درباره بیانیه اخیر گروهی از سینماگران ایرانی درباره حذف شوراهای پروانه فیلمسازی در سینمای ایران
درخواست رسمی برای بیقانونی سینما؟!
گروهی از سینماگران ایرانی در روز ملی سینما با انتشار بیانیهای مخالفت خودشان با هرگونه سانسور و حذف هرگونه پروانه فیلمسازی اعلام کردهاند. در میان نامهای امضا کننده این بیانیه نیز اسمهای آشنایی دیده میشود که تقریباً همیشه در هرگونه فعالیت اعتراضی در این سینما نامی از آنها دیده و شنیده شده است.
نسیم آنلاین ؛ احسان سالمی: گروهی از سینماگران ایرانی در روز ملی سینما با انتشار بیانیهای مخالفت خودشان با هرگونه سانسور و حذف هرگونه پروانه فیلمسازی اعلام کردهاند. در میان نامهای امضا کننده این بیانیه نیز اسمهای آشنایی دیده میشود که تقریباً همیشه در هرگونه فعالیت اعتراضی در این سینما نامی از آنها دیده و شنیده شده است. اما ماجرای اعتراض این گروه به حذف شوراهای پروانه فیلمسازی چیست؟ و چرا درست در همان روزهایی که گروهی از اهالی سینما دست به انتشار چنین بیانیهای میزنند، دبیر دو دوره اخیر جشنواره فیلم فجر و معاون سابق نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی نیز همنوا با نها خواهان حذف شورای پروانه ساخت میشود؟ این اتفاقی است که به نظر میرسد میتوان آن را بهانهای برای تغییرات گسترده در ماههای پایانی دولت و ایجاد یک بدعت تازه در سینمای ایران دانست.
کارکرد شوراهای سینمایی چیست؟شاید برای برخی از خوانندگان این گزارش سوال باشد که کارکرد شوراهای سینمایی در ایران چیست؟ در فرآیند ساخت یک اثر سینمایی دو شورای تاثیرگذار فعالیت میکنند. اولی شورایی با عنوان «شورای پروانه ساخت» است که وظیفه بررسی فیلمنامه یک اثر و شرایط ساخت آن را دارد و پس از بررسی جمیع شرایط مجوز ساخت یک اثر سینمایی (یا ویدئویی یا نمایش خانگی) را صادر میکند. در مرحله بعد فیلمساز باید فیلمنامه تایید شده توسط شورای پروانه ساخت را تبدیل به اثری تصویری یعنی همان فیلم و سریال کند و در نهایت شورایی با عنوان شورای پروانه نمایش با دیدن خروجی نهایی اثر و کنترل میزان مطابقت این اثر با آنچه که در فیلمنامه اولیه مصوب شده است، رای به اکران یا عدم اکران عمومی یک اثر سینمایی میدهد.
از این نظر شوراهای پروانه ساخت و نمایش دو فیلتر اصلی تولید یک اثر سینمایی هستند که قبل و بعد از تولید اثر بر آن نظارت میکنند تا خروجی حاصل خارج از حدود اخلاقی و شرعی و عرفی جامعه ایرانی نباشد. هر دو این شورا با مدیریت و نظارت سازمان سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فعالیت میکنند.
بزرگواران؛ در قبله آمال شما هم ممیزی وجود دارد!سینماگران ایرانی در بیانیه اخیر خود به بهانه روز ملی سینما از این نوشتهاند که خواهان برچیده شدن نظام سانسور و حذف هر نوع پروانه فیلمسازی هستند. جالب است که این خواسته کاملا غیرمنطقی در شرایطی مطرح شده که اساسا در همهجای جهان نظام مشخص و مدونی برای تولید و عرضه محصولات نمایشی وجود دارد. برای نمونه در گزارش سایت «عبرتپژوهی تاریخی» با عنوان «تاریخچه سانسور در سینمای آمریکا» درباره اولین قوانین سانسور در آمریکا میخوانیم: «اولین قانون سانسور فیلم در امریکا مربوط به حکم سال ۱۸۹۷م ایالت مین بود که نمایش فیلمهای مشتزنی را ممنوع میکرد. مین این حکم را برای جلوگیری از نمایش مسابقۀ قهرمانی سنگینوزن مشتزنی بین جیمز جی کوربت و رابرت فیتز سیمونز تصویب کرده بود. برخی دیگر از ایالتها هم به دنبال مین، این کار را انجام دادند.»
در سالهای بعد از آن نیز قوانین مختلفی برای نظارت بر محتوای عرضه شده در سینمای آمریکا و سایر کشورهای جهان از سوی دولت و یا نهادهای سینمایی تصمیمگیرنده در آن کشورها وضع شد که مانع از آشفتگی و بیقانونی در سینمای آن کشورها میشد. سایر کشورهای صاحب سینما همچون فرانسه و آلمان هم که معمولا آزادی موجود در آنها از سوی جریان شبهروشنفکری سینمای ایران برای زیرسوال بردن شرایط موجود در سینمای ایران استفاده میشود هم دارای نظام ممیزی مخصوص به خود هستند و چیزی به عنوان «برچیده شدن نظام سانسور» که مدنظر برخی از سینماگران مدعی ایرانی است در آنها وجود ندارد. البته که این طبیعی است که قوانین ممیزی در هر کشور متناسب با فرهنگ، عرف و مقتضیات همان جامعه و مردمانش باشد.
آزادی آزادی که میگفتن، این بود؟!همین سال گذشته بود که انتشار ویدئویی از بخشهای سانسور شده فیلم جنجالی «گوزنها» توسط ساواک در رژیم منحوس پهلوی باعث شد تا یک بار دیگر مسئله محدودیتهای سینما در آن دوره مطرح شود. مسعود کیمیایی با انتشار سکانس تغییر یافته فیلم بهدستور ساواک پس از سالها گفته بود، برای فیلمبرداری این سکانس، نیروهای امنیتی رژیم گذشته، یک کارگردان دیگر را سرصحنه آوردند و او تن به انجام چنین کاری نداده است. ابراهیم داروغهزاده، دبیر جشنواره فیلم فجر نیز با به اشتراک گذاشتن ویدیویی از صحبت های بهروز وثوقی درباره احضارش به ساواک بعد از بازی در «گوزنها» و صحبت مامور ساواک درباره رفت و آمد او به دربار نوشت: «شاید اگر مسعود کیمیایی هوشمندانه بهروز وثوقی را که رفت و آمدی به دربار داشت برای این نقش انتخاب نمیکرد، فیلم گوزن ها هیچ وقت اجازه اکران نمیگرفت.»
این البته تنها یکی از شاهد مثالهای متعدد دخالت دربار و دستگاههای امنیتی رژیم طاغوت در سینماست؛ سینمایی که البته آن نیز به عنوان دورانی مهم از سینمای ایران همیشه از سوی جریان شبهروشنفکری بر سر مخالفان کوبیده شده و آزادیها موجود در آن دوره که همراه با حضور بازیگرانی همچون بهروز وثوق و گوگوش و... بوده به رخ مخالفان کشیده شده است؛ غافل از اینکه حقیقت سینمای قبل از انقلاب اسلامی که اتفاقاً همیشه مورد توجه و افتخار این جماعت بوده، به شدت بسته و به دور از آزادیهای واقعی که در حوزه فکر و اندیشه میشود، قرار داشت.
جدی گرفتن ماجرای نظارت حین تولیداما نکته عجیب و شاید به تعبیر بهتر تاسفبار این ماجرا حمایت برخی از چهرههای دولتی از طرح گزارههایی همچون حذف شورای پروانه ساخت است. اتفاقی که بدون شک مقدمهای برای حذف شورای پروانه نمایش و بیقانونی مطلق در حوزه تولید و عرضه آثار سینمایی است. ابراهیم داروغهزاده دبیر جشنواره ملی فیلم فجر همزمان با انتشار بیانیه گروهی از سینماگران با انتشار توئیتی به شکل غیرمستقیم به حمایت از محتوای این بیانیه پرداخته است. داروغهزاده نوشت: «امیدوارم دولت و مجلس با همکاری یکدیگر و با اعتماد به سینماگران عزیز و متعهد کشور، شوراهای پروانه ساخت فیلم که دیگر هیچ فایده و ضرورتی ندارند را از چرخه تولید و نمایش فیلم حذف کنند.»
البته نگارنده این گزارش معتقد است آنچه که باعث شده تا چهرههایی همچون داروغهزاده از بیفایده بودن وجود شورای پروانه ساخت بنویسند، نبود نظارت همزمان با تولید در آثار سینمای ایران است که در نهایت میتواند منجر به توقیف یک اثر سینمایی و یا حاشیههایی مشابه آن شود. اساسا اهمیت شورای پروانه ساخت را نمیتوان منکر شد اما کارکرد اصلی این شورا به نظارت همزمان با تولید آثار سینمایی است؛ نه اینکه صرفاً محلی برای صدور مجوز اولیه تولید یک اثر باشد تا حداقل اتفاقاتی همچون توقیف و ممیزیهای متعدد پس از تولید برای آثار سینمایی کمتر پیش آید.
نمایان شدن تناقضات شبهروشنفکران وطنینکته اینجاست که سینماگران ایرانی در شرایطی خواستار عدم نظارت دولت در سینما شدهاند (خواستن حذف ممیزی و شوراهای فیلمسازی به شکل تلویحی به معنی حذف نظارت دولت بر آثار سینمایی و سپردن همه امور به دست خود اهالی سینماست) که از اساس سینمای ایران همیشه سینمایی وابسته به دولت ودر اصطلاح اقتصاد مرکزی بوده است. اصلاً بدون حمایت همراه با نظارت دولت، سینمای ایران که همواره از منظر مالی وابسته به دولت و حاکمیت بوده، رمقی برای ادامه حیات نخواهد داشت؛ نه اینکه کاملاً نابود شود اما بدون شک لطمات سنگینی میبیند. جالب اینکه حتی سینمای آمریکا به عنوان بزرگترین صنعت فیلمسازی جهان که حداقل بیشتر به مفهوم یک هنر-صنعت خصوصی نزدیک است هم تحت نظارت دولت قرار دارد آن وقت چه دلیلی دارد که سینمایی که رگ حیات آن به حمایت دولت گره خورده، فارغ از هرگونه نظارتی از سوی دولت فعالیت کند؟ آیا هیچ عقل سلیمی چنین گزارهای را تایید میکند؟
اینها سوالاتی است که شاید اگر شبهروشنفکران سینمای ایران زودتر از اینها به آن پاسخ داده بودند، دیگر به دنبال طرح بهانهای همچون حذف شوراهای فیلمسازی در سینمای ایران نمیرفتند.