خردهیادداشتهای «نسیمآنلاین» از جشنوارۀ فیلم فجر- ۴
"آقای فیلمساز! با خودت چند چندی؟!" یا "استادیومِ فوتبالیها در برج میلاد"
حتمل دخلی ندارد به جماعت رسانهچی که اِنقُلت بیاورد در نحوۀ دخل و خرج زمان و برنامهریزی اکرانها در برج میلاد که این اینان فقط باید خداوندگار شتران خویش باشند و خروجی صفحه و رسانهشان را بچسبند؛ اما خب شاید بدک نباشد اندکی تامل کردن از ...
گروه فرهنگی « نسیم آنلاین »؛ محمدصادق علیزاده- یحتمل دخلی ندارد به جماعت رسانهچی که اِنقُلت بیاورد در نحوۀ دخل و خرج زمان و برنامهریزی اکرانها در برج میلاد که اینان فقط باید خداوندگار شتران خویش باشند و خروجی صفحه و رسانهشان را بچسبند؛ اما خب شاید بدک نباشد اندکی تامل کردن از جانب زعمای قوم که آخر چه کاریست شروع اکران فیلمهای بخش مسابقه از ساعت 18:30 به بعد آن هم وقتی قرار است فیالمثل در یک شب، چهار فیلم، پشتِ سرِ هم پخش شوند؟! خب از صبح یا همان ساعت 14 شروع کنید تا ملت در میلاد، شب قدر نگیرند و به یا قُدّوس و بِک یا الله نیفتند! رها کنم...
شاید مهمترین اتفاق روز چهارم، اکران لانتوری باشد آنهم ساعت 1 بامداد! مهم نه از باب فیلم و کیفیت و لذت فیلم دیدن که از باب حواشی پیرامونش! اکرانی که البته قرار بود ساعت 24 باشد اما به رسم مالوف تاخیرهای پیش آمده در اکرانهای قبلی و ایضا طولانی بودن نمایش یکی از فیلمها، اکرانش افتاد به یکِ نیمه شب! علاف شدن جماعت پشت درهای سالن اصلی از یک ساعت مانده به اکران هم شد مزید بر علت تا اوضاع شیر تویِ پلنگی رقم بخورد که به قول معروف گفتنی، سگ سیلی میخورد و گربه تپانچه! صفی پدید آید که طول و عرض وِی پدید نِه! جالبتر از همه هم عدم رعایت حقوق و آداب شهروندی و ورق ورق شدنش در شبی که رفتن و تهِ صف ایستادن، فقط مختص کسانی باشد که دوست و رفیق و آشنایی درون صف نداشته باشند!
ازدحام بیش از اندازه جلوی درهای سالن اصلی هم - که البته بسته بود - چنان موقعیت شیر تو شیری فراهم آورد که یحتمل آخرین مشابهاش را در حادثۀ مِنا دیده باشید و بازی استقلال - پرسپولیس در استادیوم آزادی! «صف» و «ازدحام» یکی از جاهاییست که صور اسرافیل فرهنگِ رسوبِ کردۀ هر جماعتی سر از تیرۀ ترابِ خروارها ادعا بیرون میآوَرَد و خودش را عریان به همه مینمایاند! اگر جلوی در استادیوم باشد میشود تورم فرهنگِ رسوب کردۀ استادیومی و اگر پشت درهای سالن اصلی برج میلاد باشد میشود تورم فرهنگ عمومی رسوب کردۀ جماعت فرهنگی و رسانهای و هنری!
بیش از اندازه، هَم نَزنم این قضیه را اما بین خودمان بماند؛ دو فقرۀ قبل تفاوت چندانی با هم ندارند جز این که جماعت اولی از صادقاند و بیادعا و دومی اما... یعنی که یعنی! درِ گوشی بگویم که در این مقال شاید قصوری هم متوجه دربانانِ سالنِ اصلی میلاد باشد که این طفلکیها تاکنون تجربۀ مدیریت ازدحام و فشارِ این ریختی را نداشتهاند؛ که هر چه باشد هماره مراقب و ناظرِ جایی بودهاند که مرکز همایشهای بینالمللی برجِ میلادش میخوانند و میهمانانشان هم هماره در سطح و لِوِل همایشروهای بینالمللی و اینترنشنال نه استادیوم فوتبال!
تا فیلم تمام شود، عقربههای ساعت هم رسیدهاند به سه بامداد! حیف اما از وقتی که صرف شد و سالنی که پر شد و ازدحامی که تشکیل آن هم در آن میانههای شب! نمیدانم آخر چه کاریست کسی که میخواهد بیانیۀ سیاسی و اجتماعیاش را «داد» بزند، میآید فیلم میسازد! خب برادر من برو همان کنفرانس خبریات را بگذار و همۀ حرفها و فحش و فضیحتهایت را یکجا حوالۀ دلواپسان و دلواپیشان و همۀ پدرسوختهها کن که هم جگر خودت خنگ شود و هم جگر مخاطبِ همسویت! به نظر این قلم اگر نیش و کنایهها و دوپینگ سیاسیِ درمیشیان در فیلمِ قبلیاش نبود، الان کسی حساسِ لانتوری هم نشده بود و نیمی از جماعت، سالن را پیش از اتمام فیلم ترک کرده بودند آنچنان که افتد و دانید! فلذا بیجا نخواهد بود که بپرسیم آقای فیلمساز با خودت چند چندی؟!
پینوشت: در انتخاب تیتر مردد ماندیم؛ یکی از دو بخشهای تیتر را به کَرَم خود قبول کنید!
تلگرافی از فیلمهای شب چهارمنفس(نرگس آبیار): ندیدمش!
متولد 65(مجید توکلی): سرخوشی، دور دور، شمال شهر، محسن ابک، کلاهبردارِ پدر سوختۀ ساکن ونکوور، بیلیارد، خیابان فرشته، آپارتمانِ 400 متریِ طبقۀ نهم، دروغ، دورِ همی، مازراتی، ویزیتورِ سیسمونی بچه!
زاپاس(برزو نیکنژاد): امیر جعفری، ریما رامینفر، احمد مهرانفر، روستا، دوپینگِ پایتخت، لیگ دسته دو، تکههای خندهدارِ مثبتِ هجده، تلهفیلم، ترک سالن!
لانتوری(رضا درمیشیان): باران کوثری، اسیدپاشی، بیانیۀ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و جامعهشناسی و روانشناسی و آسیبشناسی و هزار جور شناسیِ دیگر، تاخیر، صف، اعصابخُردکُن، قصاص بد و اَخ و پیف است!، مستندطور، سیاه و سفید، چرک، زورگیری، قمهکشی، جامعه است که من و تو را اسیدپاش میکند!