عدالتخواهی مصداقی باید بر مبنای اخلاق و نظریه عدالت دینی باشد

کدخبر: 2335790

فعالیت‌های عدالتخواهانه از سوی برخی در سال‌های اخیر، بیشتر از آنکه منجر به افزایش مطالبه‌گری در حوزه عدالت شود، گفتمان‌های چپ فکری و سیاسی را احیا کرده است. از طرفی یکی از مطالبات مهم رهبر معظم انقلاب در سال‌های بعد از انقلاب، تحقق بیش از پیش عدالت و نهادینه‌شدن آن در ساختار جمهوری اسلامی بوده است.

فعالیت‌های عدالتخواهانه از سوی برخی در سال‌های اخیر، بیشتر از آنکه منجر به افزایش مطالبه‌گری در حوزه عدالت شود، گفتمان‌های چپ فکری و سیاسی را احیا کرده است. از طرفی یکی از مطالبات مهم رهبر معظم انقلاب در سال‌های بعد از انقلاب، تحقق بیش از پیش عدالت و نهادینه‌شدن آن در ساختار جمهوری اسلامی بوده است. در متن بیانیه گام دوم ایشان با اشاره به این موضوع که دستاورد‌های مبارزه با بی‌عدالتی در این چهار دهه با هیچ دوره‌ دیگری در گذشته قابل مقایسه نیست، تاکید کردند: «البته عدالت مورد انتظار در جمهوری اسلامی که مایل است پیرو حکومت علوی شناخته شود، بسی برتر از اینها است.» به این ترتیب به‌نظر می‌رسد فعالیت‌های عدالتخواهانه باید به سمتی حرکت کند که اولا به اصل حاکمیت اسلامی و اصول دینی و مدنی آسیب نزند و از خطرات احتمالی مصون بماند و ثانیا انتقادها به برخی خطاهای طبیعی در کنش‌های عدالتخواهانه باعث نشود عده‌ای بر موج این انتقادها سوار شوند و عدالتخواهی را به کلی نفی کنند. بر این اساس و به‌منظور ترسیم یک تصویر مشخص برای عدالتخواهی در چارچوب گفتمان انقلاب اسلامی به‌سراغ آیت‌الله سیدمهدی میرباقری رفته‌ایم. آیت‌الله میرباقری، رئیس فرهنگستان علوم‌اسلامی قم و از نظریه‌پردازان برجسته علوم‌اسلامی است.

در سال‌های اخیر تب عدالتخواهی به‌طور فزاینده‌ای داغ شده است. برخی در قالب گروه‌های مختلف، جریان‌های عدالتخواهی به راه انداخته‌اند و ظاهرا درصدد گسترش گفتمان عدالت هستند؛ اما آنچه غالبا اتفاق می‌افتد انحراف این جریان‌های عدالتخواهی است که عموما هم انحراف به چپ است. بر این اساس عده‌ای مساله عدالتخواهی را به این شکل به کلی طرد می‌کنند و درصدد تعطیلی آن و برخی هم نگران ایجاد انحراف در گفتمان انقلاب اسلامی هستند. به‌نظر شما برای جلوگیری از انحراف جریان‌های عدالتخواهی از یک‌طرف و ممانعت از تعطیلی مطالبات عدالتخواهانه از طرف دیگر، چه می‌توان کرد؟

درباره موضوع «عدالتخواهی» در قدم اول باید به «نظریه اجتماعی اسلام» و مبحث «عدالت اجتماعی» مراجعه و آن را به‌درستی تبیین کرد و براساس مولفه‌هایی که در مبانی اسلامی آمده است، شاخص‌هایی مثل «عدالت» را سامان دهیم. پس از تبیین این مباحث و در مرحله بعد است که می‌توانیم ساختارهای اجتماعی طراحی کرده و نهادسازی کنیم. برای ورود به عرصه عدالتخواهی در جامعه اسلامی اگر این مراحل را طی نکنیم ممکن است در دامن مکاتب دیگر بیفتیم. عدالت هم در مکتب لیبرالیسم، در بحث لیبرالیسم اقتصادی مطرح می‌شود که این عدالت «مکتب رفاه» و بحث طبقات اجتماعی و تامین اجتماعی است و هم در مکتب مارکسیسم که در برخی موارد ممکن است عدالتخواهی رنگ‌و‌بوی نظریات مارکسیستی داشته باشد، کمااینکه امروز ادبیات مارکسیستی [در حوزه عدالتخواهی] مجددا احیا شده است. اما این نباید موجب شود ما مانع از گسترش عدالتخواهی شویم و هر فردی که وارد این عرصه شد و مباحث عدالتخواهانه را مطرح کرد، به سوسیالیسم و مارکسیسم منتسب کنیم. از این جهت که مخالفان عدالتخواهی از این موضوع سوءاستفاده کرده و هر جنبش یا جریان عدالتخواه را متهم به مارکسیسم و چپ‌روی کرده و هجو جریان‌های عدالتخواه را پیگیری می‌کنند. این خطاست و نباید در جامعه ما اتفاق بیفتد. باید بدانیم اگر ما نظریه «عدالت دینی» را خوب تبیین نکنیم، ممکن است در بحث عدالتخواهی دچار انحراف شویم، به‌خصوص افرادی که در این حوزه فعال هستند باید به این مساله توجه کرده و اول از همه سراغ نظریه‌های اجتماعی اسلام بروند. از طرف دیگر گفتمان عدالتخواهی نباید به «فرسایش جبهه مومنان» منتهی شود، بلکه باید هم‌افزایی [در جامعه اسلامی] را به‌همراه داشته باشد. بر این اساس، اگر دیدیم طرح موضوع عدالتخواهی موجب فرسایش جبهه خودی شده است باید بدانیم بخشی از راه را اشتباه رفته‌ایم و باید در روش و ادبیات خود تجدیدنظر کنیم. نکته دیگری که باید به آن توجه شود آن است که عدالتخواهی نباید ما را در برابر نظریه «ولایت دینی» قرار دهد؛ از این جهت که ولایت دینی، محور نظریه‌های اجتماعی در اسلام است و عدالتخواهی ذیل آن تعریف می‌شود. البته در نگاه کلان خود نظریه ولایت دینی هم یکی از ارکان عدالتخواهی است، اما بعد از آنکه نظریه کلان شکل گرفت، عدالتخواهی در موضوعات اجتماعی اعم از کلان و خرد نباید در تعارض با نظریه «حاکمیت دینی» و نظریه ولایت دینی یا همان «ولایت‌فقیه» باشد.

برخی معتقدند عدالتخواهی مصداقی آفت جامعه است و باعث افزایش منازعات میان افراد و احزاب می‌شود. از طرفی عدالتخواهی غیرمصداقی هم تحقق‌پذیر نیست و اگر باشد هم اثری ندارد.

اینکه برخی مطرح می‌کنند در عدالتخواهی نباید وارد مصادیق شد، درست نیست. اگر اخلاق اسلامی و قواعد فقهی مراعات شود و گفتمان عدالتخواهی هم هم‌افزا باشد، ورود مصداقی و جزئی هیچ اشکالی ندارد. مساله این است که «عدالتخواهی مصداقی» نباید سبب فرسایش جبهه مومنان شود. بنابراین اگر برخی اصول مثل اخلاق اسلامی رعایت شود و حرکت هم براساس نظریه عدالت دینی باشد و درنهایت فرسایش در جبهه مومنان پیش نیاید، ورود به عرصه عدالتخواهی هیچ مساله‌ای ایجاد نمی‌کند در غیر این صورت و در خارج از این چارچوب، عدالتخواهی مصداقی آفت خواهد بود.

«روزنامه فرهیختگان»

ارسال نظر: