رابطه کودتاگران با آیت‌الله چه بود؟

کدخبر: 2231298

سروان اصغری پای میز که ایستاده بودند، گفتند ضمنا این خبر را هم بدهم که سلامت دیشب رفته قم خدمت آقای شریعتمداری، آنجا تعدادی خلبان هم بوده اند. گویا کسب تکلیف می کرده اند درباره‌ی عملیاتی، ایشان گفته ظلم پایدار نیست.

به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، آ ذر 1359، به دستو آمریکا کودتایی طرح ریزی شد که مجری آن قرار بود شاهپور بختیار (از رهبران جبهه ملی و آخرین نخست وزیر رژیم شاهنشاهی) و عوامل داخلی و بیرونی اش باشند. طبق برنامه کودتا از پایگاه هوایی شهید نوژه همدان برنامه ریزی شده بود و به همین دلیل پس از کشف و سرکوب به «کودتای نوژه» معروف شد.

آژانس جاسوسی آمریکا «سیا» به «کودتای نوژه» امید زیادی بسته بود و آن را ضربه نهایی و قطعی بر پیکر نظام نوپای جمهوری اسلامی می پنداشت و اهمیت آن را بیش از تجاوز نظامی صدام ارزیابی می کرد. در این عملیات مهم و حساس افراد زیادی درگیر شده بودند. مطلب زیر گزارش بخشی از دادگاه استوار سلامت درباره ارتباط کودتاگران با بیت آقای شریعتمداری است.

بسم الله الرحمن الرحیم

روز سه شنبه فرمانده من، سروان اصغری ... مرا خواست و گفت آقا چهار دستگاه بیسیم (یکی برای ستاد - محل تشکیل شورای نظامی - یکی برای رادیو و تلویزیون، یکی برای پادگان قصر و یکی برای ارتباط با هواپیماها) حاضر کنید. من گفتم برای چی؟ گفت شما حاضر کنید. بی سیم ها را من می گویم ...

سه شنبه ساعت دوازده و نیم، یک ربع به یک بود، من چون سمت سرگروهبانی داشتم در آن واحد، گفت: آقای سلامت شما می دانید برای چه بی سیم ها را می خواستم؟ گفتم: نه نمیدانم بیسیم ها را برای چه می خواستید، گفت: مثل این که یک کارهایی می خواهد در مملکت باشد که شما را می خواهم بروی قم. اگر توانستی با شریعتمداری تماس بگیری و برگردی. من اصرار بهش کردم که چه چیزی هستش! گفت: شما بروی و برگردی معلوم می شود. شما بروی آنجا حالی می شوی برای چی هست.

خدمتم تمام شد و ما رفتیم خانه. بعداز ظهر من حرکت کردم تنها با ماشین خودم رفتم قم، ماشین را گذاشتم جلوی صحن، رفتم نزدیک، ساعت هشت و نیم بود، در منزل آقای شریعتمداری البته آن کوچه اولی را می دانستم کدام کوچه هستش. کوچه دومی را پرسیدم و رفتم. موقعی که وارد شدم، دیدم کسی را نمی گذارند برود تو، همان خیاطی که وارد می شوی، یک پله ای هست؛ مثل این که یک عده نظامی نشسته اند و چند تا از آقایان روحانیون، کسی را نمی گذارند برود تو. ی

کی از این آقایانی که دم در ایستاده بود به نظرم لباس خلبانی بود که تنش بود. چون لباس سرتاسری بود، پرسیدم: قربان چه خبر است که نمی گذارند کسی برود داخل؟ گفت: شما چکاره هستی؟ گفتم: من نظامی هستم. گفت: ما آمده ایم خدمت آقای شریعتمداری، می خواهیم که یک برنامه ای داریم آن برنامه را اجرا کنیم، فعلا اجازه نمی دهند. می گویند من با شما حرف نمی زنم. در همین حین دو نفر از آقایان روحانیون که من اسمهایشان را نمی دانم، چون نمی شناسم، یکی قدبلندی داشت، عمامه سیاه. یکی قد متوسط داشت و عمامه سفید. یک سالکی هم مثل اینکه گوشه صورتش بود، آمدند پایین. گفتند: آقا می خواهند تشریف ببرند برای نماز، شما چه کار دارید؟ گفتم: من در این باره آمده بودم یک عده مثل این که از ما وسیله ای خواسته اند، ببینم چیست؟ گفت: آقا در این باره چیزی نمی گویند. از شما اگر کسی وسیله ای خواسته است، رسید بگیرید و بدهید.

بدون رسید به کسی وسیله ای ندهید. همین برنامه بود که من برگشتم و با کسی دیگر، تماس نگرفتم، مستقیم آمدم پادگان. صبح که فرمانده سروان اصفر آمد و از من سؤال کرد: رفتی؟ گفتم: بلی، همین که شما گفتید رفتم، بعداز ظهر رفتم. گفت: در دیدی؟ گفتم: جریان این طور بود. گفت: حالا ایمان داری که شریعتمداری این طور دستورها را داده؟ گفتم: من نمی دانم، چون شریعتمداری شخصأ نگفت، فقط این را آقای خلبان گفت و گفت آقای شریعتمداری گفتند ظلم، هیچ وقت پایدار نیستش. این را شنیده ام آقای شریعتمداری گفته است. سروان اصغری به من گفت: همین موضوعات را می خواستم خودت بروی با چشم خودت ببینی... حاکم شرع: آقای سلامت! به چه مناسبتی شما را فرستادند به قم؟ شما از قبل با آقای شریعتمداری آشنایی داشتید؟

سلامت: هیچ از قبل آشنایی نداشتم. هر مسلمانی به مرجعی اعتقاد دارد. من معتقد به آقای شریعتمداری بودم. هر موقع صحبت می شد و می گفتند کی به کی معتقد است؟ من می گفتم به شریعتمداری هستم و این فرمانده من هم می دانست که من این طوری هستم و به این معتقد هستم، گمان می کنم مرا فرستاد و غیر این هم گمان نکنم چیزی باشد که مرا فرستاده باشد.

حاکم شرع: یعنی ایشان به شما گفت که آقای شریعتمداری در جریان کودتا هست؟

سلامت: آن روز نگفت، ولی فردایش که من رفتم آنجا و برگشتم، گفت: دیدی! آن گفته مرا چیز کردی! من فقط به خاطر این می خواستم بفرستم.

حاکم شرع: به چه مناسبت شما را انتخاب کردند که بروید منزل آقای شریعتمداری؟

سلامت: عرض کردم به خدمتتان چون من ترک هستم، بچه ی ساوه و معتقد به شریعتمداری... به این خاطر مرا فرستاد که بروم یک چنین چیزی ببینم که بتوانند از من استفاده ای بکنند.

حاکم شرع: شما در منزل آقای شریعتمداری از کی شنیدید که بی سیم ها را تحویل بدهید و رسید بگیرید؟

سلامت: عرض کردم، من توی حیاط ایستاده بودم، موقعی که نمی گذاشتند تو برویم، دو نفر از آقایان روحانیون تشریف آوردند پایین، موقعی که من از آن (فرد) نیروی هوایی پرسیده بودم که شما به چه خاطر آمده بودید، من هم به این گفتم چون فرمانده من گفته بود که این بی سیم ها را آنها دستور داده اند، ما باید بدهیم؟ از آن آقا پرسیدم که من به این خاطر آمده بودم که بی سیم تحویل بدهم. ببینم بدهیم، آیا ندهیم؟ یک عده آمده از ما بی سیم می خواهند. می گفتند آقا دستور داده است! گفت: آقا دستور این طوری نداده، الآن به اینها جواب داده، شما بروید اگر کسی وسیله ای خواست، رسید بگیرید، وسیله بدهید. بدون رسید به کسی وسیله ای ندهید ...

حاکم شرع: سروان اصغری می گفت آقای شریعتمداری پذیرفته کودتا را؟

سلامت: اینها این طوری می گفتند. من عرض کردم تا سه شنبه صبح هیچ صحبتی نکرده بودم. چهارشنبه این طور می گفتند این ها. پذیرفته اند کودتا را که یک کودتا بشود.

حاکم شرع: جو خانهی آقای شریعتمداری را آن روز که رفتید، طوری دیدید که آنها اطلاع دارند، مثلا آن دو تا روحانی، از این کار، از این اتفاق، اطلاع داشتند؟

سلامت: به طوری که من فهمیدم، تو نشسته بودند این آقایان، تقریبا پنج دقیقه بود که من در حیاط بودم، اینها نشسته بودند و از تو بلند شدند و آمدند بیرون.

حاکم شرع: یعنی اطلاع داشتند؟ شما از کجا فهمیدید که این ها اطلاع دارند؟

سلامت: از آنجایی که اینها صحبت می کردند تو، گفت شما با آقای شریعتمداری چه کار دارید که می خواهید بروید پیشش؟ می خواهد برود نماز. من گفتم به این خاطر من آمدم خدمت آقای شریعتمداری که از واحدهای ما همین طور که این آقایان آمده اند، از واحدهای ما دستگاه می خواهند و میگویند آقای شریعتمداری دستور داده است. برای این مسأله آمده ام. آن آقای روحانی گفت الآن آقای شریعتمداری به این برادران نیروی هوایی جواب دادند. شما هم بفرمایید، وسیله را با رسید بدهید، بدون رسید به هیچ واحدی ندهید.

حاکم شرع: آقای شریعتمداری به آن آقایان نیروی هوایی گفته بودند که ظلم باقی نمی ماند؟ .

سلامت: بلی، این را به طوری که آن خلبانی که با من صحبت می کرد، گفت آقا اجازه ندادند و اجازه نمی دهند که ما کاری بکنیم، فقط می فرمایند که ظلم پایدار نمی ماند.

حاکم شرع: آقای اصغری شما توضیح بدهید که وقتی سلامت از قم برگشت، دقیقا چی.

سلامت: سلامت از قم که آمد اول آمد توی دفتر. یکی، دو سه نفر بودند. من اشاره ای کردم که چی شد؟ ایشان خیلی راحت با همان لهجه ی خودش گفت که گفتند هر چه می خواهند بدهید با رسید. بعد که دفتر خلوت شد، گفت: جناب سروان من دیشب رفتم قم! گفتم: خب؟ گفت: رفتم خدمت آقای شریعتمداری یک تعداد خلبان آمده بودند، تعدادش را هم گفت. فکر میکنم بعد

گفت که این ها رفته بودند خدمت آقای شریعتمداری برای گرفتن اجازه ی عملیات، عین جمله این است، ولی آقا اجازه ندادند و گفتند ظلم پایدار نیست.

حاکم شرع: آقای (سرگرد نوری مقدم چی گفت ایشان (سروان اصغری ) به شما؟

سلامت: ایشان بیرون موقعی که توی محوطه، مسأله سلامت پیش آمد شما اصغری به من گفتی که من سلامت را دیشب فرستاده ام برای اطمینان خاطر به قم. رفته آنجا پیش حضرت آقای شریعتمداری گفته مثل اینکه توطئه ای در کار است و اینها، بعد آقای شریعتمداری گفته توطئه ای نیست، هیچ وقت ظلم پایدار نیست. این عین جمله ی ایشان اصغری است.

سروان اصغری: به این صورت فکر نمی کنم گفته باشم جناب سرهنگ ایزدی هستند!

حاکم شرع: شما (سرهنگ هادی ایزدی) چی؟

سلامت: ایشان (سروان اصغری) پای میز که ایستاده بودند، گفتند ضمنا این خبر را هم بدهم که سلامت دیشب رفته قم خدمت آقای شریعتمداری، آنجا تعدادی خلبان هم بوده اند. گویا کسب تکلیف می کرده اند درباره ی عملیاتی، ایشان گفته ظلم پایدار نیست.

منبع: فارس

مسئولیت صحت اخبار ارائه شده به عهده منبع خبر بوده و این رسانه صرفاً رسالت اطلاع‌رسانی خود را در این رابطه انجام می‌دهد.

ارسال نظر: