نگاهی متفاوت به میزان مشارکت و نتایج انتخابات مجلس شورای اسلامی

احتضار گفتمان سلبی

کدخبر: 2347462

بسیاری مشارکت پائینِ مردم در انتخابات مجلس را نتیجه ضعفِ دولتِ روحانی و ناامیدی مردم از اصلاحات می‌دانند. این بنیادِ تحلیلیِ نگاههای مختلفی است که حتی گاه پای عملکردِ اصولگرایان در انتخابات سال 92 را نیز به میان می‌کشاند.

نسیم آنلاین؛ سحر دانشور: بسیاری مشارکت پائینِ مردم در انتخابات مجلس را نتیجه ضعفِ دولتِ روحانی و ناامیدی مردم از اصلاحات می‌دانند. این بنیادِ تحلیلیِ نگاههای مختلفی است که حتی گاه پای عملکردِ اصولگرایان در انتخابات سال ۹۲ را نیز به میان می‌کشاند. من اما می‌خواهم وضع موجود را نتیجه سیطره «گفتمانِ سلبی» بر عرصه سیاست و اجتماع ایران امروز بدانم. «گفتمان سلبی» چیست؟! «گفتمان سلبی، گفتمانی است که کنشگریِ سیاسی را محصور در زمانِ حال، معطوف به گذشته، متکی بر حس(مشخصا حس ترس) و محدود به سیاست‌بازان کهنه‌کار و همیشگی می‌داند.» دو بازویِ عملیاتی و فکریِ فربهی روزافزونِ این گفتمان در تمام سالهای گذشته، جناحینِ سیاسیِ ایران بوده و هستند. این دو با تکیه بر چهار عنصری که در تعریف گفتمان سلبی مطرح کردم، حیاتِ خود در سپهر سیاسی(و حتی فرهنگی-اجتماعی) کشور را تضمین کرده‌اند. پرداختن به این چهار عنصر به علاوه نسبت این گفتمان با رهبری ضرورتی است انکارناپذیر.

گفتمان سلبی و زمان

گفتمان سلبی در سه مقیاسِ زمانیِ گذشته، حال و آینده تنها با گذشته و حال در ارتباط است. این گفتمان از آنجا که فاقدِ نگاهِ بنیادینِ نظری، مبانیِ تئوریک برای فهمِ انقلاب و مردم و در نتیجه برنامه‌ای جدی برای مدیریت کشور است، نسبت به آینده بی‌توجه است. او طالبِ حضور در عرصه قدرتِ رسمی در زمان «حال» است، از این رو حیاتِ خود در سپهر سیاسی و عرصه قدرت رسمی را با نگاه به «گذشته» تضمین می‌کند. این گفتمان در گذشته می‌زید. در نگاهِ گذشته‌گرای گفتمان سلبی دو بازوی عملیاتی یعنی جناحینِ سیاسی حضور دارند. هر دو طیف دو نوع نگاه به گذشته دارند، یا به سوابقِ درخشان(شاید هم شبه درخشان) خود در عرصه عمل و سیاست میاویزند تا مردم را به حمایت از خود ترغیب کنند و یا فعالیت‌های منفیِ طیفِ مقابل را به یادِ مردم می‌آورند و آنها را از حمایتِ طیفِ مقابل پرهیز می‌دهند. در هر صورت این گفتمان و کنشگرانِ اصلی‌اش بازیگرانِ گذشته‌اند و نسبت به آینده که اساسِ سیاست ورزیِ ایجابیِ حقیقی و مردمی است بی‌توجه‌اند. گفتمانِ سلبی ضدِ آینده است.

گفتمان سلبی و حس/منطق

از آنجا که گفتمانِ سلبی، گفتمانِ گذشته است نمی‌تواند در ارتباط با مردم از زبانِ «منطق»، «برنامه» و «امیدِ حقیقیِ ناشی از عمل» استفاده کند، به همین دلیل دستاویزِ او در رابطه با مردم «حس» است. این حس گاه «حسِ ترس» است و گاه «حسِ یک خاطره خوب»! کنشگرانِ این گفتمان یا مردم را از طرفِ مقابل می‌ترسانند(با ترفندهایی چون احتمالِ جنگ با سرِکار آمدن اصولگراها، آمدنِ اصلاحاتی‎‌ها و وضعیتِ بد اقتصادی و مواردی که از فرط تکرار برای همه تکراری شده‌اند و خنده‌دار...) یا عکسِ معدود فعالیت‌های خود را جلوی چشم ایشان آویزان می‌کنند تا جامعه را در تخدیری کوتاه‌مدت فرو ببرند. تکیه گفتمان سلبی بر حس، حیاتِ آن را در زمان حال تضمین می‌کند و برخلافِ آرمانِ مهم انقلاب، امام و رهبری مردم و جامعه را از آگاهی، منطق و تشخیص صحیح در انتخابِ مسئولین دور می‌کند.

گفتمان سلبی و مردم

مردم دارای پتانسیل‌های مختلفی هستند که می‌توان برای افق‌گشایی و خروج از بن‌بست‎های مختلف بر آنها تکیه کرد. اما وقتی برنامه‎ای در میان نباشد، آینده اهمیتی نداشته باشد و تنها حس عاملِ حضور کنشگران در سپهر سیاسی شود، مردم و پتانسیل‌هاشان اخته شده و کارکردشان تنها به صندوق‌های رای خلاصه می‌شود. در حقیقت میزان توجه به مردم بسته به نگاهِ کنشگران به زمان و حس/منطق دارد و تعریف آنها از قدرت، منبع قدرت و هدفِ رسیدن به قدرت. با این وضع می‌توان گفت مردم در گفتمان سلبی هیچ جایی ندارند، کنشگرانِ گفتمان سلبی تنها خود و دایره بسته اطراف خود را می‌بینند. مردم برای آنها تنها مشتی رای‌دهنده‌اند، نه اجازه ورود به حلقه بسته‌شان دارند و نه حتی ارزشِ شنیدنِ برنامه‌هایشان را و نه کارآمد برای تحقق برنامه‌ها.(البته اگر برنامه‌ای در کار باشد، که معمولا نیست!)

گفتمان سلبی و رهبری

توجه به کلیدواژه‌های بیانات و دیدگاه‌های رهبری ما را با نگاهی امیدوار، آینده‌نگر، برنامه‌محور و مردمی مواجه می‌کند. نگاه رهبری در پی افق‌گشایی است و باز شدنِ افق‌ها را نیز در گرو حضور مردم در تمامیِ عرصه‌ها و شکوفا شدنِ پتانسیل‌های ایشان می‌داند. اما نگاهِ بسته، گذشته‌نگر و حس‌گرای این گفتمان نسبت به افق و آینده بی‌توجه است، بنابراین نیازی به حضور مردم در عرصه‌های مختلف در جهت افق‌گشایی ندارد. گفتمانِ سلبی، حتی ضدِ افق است و چون متکی بر خود است نمی‌تواند بازویِ عملیاتی شدنِ بسیاری از دیدگاههای رهبری و آرمان‌های انقلاب باشد.

با این مقدمات حرفِ من چیست؟ تمام حرف من این است که مشارکتِ پائین در انتخابات دوم اسفند، حاصلِ خستگی مردم از گفتمان سلبی است و بدون شک نشانی است بر آغازِ شمارش پایان گفتمانِ سلبی در سپهر سیاسی ایران امروز. مردم بدون شک دیگر در دوقطبیِ کاذبِ این گفتمان باقی نمانده و چشم‌انتظارِ گفتمانی ایجابی هستند که نگاهی روبه آینده، افق‌گشا، مبتنی بر منطق و متکی بر مردم خواهد داشت. زین‌پس تنها گفتمان‌هایی قادر خواهند بود رای مردم را از آنِ خود کنند که وجهه‌ای ایجابی و عملی داشته و افق‌های حقیقی را به روی مردم بگشایند.

ارسال نظر: