این میان این همه کثافت و تیرگی و خیانت و تلخیِ انسانِ همین دنیای مدرن اصلا وزنی پیدا نمی‌کند!

ب. پیش‌تر در یادداشتی اشارتی کرده بودم اما ذکر مجددش را خالی از لطف نمی‌دانم! سردمدارانِ انتکتلوئیسمِ سینماییِ پایانِ باز در این دیار، بدجور دارند تا مفرق آلودۀ همان تفکری می‌شوند که تا همین چند سال قبل، فحش‌هایش را حوالۀ سنت می‌کردند و در برابر جهانِ مبتنی بر ارزش‌های سنت از زن و حقوقش دفاع می‌کردند! حالا همین حضرات در آثار سینمایی خود که دائر مدار بر ارزش‌های لبیرال و جهانِ زیستۀ خودشان است، کمر همت بسته‌اند بر انهدام و نابودی مسالۀ زن! تناقض جالبی شده که بر بستر زندگیِ مدرنِ فیلم‌سازان نئولیبرال ما، زن به زیر مشت و لگد جماعت ذکور افتاده و چک و لگدی می‌شود و حالا از این درد باید به سیگار و دروغ و خیانت پناه ببرد!

نمی‌دانم روی پرده آمدن چنین سکانس‌هایی از این جماعت چگونه قابل فهم می‌شود؟! شاید آرمان‌شهرِ کلاسیک و قرن هجدهمیِ روشن‌‎فکران ایرانی - با یکی دو قرن تاخیر البته - هم فرو ریخته و حالا او بر بنای ویرانه‌های تصورات موهوم خویش و غرق در عدم و نیستیِ محض به پوچی رسیده و در یک عدمِ تعلق و لاقیدیِ نظری و عملی دارد به همه چیز، حتی اعتقادات سابق خود نیش‌خند می‌زند و مانیفستِ هستی و انسان و عالم و آدم را به استهزا می‌گیرد. او دیگر به هیچ چیز اعتقاد و تعلقی ندارد حتی خودش!

ج. بحث در خصوص اسامی منتشر شدۀ نامزدهای دریافت سیمرغ در بخش مختلف داغ است هنوز. فصل مشترک این بحث‌ها اما میان اهالی رسانه، تعجب و بهت و ایضا مخالفت است با آنچه که از جانب هیات داوران اعلام شده! تیترِ رسانه‌ها هم به تناسب این حال و هوا متفاوت است از آنهایی که ترجیح داده‌اند در این اوضاع، حرف‌شان را صریح و رک و راست بزنند و حاتمی‌کیا و فیلم خوش‌ساختش «بادیگارد» را قربانیِ انتقادهایِ فرهنگی‌اش به سیاست‌های فرهنگی حاکم بدانند بگیرید تا آنهایی که سعی کردند به این صراحت حرفی نزنند اما در لایه‌های سوم و چهارم و پنجم و الی آخر، با بن‌مایۀ کمی تعجب و حیرت، سمت و سویِ خود را با داوران و جشنواره تنظیم کنند که نه از آن طرف بام افتاده باشند و نه از این طرف!

سوای همۀ این مطالب اما آنچه شخصا برای این قلم جالب بود، تکرار پر بسامد فیلم «امکان مینا» از حضرت تبریزی بود در بخش‌ها و رشته‌های مختلف و خیزَش برای دریافت سیمرغ! هر مخاطب منصفی گواهی می‌دهد که حیرت‌برانگیز از این که فیلمی که در حال و هوا و فضا و بستر دهۀ شصت در حال روایت قصه است و در قاب‌هایی که از کوچه و خیابان به مخاطب نشان می‌دهد، مدام و جا به جا پژو 206 و پراید و علمک و الخ توی چشم مخاطب فرو می‌شود! حالا اینکه چنین اثری چرا باید یکی از چند نامزد «بهترین فیلمِ» جشنواره باشد یحتمل سوالی‌ست که فقط هیات داوران می‌توانند پاسخی برایش داشته باشند! آخر مخاطب خِرکِش کردن کپسول گاز به درون خانه را باور کند یا لوله‌کشی سوپرتابلویِ درون اتاق‌ها را؟!

ارسال نظر: