این یک دعوت صادقانه است

کدخبر: 2359325

جریان اصلاحات بین این دو گزینه مانده که یا خود را در درون نظام تعریف کند و برای حضور سیاسی دوباره در حاکمیت برنامه‌ریزی کند و یا اینکه فرصت‌طلبانه و بدون پذیرش نقش خود در پدید آمدن این وضعیت، بحران‌سازی و موج‌سواری نماید.

سامان دادن یک آشوب با ضریب رسانه‌ای و آن را در یک کشور به یک بحران بزرگ ملی تبدیل کردن در این سال ها مانند آنچه اکنون در لبنان می گذرد کاری ندارد. دولت های ناکارآمد، مشکلات انباشته اجتماعی و اقتصادی، رقابت های نامعقول سیاسی، فشارهای اقتصادی خارجی و ایجاد گسل میان افکارعمومی با نظام های حاکم، اینها همه آماده کننده یک محیط قابل اشتعال و انفجار هستند.

درست مثل ۲۷۵۰ تن نیترات آمونیوم که با غفلت و بدون مراقبت و مصون سازی در یک محیط عادی که با یک حادثه یا یک جرقه عمدی تبدیل به یک فاجعه می شود.

داستان ایران در سه دهه گذشته بعد از جنگ بی شباهت به سناریوی بالا نیست اما تفاوت این جا با کشور های دیگر در وجود یک رهبری هوشیار، شجاع و منزه و مدبر و پیوند عاطفی و قلبی مردم با اوست. این عامل توانسته است بر بحران سازیهای مشابه در این سه دهه غلبه کرده، این کشور را به پیش ببرد.

اما شباهت مهم ایران با موارد دیگر مسئله عدم کفایت دولت هایی است که در این سه دهه در سر کار آمدند و مجالسی که به هر دلیل با این دولت ها مدارا کردند و دستگاه قضایی که آنچنان که باید مقتدرانه در مقابل انواع فساد ها و قصور ها و تقصیر ها نایستاده است. امری که باعث شده مطالبات تلنبار شود، بی اعتمادی فزونی یابد و از آستانه تحمل اجتماعی کاسته شود.

رهبری اما در این سه دهه از همه قوا حمایت کرده و آن ها را اگر می خواستند راه را بیابند هدایت کرده است. از طرف دیگر مردم هم آنجا که در انتخاب کارگزاران تعیین کننده بودند می توانستند از راهنمایی های لازم ایشان بهره ی بیشتری ببرند.

اینکه چرا مردم نتوانستند از این راهنمایی ها به گزینه های اصلح و شایسته تری هدایت شوند و این که چرا دستگاههای اجرایی و قانونگذاری و قضایی از این رهنمودها بهره عملی چندانی نبردند، اینها داستان مهم دیگری است که اکنون محل بحث ما نیست. اما در اثر همین کوتاهی ها و اهمالها و غفلتها وضع امروز به این جا رسیده که می بینیم به گونه ای که در گوشه و کنار جامعه به دلایل پیش گفته وضعیت باثباتی مشاهده نمی شود.

در این شرایط جریان های سیاسی چه باید بکنند و اکنون هر یک چه رویکردی دارند؟ جریان اعتدال به این نتیجه رسیده که یک سال باقی مانده را به‌ گونه‌ای مدیریت کند تا در آینده سیاسی این کشور حذف نشود. این جریان در یک سال آینده عمدتا منتظر است از طرف آمریکا یک نسخه ای نجاتبخش مانند مائده ای آسمانی براو او نازل شود وبا برگه ی طلایی مذاکره، مستقیما به مرحله ی پایانی رقابتهای 1400 برود و در غیر این صورت بتواند با وضع حداقلی یک سال باقی مانده را بدون آبروریزی بیشتر به پایان ببرد

جریان اصلاحات که در دو دهه اخیر در حال تبدیل شدن به یک جریان میرا است، بر سر یک دوراهی باقیمانده است. اصلاحات بین این دو گزینه مانده است که یا خود را در درون نظام تعریف کند و برای حفظ این نظام با بازسازی خود برای حضور سیاسی دوباره در حاکمیت برنامه ریزی کند و یا اینکه فرصت طلبانه و بدون پذیرش نقش خود در پدید آمدن این وضعیت، بحران سازی و موج سواری نماید. فعلا که حداقل تندروهای این جناح با کوک کردن ساز فرافکنی و تقصیر تراشی برای دیگران نمی گذارند عقلای اصلاح طلب بیک تعادل رفتاری برسند.

جریان بهار نیز یکبار در سال ۹۶ به توهم به هم خوردن وضعیت نظام به طمع افتاد و تلاش کرد خود را پیش چشم مردم عزیز کرده و در چهره یک اپوزیسیونِ بعد از نظام آرایش نماید. اما خیلی زود فهمید این نظام ماندنی است. اکنون نیز دوباره همان وسوسه سال ۹۶ بجانش افتاده و در حال تردید، دوگانه بازی می کند. یعنی هم با ساز و کارهای نامحسوس خودرا در درون نظام حفظ کرده و گسترش دهد و هم آماده ماهیگیری از شرایط بحران شود

جریان اصولگرایی نیز چون باد را موافق بادبان خود می‌بیند، در حال برنامه ریزی برای گرفتن قوه مجریه و تحقق برنامه های خود است. در این زمینه گاه این جریان، مطمئن از پیروزی های آینده، دچار یک رقابت غیر عاقلانه ی فرصت سوز درونی هم شده است. اما چالش مهم این جریان نیز مانند سایر جریان ها چالش کارآمدی است

مشکل اصلی این جریان های سیاسی سابقه دار این است که هنوز نتوانسته اند نسبت خود را با مهمترین سند چهل سال آینده انقلاب، یعنی بیانیه گام دوم این نسخه ی پیشرفت کشورمشخص نمایند. در حالی که راه نجات همه این جریان ها یعنی بقای آنها در سپهر سیاسی آینده انقلاب فهم عمیق این بیانیه و همسویی با آن است. کلید اصلی این بیانیه نقش آفرینی جوانان در جامعه پردازی و تمدن سازی است. البته در مرحله ی بعد این جریان ها باید توجه کنند آنچه رهبری از جوانان خواسته یک نقش نمایشی نیست تا به مرحوم قول گل آقا با تزریق اقلیتی از آنان به اندام تحتانی خود انجام وظیفه نموده باشند.

جامعه ایران و بخصوص جوانان ما به دنبال اصلاح نارسایی هاست، جامعه ما به دنبال عدالت است، جامعه ما به دنبال اصول و ارزشهای اعتقادی خود است، جامعه ما به دنبال اعتدال و پرهیز از تندروی و کندروی است و همه اینها در بیانیه گام دوم تبیین شده است و هیچ یک از این شاخص ها به ضرر دیگری نادیده گرفته نشده است

مسئله مهم در این میان داستان شیر پیر زخم خورده نظام سلطه است. این موجودِ رو به افول اگر نتواند قرق گاه خود را حفظ کند، نابود خواهد شد، بنابراین او به یک قدرت نمایی نیاز دارد. اما هر حرکتی آخرین رمق های او را هم از بین خواهد برد. لذا گهگاه ناامیدانه هوس حمله به شیر جوان قدرتمند مقاومت اسلامی در جهان و مرکز آن ایران به سرش می زند. اما تنها چیزی که در نهایت به فکرش می رسد حیله ورزی است. داستان جنگ شناختی، داستان جنگ نرم، داستان تحریف واقعیات، بزرگنمایی ضعفها و نادیده گرفتن پیشرفت و اقتدار کشور و داستان تغبیر ذهنیت ها، تنها سناریوی مهم در دستور کار این شیر پیر در حال زوال است. نکته مهم آن است که مبادا جریان های داخلی نسبت به عربده های این پیر در حال زوال بترسند یا آنکه به این قدرت نمایی زبونانه طمع ببندند.

سال ۹۹ سال عبور از بی ثباتیها و سال ۱۴۰۰ سال برداشتن قدمهای محکم برای ورود اطمینان بخش به چله ی دوم انقلاب است. مشکل معیشت، مشکل کرونا و مشکل جنگ تبلیغاتیِ ذهنیت ساز و تحریف کننده سه مسئله مهم ما در این مقطع است. متاسفانه برخی از گرایشهای تندروانه ی بعضی از جریان های سیاسی اکنون بجای همدلی ملی، فرصت طلبانه بیشترین لطمه را در همین جنگ تبلیغاتی به نظام می زنند. در حالیکه همه گروه‌ها و جریانهای سیاسی می توانند مسئولانه مشکلات سال ۹۹ را با هم به پایان رسانده و آینده سیاسی خود را برای ورود به قرن پانزدهم هجری در همین سال تضمین کنند. این یک دعوت صادقانه برای همه این جریان هاست. آنها که در گذشته اسراف کرده اند آنها هم سال جاری را فرصتی بر ای بازگشت بدانند

البته اقلیتهای تند روی داخلی بدانند نظام اسلامی با قدرت از این بحران ها عبور خواهد کرد. فقط میزان هزینه‌های این عبور، بستگی به رفتار جریانهای داخلی دارد. اگر آنها هوشیاری و همراهی متعهدانه نسبت به کشور و آینده خود داشته باشند، این هزینه ها حداقلی است و الا کشور با هزینه های بیشتر بالاخره از این بحران ها هم عبور خواهد کرد آنچه می ماند خداحافظی طبیعی تندروها از جامعه سیاسی کشور خواهد بود. این مسئله را خود تندروهایی که اکنون گروگان رفتار افراطی خود درگذشته بوده و برای بازگشت به نظام هر روز به این در و آن در می زنند گواهی می دهند.

این یک پیام التماسی و از سر اضطرار نیست. بگذار شیطان های بیرونی و درونی چنین القا کنند. اما انقلاب تصمیم گرفته است با حضورسیل آسای لشکرهای جامعه ساز جوانان از این عقبه هم عبور کند. حال اگر کسی می ‌خواهد بر اشتباه خود پافشاری کند باز هم صبر کند.

«خبرگزاری فارس»

ارسال نظر: