ورود سیاسیون چگونه انتقادات وحید جلیلی را درباره عملکرد رسانه ملی به حاشیه کشاند؟

لطفا بگذارید از فرهنگ صحبت کنیم!؛ ضرغامی، علی‌عسگری و میرباقری خوشحال‌ترین تماشاگران دوئل جلیلی با منتقدان!

کدخبر: 2333730

«انتقادها» معمولا مثل «داروها» عمل می‌کنند! یعنی درست همان‌گونه که هر دارویی ممکن است در کنار اثرات مثبت خود، عوارضی نیز داشته باشد؛ انتقادها نیز می‌توانند در کنار اثرات مثبتی که دارند، عوارضی نیز داشته باشند.

نسیم آنلاین ؛ احسان سالمی: «انتقادها» معمولا مثل «داروها» عمل می‌کنند! یعنی درست همان‌گونه که هر دارویی ممکن است در کنار اثرات مثبت خود، عوارضی نیز داشته باشد؛ انتقادها نیز می‌توانند در کنار اثرات مثبتی که دارند، عوارضی نیز داشته باشند؛ شاید مهمترین نکته مغفول مانده در ارتباط با چند نامه نوشته شده توسط وحید جلیلی در نقد عملکرد رسانه ملی و مدیریت آن که درواقع به نوعی اصلی‌ترین عارضه ایجاد شده به واسطه نامه اول او باشد را بتوان پنهان ماندن نقش چند نفر از مدیران اصلی رسانه ملی در جریان این نامه نگاری ها دانست.

بیشتر بخوانید: تأملی در علل ناکارآمدی رسانه ملی به بهانه سریال سادیستی «عروس تاریکی» نقد وحید جلیلی بر مدیران صدا وسیما و حامیانشان صفار هرندی، مخاطب نامه چهارم وحید جلیلی

جلیلی که خود سال ها در بالاترین سطوح رسانه ای کشور فعالیت کرده است؛ به خوبی می‌دانست که سرمنشا بخشی از مهمترین مشکلات فعلی صداوسیما به کجا ختم می‌شود؛ برای همین هم در نامه ابتدایی خود درست دست بر روی نقطه‌ای گذاشت که عامل اصلی ایجاد این مشکلات بود. اما مهمترین عارضه این نقد، در حاشیه ماندن بخش دیگری از مسببان وضعیت رقت انگیز فعلی رسانه ملی است.

جلیلی در نامه خود با اسم بردن از چهار نفر یعنی حسین محمدی (معاون بررسی‌های دفتر رهبری)، مرتضی میرباقری (معاون سیمای رسانه ملی)، عزت‌الله ضرغامی (رئیس پیشین رسانه ملی) و عبدالعلی علی‌عسگری (رئیس فعلی رسانه ملی) نوک پیکان انتقادات را به سمت این چهار نفر گرفته است. گروهی که جلیلی معتقد است حدود ۲۶ سال است که مدیریت رسانه ملی بین آن ها در حال دست به دست شدن است و این ۴ نفر در طی همه این سال ها نقش مهمی در مدیریت این نهاد داشته اند.

فارغ از اینکه با لحن و ادبیات جلیلی برای ورود به نقد مدیران رسانه ملی موافق باشیم یا نه، نمی‌توان منکر این بخش از حرف‌های جلیلی شد که ترکیب ۴ نفره ای که او از آن یاد می‌کند، در همه سال‌های مذکور در سطوح مختلف مدیریتی رسانه ملی نقش داشتند. ترکیبی که به جز دوره ابتدایی انقلاب و ریاست محمد هاشمی بر رسانه ملی و همچنین دوره کوتاه مدت محمد سرافراز تقریبا در همه ادوار رسانه ملی در تصمیم‌گیری های کلان این رسانه نقش داشته و وضعیت فعلی رسانه ملی هر چه که باشد؛ آن ها نیز به نوبه خود در آن سهیم هستند.

نگارنده این متن نه از حیث هم نظری با استدلال های حامیان سیاسی این جریان قدرتمند فرهنگی و سیاسی (که جلیلی از آن‌ها با تعبیر «این گروه خشن» یاد می‌کند)، بلکه از جهت به میدان آمدن عزت الله ضرغامی، عبدالعلی علی عسگری و مرتضی میرباقری آرزو داشت که وحید جلیلی بدون نام بردن از آقای حسین محمدی؛ نوک پیکان انتقادات خود را در مرحله اول صرفا به سمت این سه نفر می گرفت؛ چرا که بخش عمده‌ای از مشکلات فعلی رسانه ملی و ناکارآمدی آن در جذب مخاطب و تحقق فرامین و رهنمودهای رهبر معظم انقلاب در بزرگترین نهاد رسانه ای کشور، به واسطه تصمیمات اشتباه این سه نفر پدید آمده است و ذکر نام معاون دفتر رهبری؛ بیشتر باعث به حاشیه رفتن سخنان جلیلی و بایکوت آن توسط بخش زیادی از رسانه های اصلی کشور شد؛ آنچنان که بخش عمده‌ای از این رسانه‌ها هیچکدام از ۴ نامه‌ نوشته شده توسط جلیلی در این ماجرا را منتشر نکردند یا صرفا بخش هایی از آن را منتشر کردند؛ ولی جواب‌های نوشته شده توسط چهره های سیاسی و فرهنگی درگیر در این ماجرا را به شکل تمام و کمال پوشش دادند! این یعنی تحت الشعاع قرار گرفتن یک امر و نزاع فرهنگی، توسط سیاسیون؛ و کیست که نداند وقتی سیاسیون وارد گود فرهنگ می‌شوند؛ چگونه با نگاه‌های سیاست‌زده خود موضوع را به بی‌راهه می‌کشند؟!

ضرغامی؛ علی‌عسگری و میرباقری بزرگترین برنده‌های نامه اخیر جلیلی بودند! چون با وجود انتقادات عموما درست او درباره بخش‌های مختلف صداوسیما از جمله تولیدات نمایشی این سازمان، به واسطه سیاسی شدن ماجرا، آن‌ها در حاشیه امنی قرار گرفتند که حالا کمتر کسی به این نکته توجه می‌کند که بخش عمده‌ای از منتقدان امروز نامه‌های جلیلی، همان‌هایی هستند که پیش از این بارها فحش‌نامه‌هایی بلند خطاب به مدیران رسانه ملی درباره عدم توجه به رهنمودهای رهبر انقلاب، نوشته‌اند؛ همان‌ها که امروز «مغز» حرف جلیلی را به درستی فهم نکرده‌اند و برای هشدار به جلیلی که همه او را به عنوان چهره‌ای فرهنگی می‌شناسند؛ با کنایه او را با حشمت‌الله طبرزدی که اپوزیسیون سیاسی و سیاست‌باز است؛ مقایسه می‌کنند.

حرف جلیلی در همه نامه‌هایی که در طی این ماجرا نوشت؛ یک جمله است: «اگر وضعیت فعلی رسانه ملی خوب نیست که همه می‌دانند این‌گونه است؛ لطفا کسانی که ۲۶ سال در عالی‌ترین سطوح تصمیم‌گیری این سازمان بودند، نسبت به وضعیت آن پاسخگو باشند.» این یک گزاره تماماً فرهنگی است که متاسفانه ورود جوزده و با عجله برخی از چهره‌های سیاسی برای پاسخگویی به آن باعث شد تا سر از ناکجا آباد درآورد و حتی نویسنده تحلیل‌های سیاسی و هسته‌ای نیز جلیلی را تهدید به پاسخگویی کند! این یعنی خلط مبحث و دور شدن مخاطب از حقیقت بحث.

جالب آن که همه منتقدان امروز جلیلی و تهدیدکنندگان او به افشاگری که حالا در مرحله بعدی کار خود شروع به الصاق برچسب‌هایی جدید به او کرده‌اند؛ اساسا هیچ پاسخ مشخصی به انتقادات او درباره عملکرد صداوسیما نمی‌دهند؛ بلکه با «شخصی کردن» بحث در ارتباط با تقوا و فضیلت‌های افراد مورد اشاره در این نامه صحبت می‌کنند؛ این در حالی است که «مغز» حرف جلیلی بی‌تقوا و بی‌فضیلت بودن این افراد نیست؛ بلکه لزوم پاسخگویی آن‌ها درباره وضعیت فعلی رسانه ملی است. گروهی دیگر از منتقدان جلیلی نیز با مقایسه عملکرد او در جشنواره عمار و دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب آن (که قطعا خالی از ایراد نیست) آن را تبدیل به چماقی برای کوبیدن در سر منتقد خود کرده‌اند؛ در حالی که این امر نیز نمی‌تواند پاسخی اقناع‌کننده برای مخاطبی باشد که نسبت به عملکرد پر از ایراد رسانه ملی در طی این سال‌ها، سوال دارد.

بدون شک جلیلی نیز همچون کسانی که به آن ها انتقاد کرده در کارنامه کاری خود کارهایی ضعیف یا غیرقابل دفاع دارد؛ همچنان که همه ما آدم‌ها در کارنامه کاری خود کارهایی این‌چنینی داریم؛ ولی این بهانه خوبی برای فرار از پاسخگویی به انتقادات و سوالات مخاطبان درباره عملکرد رسانه ملی و وضعیت فعلی آن نیست؛ شاید بهتر باشد منتقدان جلیلی برای فرار از پاسخگویی به دنبال راه فرار بهتری باشند!

ارسال نظر: