«عباس دوران» ما

کدخبر: 2358098

عباس ولی در طول دوران حضورش در جنگ تحمیلی، برمبنای فتوای حضرت امام (ره) و به اذعان خودش در هیچ یک از عملیات ها بر روی مناطق مسکونی آتش نگشود.

نسیم آنلاین ؛ محمد حسین عظیمی: تیر ماه سال61 بود. صدام داشت خودش را برای برگزاری اجلاس غیرمتعهدها آماده میکرد. او این نشست را برای این برگزار میکرد تا به همگان ثابت کند که عراق در حالیکه در حال جنگ با ایران است، کشوری است امن.

او با ترسو خواندن خلبانان ایرانی گفته بود: «هیچ خلبان ایرانی جرئت نزدیک شدن به آسمان بغداد برای برهم زدن اجلاس را ندارد.» اما اتفاقی پیش از برگزاری اجلاس، باعث بی آبرویی صدام نزد جهانیان شد. جنگنده ی عباس دوران بعد از عبور از پدافند بسیار شدید هوایی اطراف بغداد و درحالیکه آسیب جدی دیده بود، با مهارت توانست تمام بمب های خود را بر روی پالایشگاه الدوره ی بغداد خالی کرده و بعد از آنکه جنگنده ی او تا محل کاپین خلبان آتش گرفته بود، هواپیمای خود را به هتل محل برگزاری اجلاس غیرمتعهدها در بغداد میکوبد.

این کار مثل بمب در جهان منعکس شد و باعث شد تا میزبانی اجلاس غیرمتعهدها از عراق به کوبا انتقال پیدا کند.

عباس دوران همیشه برگزاری سخت ترین عملیات ها را برعهده میگرفت. هفتم آذرماه سال ۱۳۵۹ در یک عملیات متحورانه دو ناوچه نیروی دریایی عراق را در حوالی اسکله «الامیه» و «البکر» غرق کرد، چنانچه می‌گفتند و به اثبات هم رسید، نیروی دریایی عراق را سرهنگ خلبان عباس دوران به نابودی کشاند. او در 2سال اول جنگ بیش از 120پرواز برون مرزی موفق داشت. چیزی که در طول هفت سال جنگ ویتنام برای هیچ یک از خلبانان آمریکایی میسر نشده بود. گاهی پیش می آمد که او از هواپیمایی پیاده و بدون اینکه منتظر سوخت گیری هواپیمایش شود سوار هواپیمای دیگری شده و عملیات نظامی اش ادامه میداد. تعداد عملیات ها و تلاش مداوم و خستگی ناپذیری او آنقدر بود که وقتی پوتین هایش را در می آورد لای انگشت هایش کپک زده بود.

در جنگ کلاسیک، روند متداول آن است که وقتی کشوری می‌خواهد با کشور دیگر بجنگد، برای اینکه پیروزی را از آن خود کند ابتدا باید تمام زیرساخت‌های آن کشور را با نیروی هوایی منهدم کند و غیرنظامیان را هدف قرار دهد تا مردم از حاکمیت جدا شوند و پس از آن است که نیروی زمینی با ادوات مکانیزه وارد می‌شود و منطقه مورد نظر را تصرف می‌کند.

عباس ولی در طول دوران حضورش در جنگ تحمیلی، برمبنای فتوای حضرت امام (ره) و به اذعان خودش در هیچ یک از عملیات ها بر روی مناطق مسکونی آتش نگشود. او در نامه ای به همسر خود اینگونه آورده است: «ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺎﻭﺭﺕ ﻧﺸﻪ ﺍﻣﺎ ﺗﺎ ﺑﺤﺎﻝ ﻫﺮﻣﺎﻣﻮﺭﯾﺘﯽ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﻡ ﺳﺮ ﺯﻥ ﻭ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻤﺐ ﻧﺮﯾﺨﺘﻢ؛ ﺍﮔﺮ ﻛﺴﯽ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺩﯾﺪﻡ ﺩﻭﺭﯼ ﺯﺩﻡ ﺗﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺁﺩﻣﯽ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩم.»

دوران ظاهری مذهبی نداشت ولی همه به عمق باورهای دینی او آگاهی داشتند. زمانی که اسرائیل به لبنان حمله کرد وی اولین خلبانی بود که آمادگی خود را جهت نبرد با صهیونیست‏ها اعلام کرد.

در ابتدای شروع جنگ و در زمانی که در تهران به او پیشنهاد مسئولیتی ستادی دادند از آن طفره رفت و می گفت: «از پشت میز نشینی متنفرم» و با خواهش و تمنا از فرمانده ی خود خواست تا به او اجازه ی پرواز دهد چرا که «اگر در شرایط بحرانی نتوانم ایفای نقش کنم، در حقیقت آدم بی مصرفی خواهم بود و عن قریب است که ضعف بر من چیره گردد و دچار پوچی شوم.»

او روز پیش از برگزاری عملیات به همکار خود گفته بود: «احساس میکنم این عملیات آخر من است» و برگ انجام عملیات را در حالی امضاء کرد که کارشناسان به او هشدار داده بودند که به احتمال بیش از 95درصد، زنده برنخواهد گشت.

وقتی دوران به شهادت رسید، امیر فرزند او، دو و نیم سال بیشتر نداشت. پیکر او بیست سال بعد در 5مرداد سال81 و درحالیکه از آن چند استخوان بیشتر به جا نمانده بود به کشور بازگشت. مقبره ی او در ابتدای گلزار شهدای دارالرحمه ی شیراز قرار دارد.

او در یکی از نامه هایی که به همسرش نوشته، اینگونه آورده بود: «وضعیت مملکت غیرعادی است. نمی شود انتظار داشت چون ما همدیگر را خیلی دوست داریم، جنگ و مردم و کشور را رها کرد و در خانه نشست. اگر ما جلوی این پست فطرت ها نایستیم چه بر سر زن و بچه و خاکمان می آید؟ بگذریم.»

ارسال نظر: