ظریف؛ قهرمان دیپلماسی یا مرد شکستهای تاریخی
اعتمادکنندگان به غرب پای میز محاکمه!
این روزها با مرگ برجام و شکست مجدد پروژه اعتماد به غرب و تحریم شدن مأمور رفع تحریمها، رسانههای زنجیرهای و مقامات دولتی روند مضحکی را در پیشگرفتهاند که تحریم ظریف را ثمره مقاومت او قلمداد کنند و در یک بازی مظلوم نمایانه او را قهرمان ملی جا بزنند.
نسیمآنلاین ؛ علیرضا فقیهی راد: این روزها با مرگ برجام و شکست مجدد پروژه اعتماد به غرب و تحریم شدن مأمور رفع تحریمها، رسانههای زنجیرهای و مقامات دولتی روند مضحکی را در پیشگرفتهاند که تحریم ظریف را ثمره مقاومت او قلمداد کنند و در یک بازی مظلوم نمایانه او را قهرمان ملی جا بزنند.
ظریف که ادعا میکرد زبان دنیا را بلد است و قرار است تمامی تحریمها را یکجا بردارد، حال پس از شش سال، ثمره کارنامه او چیزی جز خسارت محض برجام نبوده است. نه تنها تحریمها بازگشته است بلکه تحریمهای جدیدی نیز اعمال شده و حتی خود ظریف هم تحریم شده و در آمریکا نیز جز سه ساختمان هیچ جای دیگری هم نمیتواند برود و از آن طرف هم صنعت هستهای را به تعطیلی کشانده، در رآکتور اراک بتن ریخته، اقتصاد کشور فلج شده، بیسابقهترین بازرسیهای تاریخ را پذیرفته که حتی کار به بازجویی دانشمندانمان در دانشگاهها رسیده است. حالا پس از همه اینها ظریف تغییر ادبیات ظاهری میدهد و دم از مقاومت و ایستادگی میزند و پروپاگاندای رسانهای دولتیها هم او را قهرمان دیپلماسی میخوانند.
حال آنکه تحریم ظریف و تمامی این خسارتهای بیسابقه بر کشور حاصل اعتماد به آمریکا و غرب است آنجا که وعده کری را تضمین خواندند و آمریکا را کدخدا! امروز با مرگ برجام ظریف و تمامی کسانیکه سالها نه یکبار بلکه بارها این روند شکستخورده اعتماد به غرب را امتحان کردند را باید پای میز محاکمه کشاند. آنهایی که نتایج شش سال مذاکرهشان با اروپا صدور حکم جلب هاشمی رفسنجانی شد! آنها که سیاست تنشزدایی و شهید خواندن رئیسجمهور آمریکا توسط خاتمی منتج به محور شرارت قرار گرفتن ایران شد! آنها که پس از انفعال و وادادگی در سعدآباد و پاریس از مستراح تحقیر شدند! و طی همه این سالها دلواپسان و انقلابیها هرچه فریاد زدند نه تنها گوش ندادند بلکه آنها را مورد هجوم قرار دادند.
برای آنکه روشن شود سیاست اعتماد به غرب در طول تاریخ سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بارها منتج به شکست و تحقیر شده است نه سیاست مقاومت و برای آنکه جای وادادگان تاریخ و مقاومان جابجا نشود بازخوانی چند برهه تاریخی ضروری به نظر میرسد.
از اعتماد به اروپا تا صدور حکم جلب هاشمی!پس از پایان جنگ دولت سازندگی به ریاست هاشمی رفسنجانی سیاست تنشزدایی و تعامل با اروپا را پیش میگیرد اما واقعهای این سیاست را دچار بحران میکند. پنجشنبه ۲۶ شهریورماه ۱۳۷۱، حادثهای در یک رستوران یونانی اما پاتوق ایرانیهای مخالف نظام به نام میکونوس در برلین رخ میدهد. ساعت حدود 22:50 ناگهان سه فرد مسلح وارد رستوران میشوند. یکی نزدیک در ورودی و دومی در قسمت جلویی رستوران میایستند و نفر سوم نیز مسلسل به دست وارد قسمت پشتی رستوران که شش ایرانی در آنجا دور یک میز نشسته بودند رفته و همه آنها را به رگبار میبندد. از جمع افراد حاضر در رستوران چهار نفر در جا کشته میشوند و یک نفر نیز به شدت زخمی میشود و چهار نفر دیگر نیز جان سالم به در میبرند .
در این حادثه «صادق شرفکندی» دبیر کل حزب دمکرات کردستان ایران، «همایون اردلان» نماینده حزب دمکرات کردستان ایران در آلمان، «فلاح عبدلی» نماینده حزب دمکرات کردستان ایران در اروپا، «نوری دهکردی» کارمند صلیب سرخ، کشته میشوند .
یک سال بعد از این واقعه، دادگاهی در آلمان به ریاست «فریچوف کوبش» پیگیر این ماجرا میشود. دولت سازندگی کماکان سیاست تعامل و اعتماد به اروپا را در پیش میگیرد و شش سال گفتگوهای انتقادی را با آنها انجام میدهد. گفتگوهای منفعلانهای که در آن ایران بهصورت یکجانبه به انتقادات اروپا پاسخ میداد!
تا اینکه در ۲۱ فرودین ۷۶ دادگاه قهوهخانه میکونوس طی حکمی که مدرک اصلی آن شهادت «ابوالحسن بنی صدر» است، «کاظم دارابی» از اتباع ایرانی و «عباس رحیل» تبعه لبنانی به حبس ابد و «یوسف امین» و «محمد اتریس» هر دو از اتباع لبنان به ترتیب به ۱۱ و ۵ سال زندان محکوم میشوند و مهمتر از اینها در ادامهی رأی در حکمی طنزگونه و با شهادت اپوزسیون خارج نشین، مسئولین طراز اول جمهوری اسلامی متهم به صدور دستور قتل مخالفان بیخطر خود میشوند و رسماً حکم جلب مقامات جمهوری اسلامی از جمله هاشمی رفسنجانی را صادر میکنند.
سپس ابتدا دولت آلمان و بعد تمام کشورهای اروپایی در اقدامی بیسابقه، جهت تحت فشار قرار دادن ایران، تمام سفرای خود را از ایران خارج میکنند و این پاسخی به وادادگی دولت وقت به غرب بود.
نهایتا پس از سخنرانی قاطعانه و تاریخی رهبر انقلاب و ایستادگی ایشان، سفرای اروپا یکییکی و بهتدریج و در آخرین مرحله نیز سفیر آلمان به ایران بازگشت تا این پایانی باشد بر ماجرای قهوهخانه میکونوس و اعتماد به اروپا !
از تنشزدایی تا قرار گرفتن در محور شرارت!
پس از آن سید محمد خاتمی رئیسجمهور وقت سیاست تنشزدایی و تعامل با غرب را پیش میگیرد، فتوای امام راحل مبنی بر اعدام سلمان رشدی را پایانیافته میخواند، آبراهام لینکلن رئیسجمهور آمریکا را «شهید!» میخواند، بارها بر آب شدن یخ روابط و تعامل با آمریکا تأکید میکند، با حمله آمریکا به افغانستان، رسماً دولت ایران بعد از 20 سال بر سر میز مذاکره با آمریکا حاضر میشود، در سطوح اطلاعاتی امنیتی با آمریکا وارد همکاری میشود تا جائیکه رایان کراکر معاون دستیار وزیر امور خارجه وقت آمریکا و مسئول تیم مذاکرهکننده آمریکایی در افغانستان، در کتاب خاطرات خود با اشاره به این مذاکرات مینویسد: «اما آنچه که برایم جالبتر از همه بود، اشتیاق آنان نسبت به اعزام نیروهای آمریکا، همان «شیطان بزرگ»، به حیاط خلوت ایران یعنی افغانستان بود.»
اما بعد از اینهمه تنشزدایی جورج بوش رئیسجمهور وقت آمریکا پاسخ دولت ایران را با گذاشتن نام جمهوری اسلامی ایران در محور شرارت میدهد. حسین موسویان از اعضای تیم مذاکرهکننده زمان خاتمی در مصاحبهای با المانتیور میگوید: «مذاکرات بین ایران و آمریکا حتی بعد از کنفرانس بن نیز ادامه پیدا کرد. اما ناگهان، به معنای واقع کلمه، بمبی منفجر شد. پرزیدنت بوش تنها چند هفته بعد از کنفرانس بن همه ما را با قرار دادن ایران در «محور شرارت»، طی سخنان سالیانهاش در ژانویه 2002، غرق حیرت کرد.»
خلع سلاح حزبالله؛ پاسخ آمریکا: پیشنهادتان گستاخانه بوددستگاه دیپلماسی دولت خاتمی در ادامه روند اعتمادسازی نامه محرمانهای در سال 2003 از طریق سفارت سوئیس به مقامات آمریکایی میرساند، نامهای ذلتبار که در آن دولت ایران متعهد شده بود که حزبالله لبنان را خلع سلاح کند، از گروههای مقاومت مانند حماس حمایت نکند، مرزهای 1967 فلسطین اشغالی را بپذیرد و نهایتاً و به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی! و در مقابل آمریکا متعهد بشود از تغییرات سیاسی در ایران حمایت نکند، برای بازگرداندن منافقین همکاری کند، به آداب و رسوم ایرانیان احترام بگذارد! و تحریمهای تجاری را لغو کند.
محمدجواد ظریف در توصیف طرح مذکور میگوید: «مؤلفههای مهمی برای ایران در آن طرح وجود داشت، یعنی مؤلفه احترام متقابل. آمریکاییها در پاسخ به طرحی که تلاش هوشمندانه جهت رفع تمام موارد نگرانی دوجانبه بود، آن را به سادگی نادیده گرفتند.»
پاسخ این نامه نیز درخور اهمیت است. لری ویلکینسون رئیس دفتر کالین پاول، وزیر خارجه وقت آمریکا میگوید: «تنها چیزی که من دیدم گزارشی بود از اینکه چنین نامهای دریافت شده و پاسخی که از طریق مقامهای سوئیسی برای ایران فرستاده شده است. پاسخی شبیه به اینکه چطور به خود اجازه میدهید چنین پیشنهاد «گستاخانهای» بدهید.»
تحقیر تیم مذاکرهکننده ایرانی از مستراح!جک استراو وزیر وقت امور خارجه انگلیس در مستند «ایران و غرب» ساخته بیبیسی با اشاره به فضای پس از توافق پاریس در سال83 میگوید: «پس از انجام مذاکرات و امضای توافق پاریس، که طی آن ایران پذیرفت همه فعالیتهای غنیسازی را تعلیق کند، در بازگشت به انگلستان، برای گذراندن تعطیلات آخر هفته با قطار عازم شهرِ محلِ زندگیِ خود بودم. بینِ راه تلفن همراهم زنگ زد. آنسوی خط دکتر کمال خرازی، وزیر خارجه ایران بود. او گفت: «ما میخواهیم 20 سانتریفیوژ را برای تحقیقات علمی فعال نگه داریم.» من دیدم در حضور همراهانم در قطار نمیتوانم در خصوص یک پرونده حساس بینالمللی مذاکره کنم، لذا به مستراح قطار رفتم. آنجا به خرازی گفتم: شما توافقنامه را امضا کردهاید و دیگر نمیشود زیرش بزنید. اما او باز اصرار کرد. من گفتم: باید در این خصوص با دیگران صحبت کنم... در همان حال کسی هم به در مستراح میزد و ظاهراً عجله داشت تا از آن برای کاری غیر از مذاکره اتمی استفاده کند...»
جک استراو در ادامه تعریف میکند که همانجا با «جان سائرز» مدیرکل سیاسی پیشین و مسئول پرونده هستهای ایران در وزارت امور خارجه انگلستان تماس میگیرد. «سائرز» هم پس از مشورت با «کارشناسان» دیگر به «استراو» پاسخ میدهد که ایرانیها با همین 20 سانتریفیوژ پس از چند سال میتوانند بهاندازه مورد نیاز برای یک بمب اتم اورانیوم غنی کنند! در نتیجه «جک استراو» هم در تماس مجدد با خرازی بهطور قطعی به درخواست او پاسخ منفی میدهد.
امروز محمدجواد ظریف، روحانی و بسیاری از اعضای تیم دیپلماسی دولت را که دقیقاً در اغلب رخ دادهای سیاست خارجی که در بالا ذکر شد حاضر و عامل اصلی بودند و با کرنش و وادادگی در برابر غرب چیزی جز شکست و تحقیر به همراه نداشتهاند، را باید قهرمان شکستهای تاریخی دانست! آنها نه یکبار بلکه بارها به خاطر وادادگی و انفعال و اعتماد به غرب کشور را دچار بحران کردهاند حال آنها به خاطر تمامی سرمایههایی که در این سالها نابود کردند و کشور را به انحراف بردند باید در پای میز محاکمه حاضر شوند.
رهبر معظم انقلاب دقیقاً با یادآوری این تجربههای تاریخی ثمره سازش و مقاومت را اینگونه تشریح کردهاند: «آن زمانی هم که ما متأسفانه یک مقداری در مقابل دشمن کوتاه میآمدیم، از این کارها میکردند. اینجور نیست که ما حالا چون ایستادگی کردیم، چون استقامت به خرج دادیم، بگوییم اینها را سر لج آوردیم؛ نه. یک روزی در خطابههای مسئولینمان مناقب آمریکا ذکر میشد؛ همان روزها رئیسجمهور وقت آمریکا با سبکسری تمام، ایران را بهعنوان محور شرارت معرفی کرد! یک روزی یکی از دولتهای اروپائی نسبت به جمهوری اسلامی اظهار علاقه و ارتباط و اینها میکرد؛ همان دولت سر قضیهی قهوهخانهی میکونوس دادگاه تشکیل داد، مسئولین درجهی یک کشور را در آن دادگاه متهم کرد! دولتهای اروپائی با آنها همدست شدند، همهشان سفرای خود را از تهران فراخوانی کردند؛ اینها که یادمان نرفته. خواستند سیلی بزنند، البته سیلی سختتری خوردند. از همین حسینیه آنچنان سیلیای خوردند که بعد تا مدتها دنبال علاجش بودند! هر وقت توانستند، آنها درصدد سیلی زدن برآمدند. هر وقت ما کوتاه آمدیم، یک خردهای سست برخورد کردیم، آنها پرروتر شدند. نخیر؛ ایستادگی جمهوری اسلامی، تصریح به شعارهای انقلاب، تصریح به مبانی انقلاب، عزت ما را در دنیا بیشتر کرده است . »