چرا حجاریان درخواست مناظره سلیمی نمین را پیچاند؟

کدخبر: 2330070

رد پیشنهاد عباس سلیمی نمین به مامور رده بالای امنیتی سابق، سعید حجاریان برای مناظره مکتوب درباره یک مسئله مهم و جاری در حوزه سیاست، موجب شد دوباره عریان بودن پادشاه شعار گفتگو در جناح غربگرا را نمایان کرد.

عباس سلیمی‌نمین مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران در شماره روز شنبه (۱۵ تیر) روزنامه سازندگی به یادداشت سعید حجاریان، از شخصیت‌های مطرح جریان موسوم به اصلاحات با عنوان «مقاومت در برابر ترامپ» پاسخی داده و از وی خواسته بود تا در مناظره‌ای درباره مطالب مورد ادعای او در این یادداشت شرکت کند، اما سعید حجاریان نیز در نامه‌ای درخواست مناظره عباس سلیمی‌نمین تحلیلگر مسائل سیاسی را نپذیرفت. حجاریان در رد درخواست مناظره مکتوب سلیمی نمین نوشت: مرقومه شریفه منتشره در روزنامه سازندگی واصل شد؛ از حُسن نظر شما سپاسگزارم. در یادداشت مزبور پیشنهاد مناظره با اینجانب را مطرح فرموده بودید، البته مستحضرید مناظره آدابی دارد! اولین آن‌ها تناظر میان مناظرین است. این را خدای ناکرده از این باب نمی‌گویم که خود را اجل از انجام مناظره با شما می‌دانم؛ حضرت‌عالی واجد کمالات و سجایای فراوان هستید و این ناچیز خود را اخس از آن می‌داند که با، چون شمایی هم‌آوردی کنم. وی با اشاره به مشکل لکنت زبان خود مدعی شد: همان‌گونه که اطلاع دارید من دو عقده در لسان دارم که با دعای حضرت موسی نیز قابل رفع نیست؛ اول آنکه اختلال تکلم مانع از انجام هر نوع مناظره می‌شود. دیگر آنکه در بسیاری از امور ناگزیر از خودسانسوری هستم تا مبادا خفیه‌نویسان دامنم را بگیرند و کار به جای باریک بکشد! خوشبختانه شما از این دو مشکل بری هستید؛ اولاً بحمدالله طلیق‌اللسان هستید و ثانیاً محدودیتی برای ابراز عقایدتان ندارید، لذا با کمال تأسف باید بگویم قادر نیستم دعوت شما را اجابت کنم". عباس سلیمی نمین، اما در پاسخ با رد درخواست مناظره رودررو و پیشنهاد مناظره مکتوب علنی در رسانه‌ها نوشت:، اما در مورد "دو عقده در لسان" که کم‌سعادتى مرا موجب شده است، باید معروض دارم که همواره براى شما دستیابى به سلامت کامل آرزو نموده‌ام و اکنون نیز شفاى عاجل برایتان از خداوند متعال مسئلت دارم. البته اجازه دهید از تجاهل‌العارف نمودنتان گله‌مند باشم. درخواست بنده ارتباطى با لکنت در کلامتان نداشت، بلکه به روانى قلمتان و پر‌کارى آن مرتبط است. اما در مورد مشکل دوم تنها مى‌توانم آرزو کنم خفیه‌نویسى از دست‌آموزانتان را به امر شما بگمارند که از سعه‌صدر و وسعت نظر استاد بهره کافى و وافى برده باشد، ضمن این‌که ظاهرا خفیه‌نویسان به امور پنهان سیاست‌پیشگان مشغولند و نه به آنچه مکتوب مى‌شود و همگان از آن آگاه‌اند و بعضاً چو منى به نقد آن مى‌پردازند.

سلیمی‌نمین، حجاریان و یار کمکی! چندی پیش سعید حجاریان از ماموران بده بالای اطلاعات در دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ با سوابق امنیتی سنگین، در روزنامه سازندگی به مدیرمسئولی محمد قوچانی، در یادداشتی در خصوص شیوه مقاومت در مقابل ترامپ مدعی شد اکنون در وضعیت دوگانه جنگ و صلح با آمریکا هستیم و صلح تنها از مسیر اصلاح‌طلبی علی الخصوص توسط نیرو‌های تندروی خارج از دولت و مجلس مانده می‌گذرد. وی حتی گام فراتر از این نهاده و دموکرات‌ها و بخشی از جمهوری‌خواهان آمریکا را در صف مقاومت علیه ترامپ نشانده و با فراموشی عمدی جنایات دولت‌های دموکرات علیه مردم ایران و جهان، سخن از تشکیل جبهه یکسان با نیرو‌های خارج‌نشین به زعم وی صلح‌طلب می‌دهد. وی با تقلیل دشمنان ایران به صف ترامپ، مجاهدین خلق و سلطنت‌طلبان، عامدانه بر سوابق براندازی دوستان هم‌کیشان سیاسی‌اش چشم پوشیده و سخن از به‌کارگیری آن‌ها در صف مقاومت می‌زند! عباس سلیمی نمین، از پژوهشگران تاریخ معاصر و مدیر «دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران» در پاسخ به چندگانه‌های سعید حجاریان به عنوان یکی از اساتید مبرز عملیات روانی با درخواست مناظره مکتوب نوشت: بر خلاف تعریف شما از «مقاومت» که به نوعی رقابت‌های سیاسی درون‌ساختاری در آمریکا را نیز در این قالب ارائه می‌دهید، مقاومت ریشه در دشمن‌شناسی دارد. انقلاب اسلامی اگر از ابتدای دهه ۴۰ در مسیر تبیین دقیق قدرت اصلی تهدیدکننده استقلال ایران قرار نمی‌گرفت هرگز نمی‌توانست آمریکا را دو دهه بعد با راهبرد مقاومت از ایران براند. سلیمی نمین با جریان‌شناسی گروهی که روزگاری شعار نبرد مستقیم با آمریکا سر داده و روزگاری در آغوش آن آرام گرفتند و اشاره به مخالفت نجات‌آفرین رهبر انقلاب از افتادن در بازی آمریکا در مسئله درگیری با طالبان نوشت:. در جریان مسلط شدن طالبان بر افغانستان عواملی به کنسولگری ایران در مزارشریف وارد شدند ودیپلمات‌های ایرانی را به شهادت رساندند. با وجود آن که ماهیت عاملان این جنایت در بدو امر در هاله‌ای از ابهام قرار داشت جناح تندرو دوم خردادی در شورای امنیت ملی کشور جنگ با طالبان را به تصویب رساند (که البته رهبری چنین مصوبه‌ای را تأیید و امضا نکردند). آن چه صاحب این قلم در ابتدای مدیریت بر مؤسسه تهران تایمز و مدیر مسئولی روزنامه انگلیسی زبان آن، شاهد بودم بازتاب عدم موافقت رهبری با این مصوبه بود. آیت‌الله خامنه‌ای در این ایام برای نشستی صمیمانه با دانشجویان به دانشگاه تربیت مدرس رفتند. ایشان در پاسخ به سؤال دانشجویی که از کشیده شدن ایران به سوی جنگ به‌شدت ابراز نگرانی می‌کرد به‌صراحت اعلام کردند: «نگران نباشید! من نخواهم گذاشت جنگی صورت گیرد.» بنده به دلیل حضور در این جلسه این موضع صریح رهبری را در روزنامه تهران تایمز منعکس کردم. فردای آن روز آقای محسن امین زاده-معاون وقت وزارت خارجه و از اعضای برجسته حزب مشارکت- طی تماس تلفنی با پرخاش و عصبانیت خواهان تکذیب خبر از سوی خود روزنامه شد. پاسخم این بود: چگونه می‌توانم خبری را که خود شاهد آن بوده ام تکذیب کنم؟ لذا گفته شد اگر وزارت خارجه رسماً تکذیب کند درج خواهد شد. در نهایت، با بازتاب وسیع خبر تهران تایمز در رسانه‌های جهان و عدم اعتراض بیت رهبری به انعکاس موضع آیت الله خامنه‌ای بعد از دو روز آقای امین زاده از اصرار خود دست برداشت؛ بدین ترتیب برنامه‌ها برای درگیر کردن ایران با افغانستان تحت سلطه طالبان، با موضع علنی رهبری در برابر مصوبه شورای عالی امنیت ملی نقش بر آب شد. البته بعد‌ها مشخص‌گردید که آفرینندگان جنایت در کنسولگری ایران هیچ ارتباطی با طالبان نداشتند و برنامه درگیر کردن ایران با طالبان توسط آمریکایی‌ها طراحی واز طریق اطلاعات ارتش پاکستان عملیاتی شده بود. سلیمی نمین با اشاره به اهداف انتخاباتی حجاریان از این دوگانه‌سازی دروغین بین جنگ و صلح توسط نیرو‌های غربگرا و مجذوب آمریکا در ایران نوشت: دوستان شما در خارج از کشور همچون محسن سازگارا، اکبر گنجی، محسن مخملباف، محبوبه عباس‌قلی‌زاده و... علی‌رغم رفتار‌های بسیار نازل سیاسی همچنین عکس یادگاری گرفتن با بوش پسر نتوانستند اعتماد پیش پا افتاده‌ترین جریانات و گروه‌ها را جلب کنند. تجدید این پیوند‌ها چه افزوده سیاسی، برای شما خواهد داشت؟ شما به جای دوری‌جستن از تندروی‌ها و تلاش برای تفاهم با دلسوزان این مرزوبوم در سایر طیف‌های سیاسی، در مسیر انزوای بیشتر گام برمی‌دارید؛ زیرا متأثر از «فضای جهانی» و «رویکرد‌های موجود» عمل می‌کنید، نه بر اساس اعتقادی ثابت؛ لذا هر نامه و طوماری به لحاظ سیاسی وبال گردنتان می‌شود. آیا شما امروز می‌توانید از نامه ۱۲۷ نفر از دوستانتان در مجلس ششم که رهبری را در برابر گردن‌کشی‌های بوش پسر دعوت به تسلیم می‌کرد دفاع کنید؟ یادتان نرفته است که در آن نامه نیز جنگ وحمله آمریکا قطعی فرض شده بود. از این نامه حتی آقای دکتر روحانی در کتاب «امنیت ملی ودیپلماسی هسته‌ای» خود ابراز برائت می‌کند. چرا راه دوری برویم؛ آیا می‌توانید از نامه ماه گذشته ۲۲۵ تن از دوستانتان در یک مناظره دفاع کنید؟ تصور این که چنین رویکرد‌هایی موقعیت شما را در انتخابات پیش رو تقویت کند، خطاست؛ خطا‌های گذشته را با خطاجبران نتوان کرد. فردای این پاسخ، محسن امین‌زاده در واکنش به سخنان سلیمی نمین با حمله به وی کیهانی خواندن او سعی در پوشیده نگاه داشتن منطق تاریخی و کلامی سلیمی نمین با ترساندن و برچسب‌زنی به وی کرد. او در بخشی از پاسخش نوشت: آقای سلیمی نمین به عنوان عضوی از مجموعه موسسه کیهان، با وجود اشتراک نظرهایشان با افراطیون روزنامه کیهان، در زمره چهره‌های بسیار افراطی آن جناح تلقی نمی‌شوند و مخالفت ایشان با به راه انداختن جنگ در آن زمان و ظاهرا مخالفت با نظامی گری و جنگ در زمان حال، فاصله ارزشمندی میان ایشان و ماجراجویان افراطی دولت پنهان ایجاد می‌کند. وی با برچسب‌زنی دولت پنهان، تندرو و ... به طیف منتقد جریان غربگرا در ادامه با نادیده‌انگاری واضحات و اسناد تاریخی در مورد توطئه آمریکا برای درگیر کردن ایران با طالبان دوباره مدعی شد که شهادت ۱۲ ایرانی در حادثه مزارشریف کار نیروی طالبان بوده و ما باید برای جلوگیری از تحقیرشدگی با طالبان مقابله می‌کردیم! سلیمی نمین در پاسخ به امین‌زاده نوشت: شما که اذعان دارید دارای فاصله ارزشمندی با دیگران در این مجموعه‌ام چرا با وجود اطلاع دقیق از این که سال‌هاست (۲۲ سال) با این مؤسسه هیچ ارتباطی ندارم از جنگ روانی سنگینی که علیه یک روزنامه منتقد خود به راه انداخته‌اید در این بحث کمک می‌گیرید؟! وی در پاسخ به تحریف تاریخی امین‌زاده گفت: جناب آقای امین‌زاده! می‌نویسید: «آقای سلیمی‌نمین مدعی شده‌اند که عاملان جنایت مزارشریف، طالبان نبوده‌اند بلکه آمریکایی بوده که از طریق سرویس اطلاعات نظامی پاکستان با هدف درگیر کردن ایران با طالبان به این جنایت دست زده است.» (همان) جسارتاً باید عرض کنم آیا برای اثبات نظر خود مجازید اظهارات مرا تغییر دهید؟ مطلب بنده در این زمینه این بود: «البته بعد‌ها مشخص شد که آفرینندگان جنایت در کنسولگری ایران هیچ ارتباطی با طالبان نداشتند و برنامه درگیر کردن ایران با طالبان توسط آمریکایی‌ها طراحی و از طریق اطلاعات ارتش پاکستان عملیاتی شده بود.» (روزنامه سازندگی، شماره ۴۱۳، مورخ ۱۵/۴/۹۸، ص. ۲) در کجای این جمله ادعا شده است که عاملان قتل‌عام آمریکایی بودند؟ دست‌کم برای تنها راوی زنده این ماجرا که تیرخلاص به وی مؤثر واقع نشد و توانست با سختی بسیار خود را به ایران برساند مسجل است که تماس‌های مکرر مهاجمان به کنسولگری برای کسب دستورالعمل، هرگز با طالبان نبوده است. ملاعبدالمنان نیازی - فرمانده طالبان در مزارشریف- که ۴۰ دقیقه بعد از این جنایت به کنسولگری ایران می‌رسد و همان روز در مصاحبه با بی‌بی‌سی هرگونه دخالت نیرو‌های خود در این جنایت را رد می‌کند شاهد دیگری است؛ البته آقای شاهسون - وابسته نظامی ما در مزار شریف که در قید حیات است- بار‌ها دخیل نبودن طالبان در این ماجرا را عنوان کرده است که شما آن را نادیده می‌گیرید و مسائل دیگری را مطرح می‌سازید تا برنامه خود و دوستانتان برای جنگ با طالبان را توجیه کنید. حال باید دید شیوه مناظره مکتوب که عاری از جوگیری‌ها و جوسازی‌های مناظره‌های زنده مرسوم است، می‌تواند مردان تمام امنیتی سابق و تمام سیاسی امروز جناح غربگرا را در پوشاندن لباس بر تن پادشاه گفتگو که سال‌ها با شعاردهی در لفظ و تحقق نیافتن در عمل، عریان مانده، ترغیب کند یا خیر.

خبرگزاری دانشجو

ارسال نظر: