یوسف القرضاوی، فقیه و قرآن‌پژوه مصری

کدخبر: 2353960
خبرنگار:

یوسف القرضاوی، فقیه و قرآن‌پژوه، در سال ۱۹۲۶ میلادی، در مصر متولد شد. پس از تحصیل در طنطا به قاهره رفت و در دانشگاه الازهر مشغول به تحصیل شد. او از اولین نسل اعضای اخوان المسلمین بود و همواره از چهره‌هایی مانند حسن البنا، سید قطب، ابوالأعلی مودودی، و رشید رضا به نیکی یاد می‌کرد.

نسیم آنلاین : یوسف القرضاوی، فقیه و قرآن‌پژوه، در سال ۱۹۲۶ میلادی، در مصر متولد شد. پس از تحصیل در طنطا به قاهره رفت و در دانشگاه الازهر مشغول به تحصیل شد. او از اولین نسل اعضای اخوان المسلمین بود و همواره از چهره‌هایی مانند حسن البنا، سید قطب، ابوالأعلی مودودی، و رشید رضا به نیکی یاد می‌کرد.

همکاری و همراهی جدی قرضاوی با اخوان المسلمین، موجب شد در سال ۱۹۴۹ در دوره پادشاهی مصر و همچنین در سال‌های حکومت جمال عبدالناصر بارها دستگیر و زندانی شود. وی در همین زمینه کتابی با عنوان «اخوان المسلمین، هفتاد سال تبلیغ و تربیت و جهاد» نگاشت.

در دوره ریاست جمهوری جمال عبدالناصر، پیش از آنکه از رساله دکترای خود دفاع کند، اوضاع مصر رو به وخامت گذاشت و قرضاوی به ناچار از مصر خارج شد. در کشور قطر ریاست گروه مطالعات اسلامی در دانشکده تازه‌تأسیس علوم تربیتی را به عهده گرفت و همچنان در آن کشور اقامت دارد.

قرضاوی که از چهره‌های میانه‌روی اهل سنت شناخته می‌شود، آثار متعددی در موضوعات فقه، سیاست، تفسیر، حدیث و کلام نوشته است. مهمترین اثر قرآنی او، کتاب «کیفَ نَتَعامَل القرآنِ العظیم» است که با عنوان «قرآن منشور زندگی» به فارسی ترجمه شده است.

به باور قرضاوی، اهداف قرآن اصلاح عقاید و اندیشه‌ها، تبیین کرامت انسانی و تأکید بر حقوق بشر، بندگی خدا و تقوای الهی، تزکیه نفس و بهداشت روان و سرانجام اصلاح ساختار خانواده و ارائه جامعه‌ای نمونه به جهان است. وی درباره روایات منع تفسیر به‌رأی، بر این باور است که خودداری برخی فقها و عالمان دینی از تفسیر به‌رأی، بر مبنای احتیاط بود و به معنای ممنوع بودن چنین تفسیری تلقی نمی‌شود؛ چرا که به باور قرضاوی، روایات مذکور را یا می‌توان به معنای منع تفسیر با اتکا به هوای نفس دانست و یا آنکه می‌توان گفت مسلمانان را از تفسیر قرآن بدون آگاهی‌ها و شروط لازم منع شده‌اند، نه تفسیر اجتهادی.

بنابر آنچه قرضاوی درباره معیارهای تفسیر صحیح قرآن کریم آورده است، تفسیر روایی را باید در کنار تفسیر اجتهادی به کار بست و در دوگانه‌های روایت و درایت، عقل و نقل، هیچ‌کدام را نمی‌توان کنار گذاشت. قرضاوی تفسیر قرآن به قرآن را ضروری می‌داند و بر این باور است که برخی از آیات قرآن، آیه‌های دیگر را تفسیر می‌کنند. قرضاوی به این دلیل که بسیاری از کلمات قرآن در گذر زمان دچار تحول معنایی شده اند، تلاش برای درک معانی کلمات قرآن در زمان نزول را لازمه صحت تفسیر قرآن تلقی می‌کند؛ چنان‌که کلمه «سائحون» که در قرآن به معنای روزه‌داران یا هجرت‌کنندگان است اما در عربی معاصر به گردشگران اطلاق می‌شود.

قرضاوی فهم سیاق آیات و درک معنای آیه‌های قرآن با توجه به آیات قبل و بعد را دارای چنان اهمیتی می‌داند که اسباب نزول و آرای مفسران دیگر را چندان به چشم نمی‌آورد. او معتقد است مفسر بی آنکه در پی تحمیل عقاید خود به قرآن کریم باشد، باید کتاب خدا را مرجع قرار دهد و آن را فهم کند.

یوسف قرضاوی، در اثر قرآنی مفصل خود، هشت لغزشگاه فهم قرآن را نیز تبیین کرده است؛ از آن جمله تمسک به آیات متشابه و ترک محکمات را یکی از این لغزشگاه‌ها دانسته است. به باور او برداشت وحدت وجود حلولی از آیه سوم سوره حدید و نیز استفاده خوارج از عبارت «إنِ الحکمُ إلا لله» در آیه چهل سوره یوسف برای اثبات عقاید خود، نمونه‌هایی از تمسک ناصحیح به آیات متشابه و فروگذار کردن از محکمات قرآن است.

او تأویل ناروا را یکی دیگر از موانع تفسیر قرآن کریم می‌داند و بر این اساس ضوابطی برای تأویل صحیح بیان کرده و نمونه‌های متعددی از مفسران باطنی، غلات، و بهائیان آورده است تا نشان دهد چگونه با اتکا به معانی غیرظاهری بی‌ضابطه، دست به تأویل ناصحیح زده‌اند.

قرضاوی همچنین خروج از اجماع امت در تفسیر قرآن را نیز یکی دیگر از نقاط انحراف و لغزش در تفسیر معرفی کرده است؛ چرا که به باور او جایز نیست کسی از شاکله کلی امت اسلامی و از روش و عقیده صحابه خارج شود و چیزی بگوید که آنها نگفته‌اند. وی با توجه به فراگیری تفسیر علمی در تفاسیر مسلمانان معاصر، به تبیین دیدگاه خود در این باره پرداخته و ضمن تشریح نظرات موافقان و مخالفان تفاسیر علمی، تلاش کرده است راهی میانه بجوید و با فراهم آوردن ضوابطی، در نهایت چند فایده مهم برای تفسیر علمی برشمرده است. به باور او علوم جدید در مواردی به خودی خود موجب توضیح و تفسیر قرآن شده و علاوه بر آن برخی از خطاهای مفسران گذشته را از جمله تصور زمین‌مرکزی اصلاح کرده‌اند.

در نهایت قرضاوی معتقد است تفسیر علمی می‌تواند به عنوان ابزاری جهت نزدیک کردن حقایق قرآنی به عقل انسانی استفاده شود.

یوسف قرضاوی سیاست را جزئی جدایی‌ناپذیر از دین می‌شمرَد و معتقد است اگر سیاست را از اسلام بزداییم، درباره مفهوم دیگری جز اسلام سخن گفته‌ایم. قرضاوی اگرچه قدرت سیاسی در جامعه اسلامی را برخاسته از اراده مردم می‌داند اما در عین حال دموکراسی غربی را نقد کرده است و بر این باور است که دموکراسی غربی به ملغی شدن ارزش‌ها و تجویز رذایل و پستی‌ها می‌انجامد. قرضاوی بر خلاف اسلاف خود، حسن البنا و سید قطب بر آن است که جایگزین کردن حکومت‌های دارای انحراف، تنها از طریق تشکیل احزاب و گروه‌های سیاسی جایز است، نه چنانکه آن دو معتقد بودند، با اتکا به جهاد و اقدامات مسلحانه.

 

ارسال نظر: