انتقاد روزنامه حامی دولت از عملکرد بانک مرکزی
چرا سیف به وعده تک نرخی کردن نرخ ارز عمل نمیکند؟/ عملکرد بانک مرکزی در دو سال اخیر بسیار ناپخته بوده است
روزنامه مردم سالاری در سرمقاله خود با انتقاد از عملکرد بانک مرکزی نوشت: آقای سیف چرا برنامههای خود را برای تک نرخی کردن نرخ ارز اعلام نمیکنید؟
به گزارش « نسیم آنلاین » مردم سالاری نوشت: بیان حرفهای خوب، لزوما حرفهای درستی نیست. بطور مثال، اگر مسئولی اعلام کند که ما باید در دولت یازدهم، طرحهایی تهیه و اجرا کنیم که نرخ بیکاری در کشور تا سال 1396، به نرخ 4 درصد (شاخص اشتغال کامل در یک اقتصاد ملی) برسد این حرف، حرف بسیار خوبی است ولی قطعا حرف نادرستی است؛ نادرست، زیرا با توجه به جمیع شرایط و توانمندیهای کشور، تحقق اشتغال کامل در یک بازه زمانی 2 ساله امری است محال.
چند صباحی است که رئیس کل محترم بانک مرکزی از یکسان سازی نرخ ارز میگوید و اخیرا، معاون اول محترم رئیسجمهور نیز این حرف خوب را به عنوان تکلیف، به دولت برای اجراء و محقق ساختن سیاست یکسانسازی نرخ ارز تا قبل از اتمام دوره دولت یازدهم ابلاغ کرده است.
تاکنون تجربه یکسان سازی نرخ ارز، در دو دوره تجربه شده است. در تجربه اول که قیمت 1000 ریال برای هر دلار هدفگذاری شده بود و بانک مرکزی وقت، به ضرب سکههای 250 ریالی، مشابه سکههای 25 سنتی اقدام کرد! با صرف مبالغ هنگفتی از منابع ارزی، این سیاست شکست خورده اعلام شد. در تجربه دوم نیز که با توفیق نسبی همراه بود، عمر این سیاست طولانی نبود و مجددا سیاست چند نرخی، در مبادلات ارزی حاکم شد.
تردیدی نیست که از هر اقتصاددانی سوال شود بهترین شرایط برای اجرای سیاست مبادلات ارزی چیست، پاسخ یکسانی را خواهیم شنید و آن هم یکسانسازی نرخ ارز است اما اگر همین سوال را برای اجرائی شدن آن در شرایط جاری کشور بپرسیم، قطعا پاسخ واحدی را نخواهیم شنید. هیچ فرد منصف و دلسوزی نیست که دو نرخی یا چند نرخی بودن ارز را سیاست خوبی بداند اما اگر، شرایط تحقق سیاست خوب که یکسان سازی است مهیا نباشد، به صرف دستوری کردن آن نمیتوان دست آورد مطلوبی را انتظار داشت که حتی شاید، در برخی بخشها نیز بحران آفرین باشد.
تک نرخی کردن نرخ ارز یعنی رسیدن به نقطه تعادل عرضه و تقاضای ارز. این نرخ آیا همان نرخ حمایتی دولت از نرخ مبادلات ارزی است یا نرخی است که دولت، از بازار آزاد ارز تبعیت خواهد کرد؟ تک نرخی کردن نرخ ارز که میبایست بر پایه سهولت کامل ورود و خروج سرمایه به اقتصاد ملی استوار شود، آیا به واقع به این نقطه عطف در اقتصاد ملی در کمتر از دو سال آینده خواهیم رسید؟ آیا «نرخ یله« نقطه تعادل خواهد بود؟! نیک میدانیم که تا کمتر از یک سال آینده، احتمال روی کار آمدن جمهوری خواهان در آمریکا میرود که فسخ یکجانبه اما بسیار پر هزینة برجام برای آمریکائیان توسط جمهوری خواهان قابل انتظار است؛ آیا حرکت به سمت تحقق سریع سیاست تک نرخی کردن ارز در این سناریوی محتمل، حرکت معقولی است!؟
نگارنده به رانتهای بالقوه در شرایط غیرتک نرخی بودن ارز، بخوبی واقف است اما آنچه را که این قلم از شرایط موجود و آتی میتواند تحلیل و تبیین کند عبارت است از آماده نبودن ساختارهای لازم برای تحقق سیاست تک نرخی کردن ارز. در این راستا لازم است تا رئیس کل بانک مرکزی، تحلیل و برنامة خود را در خصوص ضرورت تسریع و تحقق سیاست یکسان سازی به تفصیل بیان کنند تا در تعاطی افکار علمی و تخصصی، محک بخورد. اگر قانعکننده بود که از آن دفاع میکنیم اما اگر از بوته این امتحان موفق خارج نشد، یک سیاست واقع بینانه ارزی نوین برای دو سال آینده تدوین شود که در آن، ارز هنوز تک نرخی نشده است و عمق حفرههای رانتی آن به حداقل برسد به نحوی که میل به صفر کند. این روزها که دولت یازدهم و در راس آن شخص ریاست محترم جمهور در سال «دولت و ملت، همدلی و همزبانی»، شاید بیسابقهترین فشارهای داخلی و خارجی را تحمل میکند و به تحقیق، اگر فرد دیگری سکان هدایت دولت را به دست میداشت و اینگونه هجمهها و فشارها را مجبور به تحمل بود انصافا کمر خم میکرد، دیگر روا نیست تا از داخل دولت به دلیل برخی عملکردهای ناپخته، آسیب ببیند.
مگر همین بانک مرکزی نیست که علی رغم ضرورت بدیهی برای کاهش نرخ سودهای تسهیلات در این شرایط رکود بیسابقه، اقدام موثری را تاکنون صورت نداده است و مگر همین بانک مرکزی نبود که در سالهای 1392 و 1393، با قطع پرداخت وامهای حمایتی از بازسازی بافتهای فرسوده که تکلیف قطعی دولت بوده است، بسیاری از اقشار ضعیف را که با هزینههای شخصی، اقدام به تخریب واحدهای فرسوده با هدف نوسازی کرده بودند دچار آسیب کرد و مردم درمانده، برای تکمیل واحدهای تخریب شدة نیمه کاره، با وامهای یکسالة 28 درصدی، مورد حمایت قرار گرفتند! قس علیهذا در خصوص دیگر سیاستهای خطای برخی وزرای محترم که پیشگیری از آن قابل دسترس بوده اما بیتوجهی شده است. نکته: جا دارد که این مهم را نیز در نظر داشته باشیم که بسیاری از سیاستها و تصمیمات صحیح و شجاعانة قابل تقدیر و تمجید دولت نیز تاکنون، به روشهای تخریبی متعددی مورد هجمه قرار گرفته است و میگیرد که تبیین آن، در حوصلة این یادداشت نیست اما به طور مثال فقط به یک مورد آن اشاره میشود که به عوض قدردانی از خرید بسیار هوشمندانة ناوگان بزرگ هوایی، دولت زیر فشار تیغ تیز منتقدان با تحلیلهایی غیرکارشناسانه و حتی بعضا کاملا بیربط قرار گرفته است. شاید اگر بدانیم و برای عموم تبیین کنیم که اقتصاد مقاومتی، اقتصاد ریاضتی نیست بلکه به معنی مقاومسازی اقتصاد است (ریاضت اقتصادی نیز در زمان و ظرف مناسب، جزو بدنة اقتصاد مقاومتی است) میتوان از انتقادهای غیرموجه برخی منتقدین محترم منصف، کاست که این خود کمکی است به اجرای درست سیاست «مقاومسازی اقتصاد».