از بی نیازی به حمایت تا بی اعتنایی به مخاطب

اثر گلخانه‌ای در مدیریت فرهنگی

کدخبر: 2284474

تا اینجا که نیاز است بخشی از بودجه بیت المال صرف هزینه‌های فرهنگی به منظور تقویت فرهنگ معیار اسلامی شود حرفی نیست اما حمایت های بی دریغ در حوزه فرهنگ و تزریق بی حساب و کتاب کمک های مالی به این بخش به منظور تقویت بنگاه های فرهنگی، بدون در نظر گرفتن راهی برای ارزیابی نتایج و آیا اینکه این بنگاه ها توانسته اند از این حمایت ها به صورت موثر استفاده کنند یا خیر و اگر موثر بوده است آیا بازدهی قابل قبولی را به همراه داشته است یا نه، موجب شده تا در حوزه فرهنگ به یک آسیب جدی دچار شویم

نسیم آنلاین*: ارتباط میان فرهنگ و اقتصاد از کجا شروع شده است؟ سال ها قبل، دهه ها قبل، قرن ها قبل و شاید هم پیشتر؛ پاسخ به این سوال به سادگی مشخص نمی شود، اما پاسخ به آن هرچه باشد باز هم در این صورت مسئله که امروز این دو در بسیاری از موارد در هم تنیده شده‌اند تغییری ایجاد نمی‌کند.

امروز بسیاری از محصولات فرهنگی به عنوان کالای قابل خرید و فروش به بازار عرضه می‌شوند و برای بهره‌مندی از آن ها نیاز به صرف هزینه است. تماشای یک فیلم، خواندن یک کتاب، دیدن یک تئاتر، و یا حتی بازدید از یک نقاشی که در یک گالری به نمایش در آمده است، نیز از این قاعده پیروی می‌کند.

اما همان‌طور که برای بهره‌مندی از آن ها نیاز به صرف هزینه است، برای تولید آثار فرهنگی نیز باید هزینه صرف کرد؛ هزینه‌ای که طبیعتا باید از سوی مشتریان آثار فرهنگی دریافت شده و صرف تولید آثار دیگر و یا امرار معاش تولید‌کنندگان آن شود.

حاکمیت وارد می شود

اما این تمام ماجرا نیست فرهنگ همواره به عنوان یکی از ارکان هویت اجتماعی، مورد توجه بوده است و حاکمیت‌ها نیز به نمایندگی از مردم وظیفه‌ای ذاتی در تقویت هویت ملی داشته‌اند، به همین دلیل خواه یا ناخواه مجبور به استفاده از ابزارها و محصولات فرهنگی جهت حفظ و تقویت و حتی گسترش هویت ملی و یا فراتر از آن هویت فرهنگی بوده‌اند.

هر چند ورود حاکمیت به حوزه فرهنگ امری اجتناب ناپذیر و ضروری بوده و حتی وظیفه ذاتی آن به شمار می‌آید، اما نحوه این ورود و یا بهتر بگویم نحوه مدیریت و زعامت آن در حوزه فرهنگ است که تعیین کننده است و باید مورد توجه و بررسی قرار گیرد.

این زعامت و مدیریت فرهنگی جنبه های مختلفی را شامل می شود، اما آنچه موضوع این یادداشت است نحوه مدیریت اقتصادی دولت - اعم از حاکمیت - در حوزه فرهنگ است.

فضا گلخانه ای می شود

سال هاست بخشی از بیت المال به منظور حمایت از تولید آثاری که بتواند فرهنگ انقلاب را تقویت نماید صرف می شوند، و آثار متنوعی از جمله کتاب، فیلم، تئاتر و ... تولید و عرضه می شوند. تا اینجا که نیاز است بخشی از بودجه بیت المال صرف هزینه‌های فرهنگی به منظور تقویت فرهنگ معیار اسلامی شود حرفی نیست و بحثی وجود ندارد. اما حمایت های بی دریغ در حوزه فرهنگ و تزریق بی حساب و کتاب کمک های مالی به این بخش به منظور تقویت بنگاه های فرهنگی، بدون در نظر گرفتن راهی برای ارزیابی نتایج و آیا اینکه این بنگاه ها توانسته اند از این حمایت ها به صورت موثر استفاده کنند یا خیر و اگر موثر بوده است آیا بازدهی قابل قبولی را به همراه داشته است یا نه، موجب شده تا در حوزه فرهنگ به یک آسیب جدی که شاید بتوان به آن «اثر گلخانه ای» اطلاق کرد، دچار شویم.

از بی نیازی به حمایت تا بی اعتنایی به مخاطب

شاید یکی از مهمترین اهداف دولتی در حوزه فرهنگ، این باشد که تولیدکننده محصول فرهنگی که قرار است خود فرهنگ ساز باشد باید فراتر از قواعد بازار بیاندیشد و به عبارتی مسیر فرهنگ را به سمت بازار کج نکند، تا بتواند مستقل از قواعد عرضه و تقاضا بر هدف و آرمان خود پایبند بوده و از بازارزدگی وی بدلیل دغدغه‌های مادی جلوگیری شود.

فارغ از اینکه این رویکرد و این نظر تا چه حد درست است، اما مشاهده می‌شود که عدم نیاز اقتصادی در بازگشت سرمایه از طریق مخاطب، بنگاه‌های فرهنگی‌ای را که از این حمایت‌ها بهره‌مند هستند به سمت بی اعتنایی به مخاطب سوق داده است، و باعث شده آنان بی توجه به اینکه آیا تولیدات مورد استقبال مخاطب به عنوان مصرف کننده محصول فرهنگی هست یا خیر و آیا ذائقه مخاطب پذیرش آن را دارد یا نه، تنها به تولید توجه کنند. در حالی که اگر واقع‌نگر باشیم محصول فرهنگی هرچند هدف و پیام والایی داشته باشد در صورتی که در برقراری ارتباط با مخاطب اَلکَن باشد و یا به هردلیل مخاطب آن را نپذیرد، در رسالت خود که انتقال پیام به مخاطب است عقیم و سِتَروَن مانده است. آنچه شهید آوینی از آن به عنوان عنصر «جذابیت» یاد می کند و آن را شرط لازم برای یک فیلم می داند، که قابل تعمیم به بقیه آثار فرهنگی و هنری نیز هست.

چرخه ناقص تولید اثر فرهنگی

بسیاری از کتاب ها که به همین منوال منتشر شده، بدون اقبال مخاطب، در نهایت سر از کتابخانه های نهادها و ارگان ها در آورده و یا به صورت رایگان میان کارکنان آن ها توزیع می شوند، بسیاری از فیلم ها که در اکران و توزیع در شبکه نمایش خانگی شکست خورده و در نهایت برای پرکردن زمان های مرده صدا و سیما در مناسبت‌ها و غیره خریداری می‌شوند، بسیاری از تئاترها که بلیط آن با رایزنی‌های مختلف به مدارس و دیگر نهاد ها و ارگان‌ها فروخته شده و در نهایت نیز با سالن خالی به اجرا می‌پردازند و ... همه و همه مصداق این چرخه ناقص در تولید اثر فرهنگی است.

دور باطلی که مخاطب در آن جایی نداشته و سود تولیدکننده نیز در تولید خلاصه می‌شود و همین که اثری با رویکردی متعالی تولید کرده برای او و حامیانش کافی است تا بودجه پروژه بعدی را نیز دریافت کند.

وابستگی دائم به بودجه ها دولتی در نتیجه حمایت بی حساب و کتاب

همچنان که گفته شد هرچند مقابله با تاثیر بازار در تولید محتوا حائذ اهمیت است و باید برای آن چاره اندیشی شود، استقبال مخاطب و پرداخت هزینه از سوی وی برای یک محصول فرهنگی نیز، حداقل به منظور بررسی پذیرش و تاثیرگذاری اثر حائذ اهمیت است.

اما آنچه باعث می شود نگارنده این امر را اثر گلخانه ای بداند پیامد دیگری است که امروز گریبانگیر بسیاری از بنگاه‌های فرهنگی است. گیاهی که در گلخانه و با شرایط ویژه رشد می‌کند هرگز نمی‌تواند در آب و هوا و شرایط خارج از آن دوام بیاورد و به زودی از بین خواهد رفت. بر خلاف آن گیاهی که در بیرون گلخانه رشد می کند بسیار مقاوم‌تر بوده و می تواند به راحتی شرایط سخت را تحمل کند.

گلخانه های فرهنگی

در واقع تزریق بی حساب و کتاب بودجه و انواع حمایت های اقتصادی باعث شده فضای مشابهی محیط فرهنگی کشور را در بر گیرد. تولید کننده‌هایی که با کاهش و یا قطع کمک‌های مالی، به هیچ وجه قادر به ادامه فعالیت خود نیستند و به سرعت با اندک سرما و یا گرمایی، فریاد وا اسلاما سر داده که باید از فرهنگ انقلاب و اسلام حمایت شود و تمامی کمی و کاستی‌های خود را به گردن عدم حمایت دولتی می‌گذارند، در حالی که اگر بخواهند بیرون از این حمایتها به فعالیت خود ادامه دهند یا باید قید کار فرهنگی را بزنند و یا به سرعت به قواعد بازار آزاد تن داده و لااقل در محتوای آثارشان صد و هشتاد درجه تغییر جهت مشهود خواهد بود، در واقع زیست انقلابی ایشان در حوزه فرهنگ همواره بستگی به بودجه های دولتی دارد.

شاید از این نظر پس از انقلاب بیشترین خدمت به کسانی شده که از حمایت های دولتی بی بهره ماندند و توانستند به قول معروف از کف بازار بالا بیایند. هرچند بسیاری از ایشان از همین حمایت ها در ابتدا استفاده‌های بسیاری بردند اما در میان ایشان افرادی موفق بودند که دارای هوش و ذکاوت لازم بوده و خود را به طور دائمی وابسته به این حمایت ها نکردند.

حال اینکه چگونه می توان میان حمایت و عدم ایجاد وابستگی به آن، تعادل ایجاد کرد، در یادداشت بعدی به آن بیشتر پرداخته خواهد شد.

*-ع .سبکبار

ارسال نظر: