استعفای محمد رضا عارف؛ قربانی یا متهم؟
محمد رضا عارف رئیس شورای سیاستگذاری اصلاح طلبان بعد از ریاست سه دورهای بر این سازوکار جمعی اصلاح طلبان استعفا داد. استعفایی که این پرسش را طرح کرده که عارف قربانی اختلافات در جریان اصلاح طلب شد یا او خود در جایگاه مقصر قرار دارد و باید در مورد کنشهای این جریان پاسخگو باشد؟
نسیم آنلاین؛ جعفر برزگر: بالاخره محمدرضا عارف رئیس شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان از سمت خود استعفا داد. استعفایی که از درون اردوگاه اصلاح طلبان خیلیها انتظار آن را میکشیدند یا به تعبیر بهتر خیلیها زمینه سازی مورد نیاز این استعفا را انجام دادند. عارف از زمان آغاز بکار شورا عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان در سال ۹۴ و پیش از انتخابات مجلس دهم ریاست این شورا را در سه دوره متوالی بر عهده داشت.
البته استعفای عارف اولین زلزله در شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان نیست پیش از استعفای عارف، عبدالواحد موسوی لاری وزیر کشور دولت اصلاحات نیز که در این سالها نائب رئیسی این شورا را بر عهده داشت، با انتشار بیانیهای انتقادی از سمت خود استفعا داده بود.
عارف جزو معدود سیاستمداران سالهای گذشته ایران است که انتقادهای هم حزبیهایش از او بیش از رقبای سیاسی است. تکنوکراتها و اصلاح طلبان رادیکال که این روزها زیر لوای حزب اتحاد ملت گرد آمادهاند تا هم نشینیهای حزب مشارکت از خاطرشان نرود جزو منتقدان عارف هستند. اما با این تفاوت که اولی از لابیهای ضعیف عارف گلایهمنداند و دومیها از مواضع نرم و در چارچوب حاکمیت عارف. با همه این انتقادها به نظر میرسد تنها چیزی که عارف را تا به امروز در سطح اول سیاست ورزی اصلاح طلبان نگه داشته حمایتهای رئیس دولت اصلاحات است. حمایتهایی که با استعفای امروز عارف معلوم شد که دیگر استمرار ندارد و رئیس دولت اصلاحات هم یا به اجبار یا به رضا حاضر شده معاون اول دولت اصلاحات دیگر در مقام رئیس شورای سیاست گذاری اصلاح طلبان نباشد. اینکه عارف مقصر است یا قربانی، نیازمند تحلیل جامعی از وضعیت امروز اصلاح طلبان است. اردوگاه اصلاحات امروز در مرز حضور یا عدم حضور در قدرت دچار مناقشه شده، کارگزارانیها به اتحاد ملت حمله میکنند و اتحاد ملت هم توپخانه رسانهای خود را به سمت تکنوکراتهای اصلاح طلب نشانه رفته است. با این حال، این تنها دوگانهای نیست که عارف به عنوان بخشی از جریان اصلاحات گرفتار آن است دو گانه رادیکالیسم به معنای عبور از سیاستهای کلی نظام و سیاستورزی ورای نظام با سیاستورزی درون نظام چالش دیگر اصلاح طلبان است. عارف را می توان از یک سو قربانی در جریان اصلاح طلب دانست چرا که حاضر به همراهی با مواضع رادیکال این طیف نشد و همواره به عنوان اصلاحطلب حکومتی از سوی این طیف که حالا بخشی از آن ها هم در خارج از کشور حضور دارند نواخته شد. افرادی مثل صادق زیبا کلام از عارف به عنوان اصلاح طلب تراز اصولگرایان نام می برند. اما عارف از سوی دیگر در جایگاه متهم و مقصر در ارودگاه اصلاح قرار دارد چرا که او حداقل از 92 تا به امروز جزو سران تاثیرگذار و تصمیم گیر در این چریان بوده و نمیتوان عارف را فرد دست و پا بسته در این جریان به شمار آورد. او سه دورم متوالی رئیس شورای سیاستگذاری اصلاح طلبان بوده؛ یعنی حداقل در انتخابات مجلس 94 و انتخابات ریاست جمهوری سال 96 و انتخابات مجلس سال 98 جزو افراد مهم و تصمیم گیر بوده بنابراین اینکه جریان اصلاح در این بازه چه تصیمیماتی گرفته بخشی از آن بر عهده عارف است. نکته حائز اهمیت این است که از جمله دلایل مهم ریزش بدنه اصلاح طلبان و بروز مناقشات در این جریان سیاسی مرتبط با تصیمیات شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان در این بازه زمانی است. اختلافات بر سرلیست امید از نحوه بسته شدن این لیست تا عملکرد آن در مجلس، حمایت از روحانی و نسبت اصلاح طلبان با دولت یازدهم و دوازدهم، لیست اصلاح طلبان در شورای شهر و عملکرد این جریان در شهرداری تهران و تصمیم شورای عالی در مورد انتخابات مجلس یازدهم جزو مسائل مورد مناقشه در جریان اصلاحات هستند که در همه این تصمیمات عارف نقش پررنگی داشته است. بنابراین عجیب نیست که عارف هدف اصلی بخش مهمی از سوالان بدنه اصلاحات طلبان، احزاب اصلاح طلب و مردم عادی منتقد عملکرد این جریان باشد.
نخبه یزدی در مسیر سیاست محمدرضا عارف 69 ساله همانند خیل زیادی از سیاستمداران ایرانی سابقه مهندسی دارد. عارف در رشته مهندس برق تحصیل کرده و همینک استاد دانشگاه شریف در همن رشته است. ریاست بر بنیاد امید ایرانیان، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، عضو حقیقی مجمع تشخیص مصلحت نظام، عضو پیوسته و رئیس گروه علوم مهندسی فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران و رئیس هیئت مدیره بنیاد باران بخشی از مسئولیتهای عارف است. عارف پس از تحصیل مهندسی برق در دانشگاههای تهران و استنفورد، کار خود را با معاونت طرح و توسعه و سپس سرپرستی شرکت مخابرات ایران آغاز کرد. در سالهای دهه ۱۳۶۰ در سمتهای معاونتهای دانشجویی، آموزشی و هماهنگی و قائم مقامی وزارت فرهنگ و آموزش عالی عارف مشغول به کار بود. در ۱۳۷۳ به ریاست دانشگاه تهران منصوب شد. دوره ای که عارف در ان عملرکد تقریبا مطلوبی از خود نشان داد و همین امر باعث برکشیده شدن او در عرصه سیاست شد.
با انتخاب سید محمد خاتمی به ریاست جمهوری در ۱۳۷۶، عارف به عنوان وزیر پست، تلگراف و تلفن به کابینه راه یافت. در ۱۳۷۹ به عنوان اولین رئیس سازمان مدیریت و برنامهریزی و معاون رئیسجمهور منصوب شد. در دولت دوم سید محمد خاتمی او به عنوان معاون اول وی تا سال ۱۳۸۴ مشغول به کار بود. از این مقطع عارف وارد حلقه خاص رئیس دولت اصلاحات و سطح اول سیاست ورزی در این جریان شد.
عارف تا سال 92 تلاشهای ناکامی برای کسب رای مردم برای مجلس شورای اسلامی انجام داد تا اینکه در سال 92 خیز بلندی برای نشستن بر کرسی پاستور برداشت. او در این انتخابات با شعار معیشت و منزلت و عقلانیت کاندید و تأیید صلاحیت شد، اما پس از یک ماه مبارزه انتخاباتی و پس از دریافت نامهای از سید محمد خاتمی، چهار روز پیش از رایگیری به نفع حسن روحانی انصراف داد.
با پیروزی حسن روحانی در انتخابات سال 92 بر اساس برخی اخبار تایید نشده او به عارف پیشنهاد وزارت داد که از سوی عارف پذیرفته نشد و عارف دوباره عزم بهارستان کرد. عارف در دهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی سرلیست فهرست سی نفره ائتلاف فراگیر اصلاح طلبا در تهران بود و توانست رتبه اول تهران را به دست آورد و به عنوان رهبر لیست امید وارد مجلس دهم شود. از همین مقطع بود که انتقادات از عارف در جریان اصلاحات بالا گرفت و کار عارف را تا به امروز و استعفای او و در نهایت انزوایش در عرصه سیاست پیش برد.
عارف در گفتگویی مواضع سیاسی خود را تشریح کرده است. او گفته که با دیدگاههای سید محمد خاتمی موافق است و خود را اصلاحطلب می داند. او در گفتگو با هفتهنامهٔ مثلث گفتهاست: در کل تفکر اصلاحطلبی را قبول دارم که آقای خاتمی آن را نمایندگی میکرد و منجر به دوم خرداد ۷۶ شد. اصلاحطلبی در داخل نظام و برای پاسداری از ارزشها و آرمانها و اجرای کامل قانون اساسی است. او همچنین خود را معتقد به خطوط قرمز معرفی میکند و میگوید باید در برخی موارد اجرایی در چارچوب نظام کوتاه آمد. شاید همین مواضع است که باعث شد عارف هیچ گاه شخصیت محبوب اصلاح طلبان رادیکال نباشد. پرسش بنادین پیش روی اصلاح طلبان استعفای عارف نقطه عطفی در جریان اصلاحات است. به این معنی که اصلاح طلبان در این مقطع باید به این پرسش بنیادین که همواره در سالهای گذشته پاسخ های روشنی از سوی این جریان به آن داده نشده پاسخ روشن دهند. پرسش این است که می خواهند سیاست ورزی ورای نظام داشته باشند یا در داخل نظام خود را تعریف کرده و میخواهند در چارچوب همین نظام سیاست ورزی کنند. هر پاسخی که به این پرسش داده شود می تواندنخبگان خاص جریان اصلاحات را هم به وجود آورد و میدان کنشگری برای آن ها فراهم کند. سیاست ورزی داخل نظام مستلزم رعایت چارچوب ها و خط قرمزها است همانطور که عارف به آن باور دارد و حداقل در طول دو دهه گذشته با همه فرازو نشیبت ها و حتی با وجود فتنه 88 عارف هیچ گاه از سوی نظام مورد بی مهری قرار نگرفت. بنابراین نمیتوان نظام را متهم به حذف اصلاحات کرد. اما اگر پاسخ سیاست ورزی فرای نظام و بودن رعایت خطوط قرمز نظام است بدون تردید خود این طیف هم انتظار حضور در حاکمیت را ندارد از همین رو تز اصلاحات جامعه محور را طرح کرده است.البته بین بودن در حاکمیت با خضور در جامعه تناقضی وجود ندارد اما چون سیاست ورزی این طیف در مقابل نظام است از این رو خود را ناگزیر به انتخاب تنها جامعه دیده اند. چالش های اصلاح طلبان با نهادهایی مثل شورای نگهبان، رهبری و نهادهای انقلابی هم مولود عدم پاسخ به این پرسش است که باعث شده اصلاح طلبان همواره بین اپوزیسیون با پوزیسیون در حال نوسان باشند.