روایت توسل به حضرت عباس در حرم احمد بن موسی

کدخبر: 2360731

شیراز شهر فرهنگ و شعر و هنر است و برخلاف شهرهای نیمه شمالی به هیئت­ها و مداحان و روضه­هایش معروف نیست بلکه به حافظ و سعدی و شعرها و فیلسوفان و هنرمندانش معروف است. مردم­ش نیز طبعی لطیف و صنعی سازگار دارند. لطافت روح و زبان و گویش­شان را حتی در تجربه­های زیستی کوتاه با مردمش می توان به راحتی لمس کرد. یادم می آید سال پیش بود که کنار ضریح سید علاءالدین­حسین(ع) خلوت کرده بودم بانوی میان­سالی کنارم با حالت طلب و تضرع و استیصال نجوا می­کرد.

نسیم آنلاین : سیده خدیجه احمدی‌سخا: شیراز شهر فرهنگ و شعر و هنر است و برخلاف شهرهای نیمه شمالی به هیئت­ها و مداحان و روضه­‌هایش معروف نیست بلکه به حافظ و سعدی و شعرها و فیلسوفان و هنرمندانش معروف است. مردم­ش نیز طبعی لطیف و صنعی سازگار دارند. لطافت روح و زبان و گویش­شان را حتی در تجربه‌­های زیستی کوتاه با مردمش می توان به راحتی لمس کرد. یادم می آید سال پیش بود که کنار ضریح سید علاءالدین‌­حسین(ع) خلوت کرده بودم بانوی میان­سالی کنارم با حالت طلب و تضرع و استیصال نجوا می‌­کرد. در همان حال نیاز و تمنا هم طبع لطیفش را نمی‌­توانست مخفی کند و برای طلب حاجتش از امام­زاده علاءالدین این شعر را زمزمه می­کرد:

جام جهان نماست ضمیر منیر دوست

اظهار احتیاج خود آن­جا چه حاجت است

ارباب حاجتیم و زبان سوال نیست

در حضرت کریم تمنا چه حاجت است

و من در خلوت خود می­اندیشیدم چه جای تعجب است که حافظ از چنین خاکی برخاسته.

شیراز به گواهی همگان مهد زبان پارسی­ست و با این گنجینه­‌ی تاریخی می تواند سردمدار صدور ادب و هنر و شعر به همه نقاط ایران باشد اما در چند سالی که من در اعیاد و عزا و مناسبت­های مختلف مهمان این شهرکهن بوده­‌ام نه تنها اثری از زایش فرهنگی یا ادبی در مناسک و مناسبت­ها ندیده­‌ام بلکه آن­چه دیده‌­ام تقلید ناقصی از موجودی‌­های فرهنگی دیگر شهرها بوده است.گویی نوعی رخوت یا خودکم‌­بینی یا عدم توجه در فرهنگ کلی مردم مذهبی و غیرمذهبی این­جا شکل گرفته و اجازه‌­ی تبدیل بالقوه‌­ها به بالفعل­‌ها را نمی­‌دهد و اثر این رخوت در زمینه­‌های مختلف مشهود است.

هر جای ایران نمادی از مناسک عزاداری دارد که به نام آن شهر یا دیار شناخته می‌­شود مثل نخل­‌گردانی تفت و طشت­‌گذاری آذری­ها و چارپایه­‌خوانی تهران اما شیراز خالی از این مناسک مختص خود است.

شب تاسوعاست و من انتظار برنامه خاص و تاثیرگذاری به لحاظ محتوایی ندارم اما برای توسلی خاص به حضرت ابوالفضل(ع) عزم حرم شاه­چراغ کرده­ام چرا که می­گویند توسل به عباس­‌بن­‌علی(ع)­ مقدمه توسل به حسین فاطمه(س) است.

بعد تفتیش بدنی و وسایل وارد حیاط زیبای حرم امامزاده احمدبن‌­موسی­(ع) می شوم صدای مداحی بلند است و خانواده‌­ها روی فرش­‌های پهن شده در حیاط نشسته‌­اند. گوشه حیاط دور از جمعیت می‌­نشینم و گوش به نوای مداح می­دهم و اشک می­ریزم و متوسل می‌­شوم، دلم آرام می‌­گیرد. درهای حرم و رواق­ها بسته است. مردم آرام و نشسته برجا، سینه می­‌زنند و گریه می­‌کنند.

ای اهل حرم میر و علمدار نیامد

سقای حسین سید و سالار نیامد

تنها چیزی که لذت غم عمیق شب تاسوعا را در دلم کم می­کند و حواسم را پرت می­کند بازی پرسروصدای بچه‌­ها در حیاط بزرگ حرم است. برای تمرکز بیش­تر از جایم بلند می‌­شوم تا با قدم زدن خلوتم را ادامه دهم که متوجه می­شوم بیشتر بچ‌ه­ها افغانستانی‌­اند. شیراز برخلاف تهران شهر هفتاد و دو ملت نیست، شاید بتوان شیراز را این گونه نامید: شهر دو ملت. مردم فارس و مردم عرب. البته مردم فارس شامل هم­وطنان افغانستانی هم می‌­شود که مهمانان دیرینه‌­ی محله‌­های اطراف حرم هستند.

شب تاسوعا همه واگویه های­ت را تمام نمی­‌کنی چرا که تا شام غریبان دو غروب دیگر فاصله هست پس می­‌توانی زودتر مراسم را ترک کنی. مراسم که تمام می‌­شود و هنوز هق‌­هق گریه در گلویم تمام نشده به اتفاق خانواده برمی‌­خیزیم تا بتوانیم قبل از ازدحام جمعیت خارج شویم که صدایی توجه ما را جلب می­کند. جمعیت انبوه دسته­ی عزاداری ما را به عقب هل می­‌دهد و ما با تعجب به دسته‌­ای نگاه می‌­کنیم که قرار بوده امسال به حرمت سلامتی مردم شکل نگیرد و علم و بیرق و زنجیر و طبل و سنج را با ماسک و الکل و سلامت و عقلانیت و احترام به عقل و درایت معاوضه کند.

دسته‌­ی عزاداری سینه‌­زنان و زنجیرزنان وارد حیاط حرم می‌­شود. تقریبا فاصله‌­گذاری در آن رعایت نمی‌­شود. آن­چه در این میان جلب توجه می‌­کند تناقضی­ست که در میان گریه خنده‌­دار به نظر می‌­آید. باوجود غیرقانونی بودن این حرکت، عده‌­ای با لباس و تجهیزات نظامی دسته عزاداری را همراهی می­‌کنند و مداح هم پی‌­درپی با بلندگو از همراهان نظامی قدردانی می‌­کند!!

دسته که وارد حیاط شد فاصله­‌ها از بین رفت و همه برای تماشای عزاداری رو­به‌­روی ایوان حرم احمدبن‌­موسی­‌کاظم(ع) جمع شدند و دورتادور آن­ حلقه زدند. عزاداری به شکل سال­های قبل در حال انجام بود که ما باریکه‌­ای برای گریز یافتیم و از حرم خارج شدیم.

ارسال نظر: