جنگ پنهان محمد بن‌زاید علیه ایران

کدخبر: 2359899

«محمد بن‌زاید» به عنوان راهبر اصلی حاکمیت ابوظبی و به تبع آن امارات عربی متحده با هر نوع جنبش اسلامی چه به رهبری اخوان المسلیمن، چه به رهبری حزب الله و چه به رهبری ایران مخالف است. حاکمیت امارات حامی حکومت‌های سکولار پادشاهی عرب است.

شهر بندری «دبی» شناخته‌شد‌ه‌ترین بندر در کشورهای عربی بین مردم ایران است. دبی سال‌ها به عنوان بزرگ‌ترین مبدأ برای صادرات مجدد کالاهای تحریمی به ایران و همچنین نقطه‌ای برای اتصال به شبکه‌های بزرگ بانکی و تجاری برای بازرگانان ایرانی شناخته می‌شد. از سوی دیگر برخی گردشگران طبقه متوسط هم در ایران تا قبل از شوک‌های ارزی این شهر را به عنوان مقصدی قابل دسترس برای گردش و تفریح انتخاب می‌کردند. از همین رو در ذهن اغلب ایرانیان امارات مساوی با شهر دبی است. اما در واقعیت امارات عربی متحده از هفت امیرنشین تشکیل شده که بزرگترین آن امیرنشین ابوظبی به پایتختی شهر بندری «ابوظبی» است. منطقه‌ای در امارات که احتمالاً تنها پای دیپلمات‌ها و مهمانان خاص ایرانی به آن باز شده و مدت‌هاست کنترل سیاست‌های کلان امنیتی، نظامی و دیپلماتیک کشور امارات را بر عهده دارد.

کنترل این امیرنشین و یا بهتر بگوییم امارات عربی متحده بر عهده «محمد بن‌زاید» و به قول نشریه‌های غربی «MBZ» است. مردی 60 ساله از خاندان زاید که مهره کلیدی نقشه راهی است که نقطه اوج آن بر قراری رابطه بین امارات و رژیم صهیونیستی است.

از سواحل متصاحله تا امارت ابوظبی

زمانی که محمد بن‌زاید در اویل دهه 60 میلادی در امارت ابوظبی به دنیا آمد، کشوری به نام امارات وجود خارجی نداشت. امیرنشین‌های فعلی امارات در آن زمان با نام «ساحل آشتی» یا به عربی سواحل «متصاحله» شناخته می‌شدند. چند سال زمان لازم بود تا هم زمان با عقب‌نشینی بریتانیا از شرق کانال سوئز و تخلیه خلیج فارس کشوری با نام امارات ایجاد شود. در آن زمان پدر محمد بن‌زاید، به عنوان رییس قبیله‌ای ابوظبی به ریاست کشور امارات رسید. در آن زمان با اکتشاف‌های نفتی شرکت شل روشن شده بود که امیرنشین ابوظبی نزدیک به 98 درصد ذخایر نفت کشور امارات را در اختیار دارد و در سال 1971 با ملی شدن فعالیت شرکت‌های نفتی برتانیایی شرکت «آدونک» یا شرکت ملی نفت ابوظبی تشکیل شد.

سود سرشار ناشی از جهش قیمت نفت در سال 1973 این امکان را برای محمد بن‌زاید فراهم کرد تا برای تحصیل به کالج نظامی «سند هرست» در بریتانیا سفر کند، جایی که شخصیت‌هایی همچون «عبدالله دوم» پادشاه اردن نیز در آن تحصیل کرده‌اند. محمد بن‌زاید در دهه هشتاد میلادی با اتکا به تحصیلات خود مناصبی را در ارتش امارات بدست آورد و همزمان جایگاه خود را بین سایر فرزندان پدر خود ارتقا می‌داد. در دهه نود میلادی زمانی که هجوم ارتش صدام به کویت ضعف ارتش‌های کشورهای عربی را آشکار کرد، محمد بن‌زاید عازم واشنگتن شد تا نسل جدید جنگده های اف-16 را برای امارات خریداری کند؛ جنگنده‌هایی که هم‌اکنون با ارتقاءهای گوناگون به ستون فقرات اصلی نیروی هوایی امارات تبدیل شده‌اند. وی حتی به سراغ روس‌ها نیز رفت و تلاش کرد تا تنوع جنگ‌افزار را در نیروی زمینی امارات حفظ کند.

سال 2003 میلادی سال طلایی برای محمد بن‌زاید محسوب می‌شد چرا که وی به دستور پدرش «زاید بن سلطان آل نهیان» به عنوان جانشین ولی‌عهد تعیین شد و در سال 2004 با درگذشت او و به قدرت رسیدن برادرش «خلیفه بن‌زاید» به عنوان ولی‌عهد و همچنین جانشین فرماندهی نیروهای مسلح امارات تعیین شد.

محمد بن‌زاید چگونه حاکم مطلق امارات شد

برای درک شرایط فعلی امارات باید دانست که علی‌رغم اتحاد هر هفت امیرنشین، رقابتی پنهانی و سخت نیز بین آن‌ها وجود دارد. دو رقیب اصلی نیز در این بین امارت‌های دبی و ابوظبی هستند که به ترتیب خاندان‌های «آل مکتوم» و «آل نهیان» بر آن‌ها حکم می‌رانند. تا سال 2008 میلادی رقابت دو امیرنشین به صورت متعادل در جریان داشت اما بحران جهانی اقتصاد همه چیز را به ضرر دبی کرد. در حالی که دبی با فرار سریع سرمایه‌گذاری‌های خارجی روبه‌رو بود، ابوظبی با اتکا به صندوق ثروت ملی نفت خود که در آن زمان ذخیره‌ای بالغ بر 900 میلیارد دلار در اختیار داشت، می‌توانست نقش یک میانجی را ایفا کند.

در نوامبر سال 2008 روشن شد که حجم بدهی‌های هلدینگ «دبی ورلد» که مالکیت شرکت‌هایی همچون خطوط هوایی امارات، فرودگاه دبی و شرکت بنادر دبی را در اختیار دارد، نزدیک به 80 میلیارد دلار است. فرصت برای مذاکره با طلبکاران بسیار کم بود و به زودی زمان سررسید 2.5 میلیارد دلار از اوراق قرضه فرا می‌رسید. در دسامبر سال 2008 زمانی که همه چیز به فروپاشی نزدیک می‌شد، ابوظبی و یا بهتر بگوییم محمد بن‌زاید با واریز 10 میلیارد دلار اجازه استمهال بدهی‌ها را تا آوریل سال 2010 به امیرنشین دبی داد. در آن زمان معلوم نبود که ابوظبی چه امتیازاتی در حوزه امنیتی و سیاسی دریافت کرده اما گذر زمان نشان داد که رقابت دو امیرنشین حداقل تا سال‌ها به نفع ابوظبی در جریان خواهد بود.

جنگ پنهان محمد بن‌زاید علیه ایران

«محمد بن‌زاید» به عنوان راهبر اصلی حاکمیت ابوظبی و به تبع آن امارات عربی متحده با هر نوع جنبش اسلامی چه به رهبری اخوان المسلیمن، چه به رهبری حزب الله و چه به رهبری ایران مخالف است. حاکمیت امارات حامی حکومت‌های سکولار پادشاهی عرب است.

بن‌زاید بارها در جمع دیپلمات عربی به این نکته اشاره کرده که دموکراسی برای جوامع عربی زود است. دشمنی وی با جریان اخوان‌المسلمین عمیق‌تر از هر جریان اسلامی دیگری است. نیویورک‌تایمز در مقاله‌ای در این‌باره که سال 2019 منتشر شده این ادعا را مطرح می‌کند که ظاهراً «عزت الدین ابراهیم» معلم شخصی او در نوجوانی تلاش کرده تا عقاید اسلامی را به وی حقنه کند و همین مسئله موجب نفرت او را از آموزه‌های اخوان‌المسلمین شده است!

جبهه‌هایی که محمد بن‌زاید در آن‌ها می‌جنگد بسیار متنوع و اغلب از جنس عملیات‌های شبه‌امنیتی و یا اطلاعاتی است. به عنوان مثال یکی از مؤثرترین گروه‌ها برای لابی علیه فعالیت‌های هسته‌ای ایران گروه «اتحاد علیه ایران هسته‌ای» است. این گروه که به ظاهر از سیاستمداران مخالف هسته‌ای شدن ایران تشکیل شده نقش قابل توجهی را در افشای معاملات مالی ایران و فشار بر اقتصاد کشورمان را ایفا می‌کند.

به‌ظاهر هزینه‌های این گروه از طریق کمک‌های داوطلبانه تأمین می‌شود. با این حال اطلاعات منتشرشده نشان می‌دهند که هزینه‌های اصلی از سوی امارات و با واسطه‌گری «توماس کاپلان» تأمین می‌شود. کاپلان میلیاردری است که ظاهرا وظیفه به نمایش در آوردن آثار برتر هنری را در ابوظبی بر عهده دارد اما نامش در پروژه‌های بدنام جاسوسی مرتباً به گوش می‌خورد. «حاییم سابان» دیگر همکار نزدیک محمد بن‌زاید برای فشار بر ایران است که در قالب موسسه «مرکز سابان برای سیاست خاورمیانه» به دنبال اجماع‌سازی علیه ایران است. امارات در مقاطع حساس تاریخی از جمله تلاش برای تحریم نفتی همه جانبه ایران همکاری همه جانبه ای را با آمریکا برای جلوگیری از هر گونه تلاطمی در جریان نفت ایفا کرد.

بلندپروازی امارات؛ از عدن تا لیبی

در سال 2011 میلادی زمانی که شعله‌ انقلاب‌های عربی زبانه کشید، محمد بن‌زاید دشمن قدیمی خود را در آستانه فتح دنیای عرب دید. اولین اقدام بن‌زاید افزایش امنیت داخلی امارات بود. وی در اولین قدم به کمک «اریک پرنس» پایه‌گذار شرکت بدنام بلک واتر چندین گردان متشکل از مزدوران آمریکای لاتین را تشکیل داد.

در مرحله بعد امارات در قالب ائتلاف شورای همکاری خلیج فارس از اعزام مزدوران سعودی برای سرکوب انقلاب بحرین حمایت کرد و در نهایت در قالب یک همکاری چند جانبه با حمایت از کودتای «عبدالفتاح السیسی» و فراهم آوردن یک بسته کمک 12 میلیارد دلاری زمینه سرکوب شاخه اخوان را در مصر فراهم آورد.

این اولین مشارکت جدی امنیتی بین رژیم صهیونیستی و امارات متحده عربی بود. بعدها زمانی که عربستان سعودی برای سرکوب انقلاب انصارلله به فرماندهی محمد بن‌سلمان وارد جنگ با یمن شد، امارات یکی از مهم‌ترین اعضای این ائتلاف بود. با این حال مهم‌ترین هدف امارات از این نبرد صنعا پایتخت یمن نبود، بلکه عدن بندر جنوبی این کشور بود.

بر خلاف سال‌های قبل که امارات در قالب یک پیمان بازرگانی به دنبال کنترل بندر عدن بود با یک تیپ زرهی از تانک‌های« لکلرک» فرانسوی عدن را فتح کرد. از سوی دیگر این کشور با تلاش برای جدایی جنوب یمن از طریق تقویت جدایی طلایی‌طلبان این منطقه به دنبال کنترل تمام خط ساحلی یمن در تنگه باب‌المندب و دریای مکران و کنترل جزیره راهبردی و استراتژیک «سقطری» و همچنین اجاره بندر «عصیب» در اریتره و همچنین استقرار در مناطقی همچون سومالی‌لند و جیبوتی است.

ابزار اصلی این امپراطوری دریایی شرکت بنادر دبی است که تلاش می‌کند مرکزیت دبی به عنوان بندر اصلی در اقیانوس هند در مقابل بنادر «گوادر» در پاکستان، «دقم» در عمان و «چابهار» در ایران حفظ شود تا کنترل این نقطه حیاتی همچنان در دستان امارات باقی بماند.

دامنه مداخلات امارات هم‌اکنون به دریای مدیترانه نیز کشیده شده که نمونه اصلی آن حمایت از ارتش شرق لیبی به رهبری خلیفه حفتر است. امارات هم اکنون علاوه بر استقرار جنگنده‌های میراژ، هزینه استقرار تسلیحات روسی با پیمانکاری شرکت «واگنر» را در لیبی پرداخت می‌کند که نمونه آن استقرار سیستم‌های پدافندی «پانتسیر» و پهپادهای چینی در یگان تدافعی ارتش خلیفه حفتر در مقابل حمایت ترکیه از دولت وحدت ملی لیبی است.

تکه نمایان از یک کوه یخ عظیم

طبیعی است که نمی‌توان باور کرد که این «فرانکنشتاین» عجیب و غریب تنها به مدد اراده محمد بن‌زاید شکل گرفته باشد و نمی‌توان تصور کرد که تبدیل شدن امارات به هاب فعالیت‌های اطلاعاتی و امنیتی خلیج فارس بدون کمک رژیم صیونیستی امکان پذیر باشد.

نشانه‌های فراوانی وجود دارد که شرکت‌های خصوصی و افراد متنفذ صهیونیست در پشت پرده بسیاری از طرح‌های محمد بن‌زاید حضور دارند. به عنوان مثال در چند سال گذشته شرکت «NSO» به عنوان یک شرکت صهیونیستی فعال در حوزه امنیت رسانه نقش اساسی در جاسوسی سایبری از مخالفان اماراتی در کشورهای قطر و ایران بر عهده داشته است.

اعضای این شرکت به همراه تعدادی از نیروهای سابق آژانس امنیت ملی آمریکا وظیفه انجام این حملات را داشتند. اغلب کارمندان شرکت «NSO» سابقه فعالیت در یگان سایبری سازمان اطلاعات ارتش رژیم صهیونیستی را دارند. شرکت صهیونیستی «البیت سیستمز» نیز وظیفه فروش تجهیزات مخابراتی و جاسوسی را به امارات بر عهده دارد.

همچنین پرنده‌های بدون سرنشین رژیم صهیونیستی از طریق کشورهایی همچون کرواسی و کلمبیا به امارات به فروش می‌رسد. نظامیان بازنشسته رژیم صهیونیستی نقش مهمی در شرکت‌های امنیتی امارات دارند و به همراه شرکت بریتانیایی «GS4» کنترل نامحسوس شهر دبی را از طریق دوربین‌ها بر عهده دارند.

البته همکاری امارات با شرکت‌های امنیتی بریتانیایی نیز مسبوق به سابقه است. به عنوان مثال شرکت انگلیسی «Quiller Consultants» متخصص در روابط عمومی بین سالهای ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۶، تبلیغات و اطلاع رسانی «ارتش آزاد سوریه» را برای تحت تأثیر قرار دادن افکار عمومی انگلستان را بر عهده داشت که هزینه‌های آن به صورت پشت پرده از سوی امارات پرداخت می‌شد.

به این ترتیب روابط رژیم صهونیستی و امارات عمیق‌تر از آن چیزی است که در برقراری روابط رسمی دو طرف خود را نشان می‌دهد.

ابوظبی و تل آویو؛ دو هدف متفاوت در مقابل ایران

علی‌رغم نزدیکی راهبردی امارات و رژیم صهیونیستی برخی تفاوت‌های تاکتیکی نیز در اهداف دو طرف به چشم می‌خورد. امارات بیش از همه چیز به دنبال حفظ ترامپ در مسند ریاست‌جمهوری است و اعلام رسمی این روابط از نگاه ترامپ ابزاری برای رأی بیشتر در انتخابات ریاست جمهوری آبان ماه امسال است.

امارات به لطف رایزنی‌های خود در ابتدای دولت ترامپ نفوذ فزاینده‌ای بر وی دارد؛ رایزنی‌هایی که تحقیقات «رابرت مولر» بازرس ویژه انتخابات آمریکا نشان داد در یک طرف آن «جورج نادر»، «جوئل زامل» و «اریک پرنس» قرار داشتند و در طرف دیگر محمد بن‌زاید و محمد بن سلمان تا امکان نفوذ جدی بر دولت ترامپ فراهم شود. به طور حتم محمد بن‌زاید هر امتیازی را برای در قدرت ماندن ترامپ خواهد داد و آشکار کردن روابط پنهانی 15 سال گذشته با رژیم صهیونیستی فداکاری خاصی نخواهد بود.

از سوی دیگر رژیم صهیونیستی به دنبال ورود به حوزه امنیتی ایران در خلیج فارس است. سواحل امارات کمتر از 80 کیلومتر با مرزهای ایران فاصله دارد و حضور رسمی رژیم صهیونیستی در این کشور تهدیدی مستقیم علیه امنیت ملی تهران است. به نظر می‌رسد که تل‌آویو به دنبال فراهم کردن ایجاد نوعی موازنه در مقابل حضور ایران در سوریه و مرزهای جولان است.

امارات به دلیل ضعف‌های ژئوپلتیک خود توان رویارویی نظامی با ایران را به‌هیچ‌وجه ندارد و تهران صراحتا هشدار داده که در مقابل هیچ خطر امنیتی از سوی امارات مسامحه‌ نخواهد کرد. باید دید که آیا ابوظبی صرفنظر از بحث‌های تبلیغاتی و تلاش برای حفظ ترامپ در قدرت، خطر تقابل با ایران در مقابل روابط رسمی با رژیم صهیونیستی را خواهد پذیرفت یا نه؟

«خبرگزاری فارس»

ارسال نظر: