تعقیب «رد خون» تا گیشه

کدخبر: 2335719

فیلم «ماجرای نیمروز: «رد خون» به کارگردانی محمدحسین مهدویان، این روزها روی پرده سینماها در حال اکران و با استقبال بسیار خوب مخاطبان روبه‌رو شده است. این فیلم پس از گذشت ۱۱ روز از اکران، موفق شده تقریبا یک میلیارد و ۹۰۰ میلیون تومان در گیشه بفروشد و تماشاگران را به سینماها بکشاند. تماشای قسمت اول «ماجرای نیمروز» تجربه لذت بخشی را برای مخاطب رقم زده و به تماشاگر فرصت داده بود یک فیلم اکشن، سیاسی و با محوریت یک قهرمان را روی پرده سینما ببیند، فیلمی که نظیرش را کمتر در سال‌های اخیر تماشا کرده بود.

فیلم «ماجرای نیمروز: رد خون» به کارگردانی محمدحسین مهدویان، این روزها روی پرده سینماها در حال اکران و با استقبال بسیار خوب مخاطبان روبه‌رو شده است. این فیلم پس از گذشت 11 روز از اکران، موفق شده تقریبا یک میلیارد و 900 میلیون تومان در گیشه بفروشد و تماشاگران را به سینماها بکشاند. تماشای قسمت اول «ماجرای نیمروز» تجربه خوب و لذت بخشی را برای مخاطب رقم زده و به تماشاگر فرصت داده بود یک فیلم اکشن، سیاسی و با محوریت یک قهرمان را روی پرده سینما ببیند، فیلمی که نظیرش را کمتر در سال‌های اخیر تماشا کرده بود. حالا این تجربه خوب با فیلم «ماجرای نیمروز: رد خون» ادامه یافته و حضور درخشان و تازه‌ای را برای مهدویان در گیشه سرد پاییز رقم زده است. به بهانه اکران این اثر، درباره پنج ویژگی مهم فیلم نوشته‌ایم.

1- تاریخ به روایت راوی جوان محمدحسین مهدویان قبل از ساخت آثار داستانی بلند در سینما، در زمینه ساخت مستند، تجربه‌هایی داشته است. او در مستندهایی مانند «آخرین روزهای زمستان» و «استخوان لای زخم»به موضوع دفاع مقدس پرداخته است. او همچنین در مستند «ترور سرچشمه» ماجرای ترور شهید بهشتی و تعدادی از مسئولان در هفتم تیر سال 60 را دستمایه روایت مستند خود قرار داده است. بنابراین مهدویان برای ساخت چنین مستندهایی نیازمند مطالعه و تحقیق بسیار بوده و نتیجه این مطالعات و ساخت آن مستندها، تسلط این کارگردان جوان بر برهه مهمی از تاریخ کشورمان بوده است. پشت ساخت «ایستاده در غبار» و هر دو «ماجرای نیمروز»، آگاهی، تسلط و دغدغه‌ای ا‌ست که محمدحسین مهدویان راجع به این موضوعات داشته است. او در زمینه ساخت فضای دهه 60 بسیار موفق بوده و طراحی صحنه و لباس خوب هم باعث شده فیلم به ویژه برای مخاطبی که در آن روزگار زندگی کرده، کاملاً باورپذیر باشد.

2- یک ملودرام سیاسی مضمون اصلی فیلم «ماجرای نیمروز: رد خون» سیاسی است و فیلم به یک واقعه تاریخی مهم در اواخر دهه 60 یعنی عملیات مرصاد می‌پردازد، اما به واسطه حضور خواهر و همسر دو نفر از نیروهای انقلابی در میان اعضای منافقین، تماشاگر شاهد تماشای یک قصه خانوادگی و عاشقانه هم هست. نقش پررنگ روابط خانوادگی این دو شخصیت مهم در داستان باعث شده بُعد ملودرام فیلم پررنگ شود و مخاطب شاهد یک فیلم سیاسی و در عین حال عاشقانه و خانوادگی باشد. بنابراین تماشاگر عام نیز که در سینما چندان به دنبال تماشای فیلم‌های سیاسی نیست و قصه‌های خانوادگی را بیشتر می‌پسندد، می‌تواند در کنار آن تماشاگری که می‌خواهد بخشی از تاریخ را روی پرده سینما ببیند، از تماشای فیلم لذت ببرد و تحت‌تأثیر این بخش از فیلم قرار بگیرد.

3- نمایش هر دو طرف خط مهدویان در «ماجرای نیمروز: رد خون» یک تغییر بسیار مهم داشته است. او در این فیلم هر دو طرف خط، یعنی هم نیروهای منافقین و هم نیروهای انقلابی و امنیتی را نشان می‌دهد. درست برخلاف «ماجرای نیمروز» که تمام فیلم روی فعالیت این گروه امنیتی متمرکز شده بود و ما بیشتر اسم منافقین را می‌شنیدیم، اما حالا او در «ماجرای نیمروز: رد خون» به درون اردوگاه اعضای منافقین می‌رود و تماشاگر را با افکار و عقاید آن‌ها آشنا می‌کند. فیلم نگاه واقع‌بینانه‌ای به هر دو طرف ماجرا، نه فقط انقلابی‌ها یا نه فقط منافقین داشته و قضاوت را به خود تماشاگر سپرده است.

4- خلق شخصیت‌های باورپذیر مخاطب در هر دو «ماجرای نیمروز» با یک گروه از نیروهای انقلابی طرف است که هرکدام افکار، عقاید و شیوه رفتار خاص خودشان را دارند. این شخصیت‌ها ابتدا در «ماجرای نیمروز» ساخته و به خوبی به تماشاگر معرفی شده اند، حالا در «رد خون» ابعاد دیگر کاراکتر خود را رو می‌کنند. شخصیت‌پردازی خوب کاراکترها، باعث می‌شود مخاطب خود را با آن‌ها همراه کند، درکی از خلق و خو و رفتارهایشان پیدا و با آنان همذات‌پنداری کند. این طور می‌شود که در «رد خون» هم مانند «ماجرای نیمروز»، اختلاف کاراکترهایی مانند «کمال» و «صادق» در شیوه متفاوتی که برای رسیدن به اهداف مشترک‌شان دارند، برای تماشاگر جذاب و حتی قابل درک می‌شود. یکی از ویژگی‌های «رد خون»، همین فیلم نامه خوب و منسجم آن است. قصه پر از اتفاقات ریز و درشت و لحظات نفسگیر است، از ریتم نمی‌افتد و مخاطب را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد.

5- بازی خوب سه ستاره ناگفته نماند در بحث باورپذیری شخصیت‌ها نباید بازی بسیار خوب جواد عزتی، هادی حجازی‌فر و بهنوش طباطبایی را فراموش کرد. جواد عزتی که همیشه در آثار کمدی خوش درخشیده، معمولاً در فیلم‌های غیرکمدی هم به خوبی در نقش کاراکترهای جدی فرو رفته است. کاراکتر «صادق» در «رد خون» شخصیتی منطقی، آرام، باهوش، متفکر و البته قاطع و جدی است. او همه این ویژگی‌ها را به خوبی در حرکات، رفتارها، حالت چهره‌ و لحن حرف زدنش حفظ می‌کند و مخاطب کاملاً او را باور می‌کند. درست نقطه مقابل این کاراکتر، شخصیت «کمال» قرار دارد. او شخصیتی بسیار هیجانی، برون‌گرا، پرخاشگر و طغیان‌گر دارد و کمتر به فکر نقشه کشیدن و بیشتر به دنبال عمل کردن است. هادی حجازی‌فر با بازی فوق‌العاده خود توانست این کاراکتر را به یکی از محبوب‌ترین شخصیت‌های دو قسمت «ماجرای نیمروز» تبدیل کند. بهنوش طباطبایی هم در این فیلم نقش زنی به نام «سیما» را بازی می‌کند که از طرفی به منافقین پیوسته و از طرفی هنوز نتوانسته است در درونش درباره عقاید آنان به یقین برسد. این شک و دودلی در بسیاری از لحظه های فیلم همراه کاراکتر «سیما» دیده می‌شود و مخاطب را درگیر لحظات احساسی مختلفی می‌کند. بهنوش طباطبایی با این شخصیت یکی از متفاوت‌ترین و بهترین نقش‌آفرینی‌هایش را در کارنامه خود ثبت کرده است.

«روزنامه خراسان»

ارسال نظر: