به بهانه تهدید وکیل شهردار اسبق تهران به شکایت از یک سریال

«آقازاده» را نکُشید!

کدخبر: 2360042

چرا نباید درباره یکی از مهمترین و دراماتیک‌ترین پرونده‌های قضایی ایران در دهه 90، مجموعه نمایشی تولید شود؟

محمد صابری؛ ۱- مربوط به همین یکی دو سال و حتی یک دهه اخیر هم نیست؛ واقعیت این است که ما ایرانی‌ها چندین دهه است که گویی در متن یک فیلم پرالتهاب و پرماجرا زندگی می‌کنیم. فیلمی سرشار از نقاط عطف پیش‌بینی‌نشده و مملو از ردپا و خاطرات نقش‌آفرینی کاراکترهایی که گاه ردای «قهرمان» بر تن داشته‌اند و گاه چنان در نقش یک «اهریمن» تمام عیار فرورفته‌اند که مسیر داستان را به واسطه یک «نفرت جمعی» تغییر داده‌اند. به گواه بسیاری از داستان‌شناسان، تاریخ و به‌ویژه تاریخ معاصر ایران، معدنی بی‌همتا از ایده‌ها و سوژه‌هایی ملتهب، تراژیک، حماسی و حتی کمدی است که می‌تواند تبدیل به ماده خامی شوند تا روایت‌هایی به‌شدت جذاب در قالب‌های همه‌گیری چون ادبیات داستانی و یا آثار مستند، سینمایی و مجموعه‌های نمایشی از دل آن خلق شود. این ظرفیت عظیم اما تا به امروز قربانی غفلتی عظیم‌تر شده است؛ اما چرا؟

۲-فارغ از تحولات تاریخی، یکی از برگ‌برنده‌های سکان‌داران صنعت فیلم و سریال در جهان به‌خصوص در دهه‌های اخیر، واکنش فوری نسبت به رویدادهای روز بوده است. از جنگ ویتنام و جنگ‌های جهانی گرفته تا فروریختن برج‌های دوقلو، کم نیستند حوادث و رویدادهای مرتبط با تاریخ معاصر جهان که بخش عمده‌ای از تصویری که از آن‌ها در ذهن خود داریم، برساخته فیلم‌های سینمایی و مجموعه‌های نمایشی است. صنعت فیلم و سریال به ویژه در آمریکا، همواره توجه ویژه به ظرفیت بالای «روایت‌سازی» داشته‌ است. به همین دلیل هم کمپانی‌های فیلمسازی و کارگردانان مطرح همواره در کنار خیال‌پردازی و قصه‌بافی، نیم‌نگاهی به رویدادهای واقعی هم داشته‌اند، حتی اگر واقعیت را با چاشنی خیال و تحریف به تصویر درآورده باشند. تفاوتی هم ندارد این رویدادی عظیم در مقیاس سونامی (همچون فیلم «آخرت» ایستوود) و یا هر حادثه طبیعی دیگری باشد یا ماجرای تلخ تیراندازی یک نوجوان در مدرسه‌ای کوچک (همچون فیلم «باید درباره کوین صحبت کنیم»). تلخ و شیرین رویدادها هم چندان در گزینش‌ها تأثیر ندارد؛ از اوج گرفتن یک بازیگر سینما (همچون «ستاره‌ای متولد می‌شود») تا اوج و فرود یک سیاستمدار (فیلم «تاریک‌ترین ساعات») و حتی پشت‌پرده پرکنایه انتخاب یک رهبر مذهبی (همچون فیلم «دو پاپ») در دایره شمول این اهمیت قرار می‌گیرد و این‌ها تازه آثاری با ارجاع مستقیم به شخصیت‌ها و رویدادهای روز محسوب می‌شوند و اگر بخواهیم ارجاعات و پرداخت‌های غیرمستقیم را ملاک قرار دهیم دایره این دربرگیری به مراتب گسترده‌تر و تأمل‌برانگیزتر نیز می‌شود. مگر می‌توان نمونه‌های موفقی همچون سریال «خانه پوشالی» را منهای از ارجاعات آن به کاراکترها و شخصیت‌های واقعی دنیای سیاست در آمریکا،‌ به تماشا نشست؟ فعالان حوزه فیلم و سریال در ایران اما کمتر از این جذابیت بالقوه بهره می‌برند؛ کمتر فیلم و سریالی سراغ داریم که ریشه در یک واقعیت ملتهب روز داشته باشد و اوج واقع‌گرایی سینمایی و تلویزیونی‌مان نیز غالبا معطوف به «جامعه» است تا دنیای پرتنش بازیگران اصلی میدان اقتصاد، سیاست، فرهنگ و...؛ اما چرا؟

۳-در آیین‌نامه صدور پروانه نمایش که براساس آخرین اصلاحات اعمال شده، از سال 82 تا امروز تنها مرجع تصمیم‌گیری درباره شرایط اکران عمومی فیلم‌های سینمایی و البته انتشار سریال‌های نمایش خانگی محسوب می‌شود، در بند سوم، 14 ویژگی که موجب ممنوعیت نمایش یک فیلم در سینماها می‌شود، تشریح شده است. در میان این 14 مورد هیچ رد و نشانی از «داشتن شاکی حقیقی یا حقوقی» نیست. به زبان ساده‌تر از نگاه قانون‌گذاران سینمای ایران، لااقل در فرآیند تعریف‌شده برای صدور «پروانه نمایش» یک فیلم سینمایی و یا یک سریال، دعاوی حقوقی و شکایت‌های احتمالی از سوی اشخاص حقیقی، نمی‌تواند منجر به صدور حکم «ممنوعیت نمایش فیلم» شود. با این وجود اما هر از گاهی مدعای حقوقی یک فرد زمینه‌ساز چالش‌هایی جدی برای یک اثر بوده است. فضای تولید فیلم و سریال در ایران، به‌ویژه از منظر محتوایی و ناظر به حقوق معنوی آثار، چارچوب حقوقی بسیاری فقیری دارد و حتی به زبان صریح‌تر می‌توان گفت در یک نابسامانی به‌سر می‌برد. همین شرایط هم سبب شده است که در سال‌های اخیر، همواره حرف و حدیث‌ها درباره مبانی حقوقی طراحی داستان، پرداخت یک شخصیت و یا ارجاع به یک پرونده حقوقی در یک فیلم سینمایی یا سریال و ادعای شکایت حقوقی در قبال آن، بیشتر رنگ و بوی حاشیه داشته و کمتر در قالب «متن» به آن پرداخته شده است. ماجرای طرح شکایت همسر یکی از اشرار جنوب شهر تهران از فیلم «شنای پروانه» به کارگردانی محمد کارت و یا شکایت یک فوتبالیست شناخته شده از ارجاع به پرونده قتل همسرش در فیلم سینمایی «یادم تو را فراموش» تازه‌ترین نمونه از این دست واکنش‌های حقوقی به تولیدات نمایشی در سال‌های اخیر محسوب می‌شود. این شکایت‌ها البته هیچگاه به سرانجامی منجر نشده اما نمی‌توان کتمان کرد که این قبیل واکنش‌ها در هر مقطعی امکان دردسرسازی برای پروژه‌ها را داشته و به دلیل نبود همان سازوکار تعریف شده مباحث حقوقی در آثار سینمایی، طرح رسانه‌ای آن‌ها هم می‌تواند مانعی بازدارنده در مسیر دیگر فیلمسازان و سریال‌سازان برای دست گذاشتن روی پرونده‌های متعدد حقوقی و قضایی روز شود که پرواضح است جذابیتی فراوان برای مخاطبان می‌تواند داشته باشد. اما چرا؟

۴- سریال «آقازاده» حتماً سریالی بی‌نقص نیست اما سریالی که تنها در 7 قسمت ابتدایی اینچنین تبدیل به سوژه محافل رسانه‌ای و حتی برخی گعده‌های سیاسی شده ، حتما حرفی برای گفتن داشته است. واکنش‌ها به این مجموعه را می‌توان از زوایای مختلف مورد تحلیل و بررسی قرار داد اما واکنشی که بهانه این بازخوانی نسبتاً بلند بر یک حسرت دیرپا در سینما و تلویزیون ایران شد، موضع‌گیری عجیب وکیل محمدعلی نجفی شهردار اسبق تهران نسبت به شباهت‌ ماجراهای پیرامون یکی از کاراکترهای سریال به پرونده قتل همسر دوم موکلش بود. وکیل نجفی اعلام کرده است که اگر در قسمت‌های بعدی سریال، ارجاعات و شباهت‌های کاراکتر دکتر امیربحری با بازی مهدی سلطانی به پرونده موکلش بیشتر شود، اقدام قضایی خواهد کرد! فارغ از اینکه تا اینجای سریال تنها شباهت‌های به نمایش درآمده میان داستان «آقازاده» و پرونده موردنظر آقای وکیل، «همسر دوم» و «اسلحه» بوده است و به‌نظر می‌رسد برای استنتاج این‌همانی میان این دو مورد کمی تعجیل شده است، سوال جدی‌تر این است؛ به فرض صحت این مشابهت، چه ایرادی وارد است؟ چرا نباید درباره یکی از مهمترین و دراماتیک‌ترین پرونده‌های قضایی ایران در دهه 90، مجموعه نمایشی تولید شود؟ در سریال آقازاده که خبری از کاراکتر «محمدعلی نجفی» و حتی سمت «شهردار» نیست، ماجرا هم علی‌الظاهر متمرکز بر فرزند دگتر بحری است، اما چرا نباید یک فیلمساز و یا سریال‌ساز پرونده «محمدعلی نجفی» را با تمام جزییات و ابهامات تبدیل به یک اثر نمایشی جذاب کند؟ مگر نه این است که در مختصات جهانی، پرونده قتل دیگری که به‌ظاهر از منظر حقوقی نیز به سرانجام رسیده و تردید در آن منطقی نمی‌بود،‌ تبدیل به سوژه تازه‌ترین فیلم کوئنتین تارانتینو شد و تمام پیش‌فرض‌های تاریخی و حقوقی درباره ماجرای قتل شارون تیت، ستاره سینما و همسر رومن پولانسکی به سخره گرفته شد!؟ دیگر از این پرداخت رادیکال‌تر؟ تمام تمام «چرا»های این یادداشت، در تعریف به‌غلط شکل‌گرفته در ذهن ما از «روایت نمایشی» است؛ روایت در سینما و تلویزیون، بیش از آنکه لزوماً پایبند «واقعیت» باشد، در بند «الزامات نمایشی» است و قرار نیست هر ارجاعی به واقعیت،‌ محکوم به «درام‌زدایی» و مستند بودن، باشد. «آقازاده» لااقل از این منظر که در طراحی شخصیت‌ها و موقعیت‌های داستانی، حواسش به واقعیت بوده است، مجموعه‌ای قابل تحسین است، با واکنش‌های رادیکال مسیر تکرار این تجربه‌ها در فیلم و سریال‌های آینده را مسدود نکنیم.

ارسال نظر: