سیاستمداران و مسئله بازگشت به دانشگاه

کدخبر: 2355175

نوع مواجهه سیاستمداران ایرانی با دانشگاه باعث شده این نهاد علمی تبدیل به حیات خلوت سیاستمداران بازنشسته یا در حالت انتظار برای گرفتن پست و مقام شود. نوع مواجهه ای که دانشگاه را از کارکرد خود دور کرده است.

نسیم آنلاین؛ جعفر برزگر: هر کدام از ما نام تعداد زیادی از مسئولان را به یاد می آوریم که در پاسخ به این پرسش که بعد از اتمام دوره مسئولیت خود در کجا و چه زمینه ای مشغول خواهید شد از دانشگاه و تدریس نام می برند. علی لاریجانی آخرین نمونه در این زمینه است.

تعداد زیادی از مسئولان بخش های مختلف اجرایی هم از اساتید دانشگاه هستند. که به طور همزمان در دانشگاه هم تدریس می کند یا کاملا به نهاد دیگری مامور شدند.

اینکه در کشور های دیگر هم آیا چنین شیوه ای رایج است و مسئولین اجرایی از اساتید دانشگاه ها هستند یا خیر نیازمند بررسی و کسب اطلاع است اما حداقل در ایران چنین است.

این نسبت و رابطه وجه دیگری هم دارد اینکه مسئولان غیر دانشگاهی هم سعی می کنند برای بعد از مسئولیت های خود در دانشگاه ها برای خود کرسی تدریس دست و پا کنند یا اینکه به دانشگاه مطرح تری کوچ کنند. زنگنه و ظریف آخرین نمونه های این شیوه هستند.

مشکل این نوع نسبت و رابطه چیست؟ مشکل دقیقا اینجاست که این نوع مناسبات، دانشگاه که محل تولید علم و تربیت متخصص است را تبدیل به حیات خلوت سیاستمداران و افراد دارای رانت سیاسی می کند.

به عبارت دیگر این نوع رابطه دانشگاه را از کارکرد های اصلی خود دور می کند و تبدیل به محل مسئولان سابق که چند صباحی در دانشگاه سکنی می گزیند تا فرصت پست بعدی فرا برسد می کند.

ساده ترین اشکالی که بروز پیدا می کند استادی است که چندین سال در مسئولیت های اجرایی مشغول شده و بعد از اتمام مسئولیت به یکبار به دانشگاه بر می گرد در حالی که دیگر صلاحیت های علمی لازم را ندارد. و حداقل چند سالی از فضا به روز حوزه تخصصی خود عقب مانده است. و به دلیل مشغله های کارهای اجرای امکان پژوهش و مطالعه هم وجود نداشته است.

فرض کنید علی لاریجانی بعد از 12 سال دوری از دانشگاه از مهر ماه می خواهد تدریس را شروع کند. لاریجانی در طول این 12 سال در حوزه فلسفه که رشته تخصصی اش است چه مطالعات، تحقیقات و پژوهش های جدیدی انجام داده و چه اثاری را به عنوان هیات علمی دانشگاه تهران منتشر کرده است؟ خوب چه آورده ای برای دانشجوان دارد.

یا حتی شخصی مثل محمد باقر قالیباف که استاد جغرافیای دانشگاه تهران است با این حجم از مشغله چهار سال بعد اورده قالیباف برای دانشجویان در دانشگاه تهران چیست؟ این مساله درباره روسای جمهور و وزرا و دولت‌مردان سابق و فعلی نیز صادق است. فاصله ۴ یا ۸ ساله از آکادمی و درگیری با مسائل اجرایی کشور و صرفا تدریس اجباری یکی دو واحد عملا آن‌ها را از مسایل روز علمی دور کرده است.

چه باید کرد؟ آیا افرادی با این سطح تجربه را باید به دانشگاه راه نداد؟ مثلا زنگنه با تجربه گسترده که با آزمون و خطا با صرف هزینه از بیت المال به دست آمده نباید در دانشگاه تدریس کند؟ در پاسخ به این نوع دغدغه ها راهکاری وجود دارد که به جای تخریب دانشگاه و تبدیل ان به حیات خلوت سیاستمداران بتوان از تجربه افراد سطح بالا استفاده کرد.

قرار دادن کرسی تدریس (اختیاری و خارج از چارچوب برنامه مصوب درسی برای هر رشته) و کرسی انتقال تجربه راهکاری است که بسیاری از کشورها هم در این زمینه مورد استفاده قرار داده اند و در ایران هم می توان از این راهکار بهره گرفت. بنابراین استفاده از تجربه افرادی که در سطح بالای پست های مدیریتی و اجرایی بوده اند ضروری و لازم است اما این کار نباید به قیمت نابودی دانشگاه در ایران انجام شود. سرخوردگی نیروهای علمی، عدم انگیزه در اساتید برای فعالیت و پژوهش و ناکار امدی دانشگاه و بی سواد بار آمد ن دانشجویان نتیجه این رویکرد است

ارسال نظر: