گزارش اندیشکده صهیونیستی از افزایش نفوذ اسرائیل در شیخنشینهای حاشیه خلیج فارس
جنگندههای بدون سرنشین «کامیکازی» یکی از پهپادهای ساخت اسرائیل است که قرار بود به متحدین غربی رژیم صهیونیستی فروخته شود؛ اما اکنون همراه با موشکهای «سبایک» به عربستان سعودی و شیخنشینهای حاشیه خلیج فارس صادر میشود! آیا یک دهه قبل کسی میتوانست پیشبینی کرد روزی ریاض در قراردادهای تسلیحاتی با تلآویو، حتی از کشورهای اروپایی هم پیشی بگیرد؟
نسیم آنلاین : جنگندههای بدون سرنشین «کامیکازی» یکی از پهپادهای ساخت اسرائیل است که قرار بود به متحدین غربی رژیم صهیونیستی فروخته شود؛ اما اکنون همراه با موشکهای «سبایک» به عربستان سعودی و شیخنشینهای حاشیه خلیج فارس صادر میشود! آیا یک دهه قبل کسی میتوانست پیشبینی کرد روزی ریاض در قراردادهای تسلیحاتی با تلآویو، حتی از کشورهای اروپایی هم پیشی بگیرد؟
جیمس دورسی در مقالهای برای اندیشکده «بیگن سادات» با ذکر مثال فوق مینویسد: «ایالات متحده از نقشآفرینی مستقیم خود در منطقه خلیج فارس میکاهد. این واقعیت را نمیتوان نادیده گرفت و اوباما و ترامپ علیرغم همه اختلاف نظرهایی که داشتند، در این مورد متفقند که آمریکا نباید به رویه قرن بیستمی خود در منطقه خلیج فارس ادامه دهد! شیخنشینهای حاشیه خلیج فارس نیز به خوبی به این نکته واقفند و بعد از حدود یک دهه سردگمی، خود را با این واقعیت وفق میدهند.»
آمریکا همچنان در منطقه نقشآفرین است؛ اما نمیخواهد به مثابه «کدخدا» در تمام پروندهها مناقشهها به صورت مستقیم ورود کند: «ایالات متحده همچنان بزرگترین فروشنده صنعت تسلیحات به کشورهای حاشیه خلیج فارس محسوب میشود، قراردادهای تجاری خود با کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس را نیز افزایش میدهد؛ اما به وضوح در پروندههای مهم امنیتی و سیاسی از مداخله مستقیم اجتناب میکند. این نکته را میتوان در جنگ یمن مشاهده کرد که واشنگتن مشکلی با افزایش فروش تسلیحات ندارد؛ اما از نظر سیاسی هیچ کنش مؤثری از خود نشان نمیدهد! گویا تنها مسأله آن، تداوم فروش تسلیحات است! در پرونده محاصره قطر، ورود نظامیان ترکیه به جنوب خلیج فارس و حتی حمله به میادین نفتی عربستان سعودی نیز شاهد همین رویه از سوی کاخ سفید هستیم.»
کاهش مداخله واشنگتن، موجب کاهش قرارداد و درآمدزایی از کشورهای عربی نشده است. به عنوان نمونه عربستان سعودی قراردادی به ارزش ۲.۶ میلیارد دلار برای خرید هزار موشک هوا به زمین و موشکهای ضدشناور دریایی از نوع «بوینگ» منعقد کرده است. در قرارداد میلیاردی دیگری شرکت آمریکایی «اوشکوش دیفنس» قرار است لشکر زرهی عربستان سعودی را تقویت کند. صندوق سرمایهگذاری عام عربستان اخیرا اعلام کرده ۷۳۱.۷ میلیون دلار به شرکت بوئینگ در خلال بحران کرونا کمک مالی میکند تا این شرکت از عوارض بحران شرکتهای هواپیمایی در نتیجه بحران کرونا در امان باشد.
این اندیشکده دارای نفوذ صهیونیستی، با ذکر آمارهای فوق اضافه کرد: «اما شاید درس واحدی که دولتهای عربی حاشیه خلیج فارس دریافت کردهاند، این است که علیرغم معاملههای میلیاردی با آمریکا، نباید تمام تخم مرغهای خود را در سبد واشنگتن قرار دهند!» برای این ادعا نمونههایی ذکر شده مانند اینکه پنتاگون با فروش پهپادهای MQ-9 Reaper به عربستان سعودی مخالفت کرد و ریاض بلافاصله چین را جایگزین کرده و قرار است از ابتدای سال آینده میلادی، پهپادهای چینی در اختیار ارتش آل سعود قرار گیرد. یا زمانی که ریاض از کارکردهای سامانه پاتریوت قانع نشد، قراردادی میلیاردی با مسکو منعقد کرد تا در ازای آن، سامانههای ضدهوایی اس۴۰۰ روسی را در اختیار بگیرد.
جیمس دورسی در ادامه مقاله فوق مینویسد: «تجربه جنگ یمن نشان داد کشورهای اروپایی به علت محدودیتهایی که بابت دعاوی حقوق بشری برای خود قرار دادهاند، بهترین فروشنده برای ریاض نیستند! در آمریکا نیز گروهی تلاش میکنند تا کاخ سفید و پنتاگون را ملزم به تعهدات بین المللی سازند که خوشایند مقامات ریاض نیست! از این حیث، چین و روسیه جذابیت بالایی دارند؛ زیرا هیچ ادعایی نسبت به حقوق بشر ندارند!» به عقیده این استراتژیست، درست در همین جاست که بن سلمان در جستجوی کشورهای فروشنده تسلیحات، به نام جذابی برمیخورد: «اسرائیل»!!
«اسرائیل هیچ تعهدی در قبال دعاوی حقوق بشری ندارد و دست ابوظبی و ریاض را برای هر نوع استفاده از تسلیحات کاملا باز میگذارد. علاوه بر آن جذابیتهای بیشتری دارد. تلآویو شاید تنها کشوری است که حساسیتهای بن سلمان و بن زاید در مورد خطرات ایران را جدی میگیرد و خود را نسبت به این موضوع متعهد میخواند. این نکته را باید وجه تمایز اسرائیل در مقایسه با چین و روسیه دانست که نهتنها ایران را خطری برای امنیت منطقه نمیدانند، بلکه دارای روابط سطح بالا و بعضا راهبردی با تهران هستند.»
در این جا نویسنده آمریکایی مثال جالبی میزند: «ترامپ روابط پرتنشی را با تهران دارد که اوج آن را میتوان در ماجرای ترور [سردار شهید] قاسم سلیمانی مشاهده کرد. گرچه پاسخ تهران مستقیم و خطاب به آمریکا بود (ماجرای عین الاسد)، اما مقامات ابوظبی و ریاض نگران واکنش تهران نسبت به خود بودند. از نظر ایران، عربستان سعودی و امارات متحدین آمریکا محسوب میشوند و یکی از گزینههای دائمی برای تحت فشار قرار دادن ایالات متحده، تنبیه متحدین آن است. اما روی دوم سکه ناگوارتر است! بعد از ماجرای فجیره و میادین نفتی آرامکو، بن زاید و بن سلمان به عینه شاهد بودند که واشنگتن هیچ اقدام مؤثری علیه تهران انجام نداد! پس از آن وقایع، هر دو به این نتیجه رسیدند که جنگ مستقیم با ایران، میتواند خطرات زیادی برای امنیت ملی امارات و عربستان به دنبال داشته باشد.»
در پایان مقاله این اندیشکده صهیونیستی آمده است: «البته برای روابط میان تلآویو و شیخنشینهای حاشیه خلیج فارس نباید بیش از حد عجله کرد! هنوز نسبت به سازش و روابط علنی با اسرائیل، حساسیتهای زیادی در کشورهای عربی و اسلامی وجود دارد و شیوخ حاکم بر جنوب خلیج فارس نیز به عواقب رویکرد خود به خوبی واقفند. در نتیجه باید این روابط به صورت تدریجی پیش برود. هماکنون روابط در سطح فروش تسلیحات و تکنولوژیهای پیشرفته ارتباطی است؛ اما میتواند بعدها به روابط رسمی سیاسی، همکاریهای نظامی و... تسری یابد. برای دستیابی به رابطه پایدار، باید تعادل و توسعه تدریجی در دستور کار باشد.»