سحر دانشور

سوژگی زنان؛ نگاهی به وجه مغفول در مناقشات اخیر حجاب

کدخبر: 2363471

حجاب و پوشش نیز ربطی وثیق با هویت متکثر و سوژگی زنان امروز ایرانی دارد. طرح مقوله حجاب و بررسی آن بدون درنظر گرفتن هویت زنی که سال‌هاست به سوژگی رسیده است و انقلاب اسلامی نیز بستری مهم برای اوج گرفتن سوژگی‌اش بوده است، طرح موضوع به صورت ناقص و همراه با نادیده گرفتن بخش مهمی از تحولات مربوط به جامعه است. فهم و بررسی حجاب در ایران معاصر در کنار مسائل رسانه‌ای، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مربوط به آن؛ بدون در نظر گرفتن سوژگی متحول شده زنان فهمی ناقص و غیردقیق است.

نسیم آنلاین ؛ سحر دانشور: در بحث‌های اخیر که پیرامون حجاب شکل گرفته‌ بود، ابواب مختلف و مهمی در خصوص این پدیده گشوده شد. اما آنچه مورد غفلت واقع شد «سوژگی زنان» و تحولات مربوط به آن در دوران معاصر است. برای ردیابی این تحولات در سطوح کلان و سیاسی می‌توانیم حتی از جنبش تنباکو شروع کنیم، آنجا که طبق روایت‌های تاریخی معروف «زنان دربار شاه» نیز قلیان‌ها را شسکتند، زنانی که مبتنی بر تصورات معمول باید گوش‌به‌فرمان شاه می‌بودند، اما نبودند و با انتخابی شخصی راهی دیگر را برگزیدند. می‌توان فعالیت‌های زنان در نهضت مشروطه را آغاز تحولات جدی حضور زنان در سپهر عمومی و کنشگری ایشان در این عرصه دانست. «در آغاز قیام، زنان به حسب نارضایتی‌های سیاسی-اجتماعی ناشی از ضعف دولت در برابر دول استعمارگر خارجی و حکومت استبدادی داخلی، به دنبال مردان و به هدایت و تشویق و تائید آنها به نهضت مشروطه پیوستند و به طور موثری در این راه کوشیدند.» [1] این فضا کمی بعد به شکل‌گیری مطالبات مربوط به خود زنان و فعالیت‌های خاص آنها تبدیل شد. برخی روزنامه‌ها مانند صوراسرافیل، حبل‌المتین، مساوات، نوبهار، ایران نو به طرح مسائل زنان پرداختند؛ حتی روزنامه ایران‌نو اقدام به انتشار نامه‌های زنان مخاطب می‌کرد. فارغ از نوع نگاه و مسائل مطرح شده از سوی کسانی که به این موضوعات می‌پرداختند آنچه اهمیت دارد، ریل‌گذاری مسیری است که طی آن تحولاتی در جامعه زنان رخ داد. «زنان در سه بخش فعالیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به خصوص در تاسیس مدرسه و روزنامه‌نگاری به فعالیت پرداختند.» [2]

تحقق شبه‌مدرنیزاسیون رضاشاه و تلاش برای ایجاد تحول در کشور، بدون اعمال تغییراتی در وضعیت زنان و نسبت آنها با جامعه ممکن نبود. برخورد سرکوب‌گرانه و نظامی با پوشش که بخشی از آن به حجاب زنان بازمی‌گشت و همچنین جهت‌دهی زنان برای هرچه شبیه‌تر شدن به زنانِ غربی در امور اجتماعی، فکری و تربیتی مواردی است که بدون درک آن‌ها نمی‌توان مسیرِ سوژگی زنان در تاریخ معاصر را درک کرد. زنان در نسبت با تحولات شکل‌گرفته در عرصه سیاسی، دو واکنش داشتند؛ بخشی از جامعه در مقابل تحولاتی که نسبتی با تاریخ، فرهنگ و اعتقاداتشان نداشت مقاومت کرده و با آن همراهی نکردند، قیام گوهرشاد نمونه بارز مقاومت علیه تحمیل اجباری سیاست‌هایی بود که عینی‌ترین آن به پوشش بازمی‌گشت. حضور زنان در این قیام و تسلیم نشدن آن‌ها به سیاست‌های تحمیل پوشش، یکی از ابعاد مهم سوژگی زنان و انتخاب‌گری آنها در دوره معاصر است. اما بخش دیگری از زنان که عمدتا از طبقات فرادست بودند با سیاست‌های حکومت همراهی کرده و فضای دیگری را در عرصه‌های تعلیم و تربیت، فرهنگ و فعالیت‌های اجتماعی تجربه کردند. (در اینجا مجال پرداختن به محتوای این فعالیتها و نسبت آنها با فرهنگ و سنن ایرانی نیست..) هردو مدل مواجهه زنان با سیاست‌های کلان را می‌توان به نوعی سوژگی این طیف در جامعه دانست. آنها هردو دست به انتخاب‌هایی زدند که به تدریج تغییرات بیشتری را در جامعه زنان شکل می‌داد.

اواسط دهه پنجاه و اوج گرفتن مبارزات مردم ایران، عرصه ویژه سوژگی زنان و تجلی عاملیت آن‌ها در مبارزه‌ای فراگیر بود. زنان اینبار با حمایت و نگاه ویژه مرجعی دینی که هم با سلف و هم با همتایانِ هم‌عصرِ خود تفاوت‌های عمده‌ای داشت و پتانسیل آن‌ها را نیرویی مهم در مسیر تحولات اجتماعی و سیاسی می‌دانست، در محیط اجتماع و سیاستِ انقلابی ایران آگاهانه کنش‌هایشان را سامان دادند. پدیده انقلاب اسلامی بستری برای تحول معناییِ سوژگی زنان شد، نگاه امام خمینی و جانشین ایشان نیز حاوی نظام معنایی خاصی برای سوژگی زنان در بستر اجتماع و خانواده بود.(بررسی این موضوع فرصتی دیگر می‌طلبد!) دفاع مقدس عرصه‌ای دیگر شد تا زنان با پتانسیل‌ها، خاستگاه‌ها و موقعیت‌های مختلف خود نقش‌های متفاوتی را به عهده گرفته و مبتنی بر ویژگی‌های زنانه در این عرصه فعالیت کنند.

نمی‌توان نقش انقلاب اسلامی و گفتمان رهبران نظام را در تحولات مربوط به سوژگی زنان نادیده گرفت. مبتنی بر این فضا و با وجود دیدگاه‌های مختلفی که جریانات فکری سنت‌گرا در نسبت با تحولات مربوط به زنان اتخاذ کرده و مسائلی که ایجاد کرده‌اند، در سال‌های اخیر ما شاهد تربیت زنانی هستیم که در بستری که انقلاب اسلامی ایجاد کرده است در حال تطور و رشدند. اما آنچه موضوع را غامض می‌کند ناتوانی در فهمِ الزامات عاملیت زنان و نتایج آن است، در حقیقت ورود به عرصه نظریِ سوژگی زنان و تاکید بر ضرورت شکوفایی پتانسیل‌های زنان یک مقوله است و عینیت یافتن این نظریه‌ها و دیدگاه‌ها در عرصه میدان و زمینه‌سازی برای تحققشان(حتی به صورت بسیار محدود و دست و پاشکسته) در حوزه برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری مقوله‌ای دیگر. امروز ما با برخی از نتایج عملی شدن بخش محدودی از ایده‌های متفکران و رهبران نظام در حوزه عاملیت زنان و حمایت از پتانسیل‌های آنها در عرصه‌های مختلف مواجهیم. آنچه در کف میدان می‌بینیم زنانی هستند که برای خود تصمیم می‌گیرند، حرف‌های زیادی برای گفتن دارند و در پی هویت خود هستند. از سوی دیگر دستگاه‌های نظری و رسانه‌ای مختلف نیز با همین زنان در حال گفتگو و مبادله فکری هستند؛ در جهانی که به تعبیر گیدنز هویت‌ها در حال تکمیل‌اند و بازاندیشی اساس هویت انسان مدرن است، چگونه می‌توان به تربیت زنی قالب‌بندی شده و یکسان در تمام نقاط کشور متمایل بود و اندیشید؟

در چنین بستری حجاب و پوشش نیز ربطی وثیق با هویت متکثر و سوژگی زنان امروز ایرانی دارد. طرح مقوله حجاب و بررسی آن بدون درنظر گرفتن هویت زنی که سال‌هاست به سوژگی رسیده است و انقلاب اسلامی نیز بستری مهم برای اوج گرفتن سوژگی‌اش بوده است، طرح موضوع به صورت ناقص و همراه با نادیده گرفتن بخش مهمی از تحولات مربوط به جامعه است. فهم و بررسی حجاب در ایران معاصر در کنار مسائل رسانه‌ای، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مربوط به آن؛ بدون در نظر گرفتن سوژگی متحول شده زنان فهمی ناقص و غیردقیق است.

[1] اتحادیه، منصوره، نقش زنان در انقلاب مشروطه، تاریخ معاصر ایران 1380

[2] همان

ارسال نظر: