مروری بر جایگاه روحانیت در انقلاب اسلامی؛

خطر "انقلاب زدایی" از حوزه علمیه

کدخبر: 2090677

امام خمینی(ره): تلاش‌هایی دارد انجام می‌گیرد برای این‌که از حوزه‌ علمیه قم انقلاب‌زدایی کنند، باید احساس خطر کنیم. عرض من با شما نمایندگان عزیز طلاب و فضلا این است اگر دیدید انقلاب‌زدایی دارد انجام می‌گیرد باید احساس خطر کنید.

به گزارش « نسیم آنلاین »، تاریخ مبارزات ملت ایران با حاکمیت مبتنی بر استبداد و وابستگی کشور به بیگانگان، همواره با نقش‌آفرینی روحانیت و مرجعیت دینی همراه بوده است. مرجعیت دینی در مقام هدایت سیاسی و اجتماعی جامعه، نقش ویژه‌ای در تحولات جامعه داشته و رویکرد اسلامی در سازش‌ناپذیری با استبداد و استکبار را به صحنه عمل آورده است. مرجعیت دینی با نقش‌آفرینی در این زمینه، از انحراف رویکرد انقلابی جامعه به سمت‌وسوی جهت‌های انحرافی، محافظت کرده است. این نقش‌آفرینی در سنوات مختلف از جریان تاریخی مبارزه ملت ایران صورت گرفته؛ اوج آن اما در مبارزات منتهی به انقلاب اسلامی، به رهبری امام خمینی(ره) تحقق یافته است. امام خمینی(ره) پیرامون پیش‌تازی و نقش مهم روحانیت در مبارزات انقلابی و جهاد ملت ایران می‌فرمایند:

‏«در هر نهضت و انقلاب الهی و مردمی، علمای اسلام اولین کسانی بوده‌اند که بر‏‎ ‎‏تارک جبین‌شان خون و شهادت نقش بسته است. کدام انقلاب مردمی ـ اسلامی را سراغ‏‎ ‎‏کنیم که در آن حوزه و روحانیت پیش‌کسوت شهادت نبوده‌اند و بر بالای دار نرفته‌اند و‏‎ ‎‏اجساد مطهرشان بر سنگ‌فرش‌های حوادث خونین به شهادت نایستاده است؟ در‏‎ ‎‏15 خرداد و در حوادث قبل و بعد از پیروزی، شهدای اولین، از کدام قشر بوده‌اند؟

خدا‏‎ ‎‏را سپاس می‌گزاریم که از دیوارهای فیضیه گرفته تا سلول‌های مخوف و انفرادی رژیم شاه‏ ‎‏و از کوچه و خیابان تا مسجد و محراب امامت جمعه و جماعات و از دفاتر کار و محل‏‎ ‎‏خدمت تا خطوط مقدم جبهه‌ها و میادین مین، خون پاک شهدای حوزه و روحانیت افق‏‎ ‎‏فقاهت را گل‌گون کرده است و در پایان افتخارآمیز جنگ تحمیلی نیز رقم شهدا و‏‎ ‎‏جانبازان و مفقودین حوزه‌ها نسبت به قشرهای دیگر زیادتر است. بیش از دو هزار و‏‎ ‎‏پانصد نفر از طلاب علوم دینیه در سراسر ایران در جنگ تحمیلی شهید شده‌اند و این‏‎ ‎‏رقم نشان می دهد که روحانیت برای دفاع از اسلام و کشور اسلامی ایران تا چه حد مهیا‏‎ ‎‏بوده است» (1).

این نقش ویژه و بی‌بدیل تا جایی اهمیت دارد که امام می‌فرمایند: «من با یقین شهادت می‌دهم که اگر افرادی غیر از روحانیت جلودار حرکت‏‎ ‎‏انقلاب و تصمیمات بودند، امروز جز ننگ و ذلت و عار در برابر امریکا و جهان‌خواران و‏‎ ‎‏جز عدول از همه معتقدات اسلامی و انقلابی چیزی برایمان نمانده بود‏» (2). یکی از مهم‌ترین دلایل همراهی عموم مردم با روحانیت و قبول رهبری ایشان، درست همان است که امام خمینی تشریح فرمودند؛ این‌که روحانیت مردم را سپری برای تحقق اهداف خود قرار نداده، بلکه خود در صف اول میدان قرار گرفته و بیشترین هزینه را پرداخت کرده است.

همین نقش ویژه روحانیت و اقبال عمومی به ایشان در مبارزه با استبداد و استکبار است که زمینه تقابل طرف مقابل را فراهم می‌آورد. یکی از مهم‌ترین روش‌های تقابل در این زمینه، تلاش حداکثری در تبلیغ الگوی "اسلام منهای سیاست" و "روحانیت غیرانقلابی" است. این‌جاست که مخالفت‌ها اصولا متوجه اسلام و روحانیت انقلابی بوده و اسلام و روحانیت منفعل را هدف نمی‌گیرد. امام خمینی(ره) در این زمینه می‌فرمایند: «نوعا‏‎ ‎‏تبلیغاتی که علیه روحانیت انجام می‌پذیرد به منظور نابودی روحانیت انقلاب است،‏‎ ‎‏ایادی شیطان در تنگناها و سختی‌ها به سراغ مردم می‌روند که بگویند روحانیت مسبب‏‎ ‎‏مشکلات و نارسایی‌هاست؛ آن هم کدام روحانی، روحانی بی‌درد و بی‌مسئولیت نه، بلکه‏‎ ‎‏روحانیتی که در همه حوادث جلوتر از دیگران در معرض خطر بوده است» (3). به تعبیر رهبر معظم انقلاب:

«اگر چنان‌چه اسلام غیر سیاسی، اسلامی که کاری به کار این‌وآن ندارد، اگر یک چنین اسلامی حاکم باشد، نه، هیچ اهمّیّتی هم نمی‌دهند و مخالفتی هم نمی‌کنند. شما با آمریکا، با دستگاه استکبار، با صهیونیسم همراه باشید، در کار اقتصادی‌شان، در کارهای سیاسی‌شان، در جهت‌گیری‌هایشان، و مثل آن‌ها فکر کنید، مثل آن‌ها حرف بزنید، مثل آن‌ها مشی کنید، هیچ مخالفتی ندارند؛ اسمتان مسیحی باشد، اسمتان بودایی باشد، اسمتان مسلمان باشد برایشان هیچ اهمیتی ندارد» (4).

رهبر معظم انقلاب، راهبرد دشمنان اسلام در این تقابل را در دو لایه تحلیل می‌کنند. یک لایه عبارت است از تلاش برای غلبه "اسلام منهای روحانیت"؛ «یکی مساله اسلام منهای روحانیت است؛ چون دیده‌اند که روحانیت در جامعه‌ ایرانی چه تاثیر شگرفی را به وجود آورد و بر حرکت مردم گذاشت. البته از قبل از انقلاب هم این زمزمه‌ها را می‌کردند. حضور روحانیون در انقلاب و پیش‌روی آن‌ها در انقلاب، موقتا این معنا را از صحنه خارج کرد؛ اما باز شروع کردند» (5). لایه دیگر اما تلاش برای غلبه "اسلام منهای سیاست" است؛ رهبر انقلاب در زمینه این لایه از تقابل می‌فرمایند:

«یک عده‌ای اسلام را فقط مساله فردی دانستند و سیاست را از اسلام گرفتند. این، چیزی است که امروز در بسیاری از جوامع اسلامی و در معارف دنیای مهاجمِ مستکبرِ مستعمرِ غربی، ترویج می‌شود که اسلام از سیاست جداست! سیاست را از اسلام گرفتند؛ در حالی که نبی مکرم اسلام در آغاز هجرت، در اولی که توانست خود را از دشواری‌های مکه نجات دهد، اولین کاری که کرد، سیاست بود. بنای جامعه اسلامی، تشکیل حکومت اسلامی، تشکیل نظام اسلامی، تشکیل قشون اسلامی، نامه‌ به سیاست‌مداران بزرگ عالم، ورود در عرصه‌ سیاسی عظیم بشری آن روز، سیاست است. چطور می‌شود اسلام را ازسیاست جدا کرد؟! چطور می‌شود سیاست را با دست هدایتی غیر از دست هدایت اسلام، معنا و تفسیر کرد و شکل داد؟! «الّذین جعلوا القرآن عضین»؛ بعضی قرآن را تکه پاره می‌کنند. «یؤمن ببعض و یکفر ببعض»؛ به عبادت قرآن ایمان می‌آورند؛ اما به سیاست قرآن ایمان نمی‌آورند! [...]یک عده‌ای از روی مقدس‌مآبی عبایشان را جمع کنند و بگویند: ما به سیاست کاری نداریم! مگر دین از سیاست جداست؟!

آن وقت تبلیغات خباثت‌آمیزِ غربی هم دائم دامن بزنند به این حرف، که: دین را از سیاست جدا کنید؛ دین را از دولت جدا کنید. اگر ما مسلمانیم، دین و دولت به یکدیگر آمیخته است؛ نه مثل دو چیزی که به هم وصل شده باشند. دین و دولت یک چیز است» (6).

پیروزی انقلاب اسلامی اما پایان راهبری روحانیت و نقش‌آفرینی ایشان در صحنه سیاست نیست؛ این اما محدود به نقش‌آفرینی روحانیت در کرسی‌های سیاست نمی‌شود. مساله مهم‌تر این است که هویت انقلابی حوزه علمیه و نهاد روحانیت زنده نگاه داشته شود. رهبر انقلاب این دغدغه را به زیبایی تبیین می‌فرمایند:

«خب، حالا حوزه‌ قم را بخواهند از انقلاب تهی کنند، [این] چیز کوچکی است؟ انگیزه‌هایی وجود دارد برای این کار، حرف من این است. بنده عرض می‌کنم اگر بخواهیم نظام اسلامی، همین نظامی که الان تشکیلاتی دارد، قوای سه‌گانه‌ای دارد، نیروهای مسلحی دارد، دستگاه‌ها و سازمان‌های گوناگونی دارد، انقلابی بماند، اسلامی بماند، حوزه‌ قم باید انقلابی بماند؛ اگر حوزه‌ قم انقلابی نمانَد، حوزه‌های علمیه اگر انقلابی نماندند، نظام در خطر انحراف از انقلاب قرار خواهد گرفت. من این را به شما عرض کنم؛ حوزه‌ قم پشتوانه است. حرف من این است که می‌گویم حوزه‌ علمیه‌ قم بایستی به‌عنوان یک حوزه‌ انقلابی، به‌عنوان مهد انقلاب، به‌عنوان آن کوره‌ آتشفشانی که همین‌طور دارد انرژی انقلابی را صادر می‌کند از خودش، حضور داشته باشد و ظهور داشته باشد» (7).

این‌جاست که دغدغه امام خمینی(ره) اهمیت خود را نشان می‌دهد؛ آن‌جا که از توطئه برای نفوذ به حوزه علمیه سخن می‌گویند. جالب این‌که در تحلیل امام، این نفوذ درست دایرمدار الگوی «اسلام منهای سیاست» است.

«استکبار وقتی که از نابودی مطلق روحانیت و حوزه ها مایوس شد، دو راه برای‏‎ ‎‏ضربه زدن انتخاب نمود؛ یکی راه ارعاب و زور و دیگری راه خدعه و نفوذ در قرن‏‎ ‎‏معاصر. وقتی حربه ارعاب و تهدید چندان کارگر نشد، راه‌های نفوذ تقویت گردید. اولین‏‎ ‎‏و مهم‌ترین حرکت، القای شعار جدایی دین از سیاست است که متاسفانه این حربه در‏‎ ‎‏حوزه و روحانیت تا اندازه‌ای کارگر شده است تا جایی که دخالت در سیاست دون شان‏‎ ‎‏فقیه و ورود در معرکه سیاسیون تهمت وابستگی به اجانب را به همراه می‌آورد؛ یقینا ‎‏روحانیون مجاهد از نفوذ بیشتر زخم برداشته‌اند. گمان نکنید که تهمت وابستگی و افترای‏‎ ‎‏بی‌دینی را تنها اغیار به روحانیت زده است، هرگز؛ ضربات روحانیت ناآگاه و آگاه‏‎ ‎‏وابسته، به مراتب کاری‌تر از اغیار بوده و هست» (8).

انقلاب اسلامی از قلب حوزه علمیه قم می‌جوشد و روحانیت را در صفوف مقدم خود می‌بیند؛ با این حساب، کاملا منطقی است که حوزه علمیه و روحانیت یکی از مهم‌ترین اهداف دشمن باشد تا انقلاب اسلامی را از نقطه قوت آن تضعیف کنند. این یک هشدار جدی است؛ «تلاش‌هایی دارد انجام می‌گیرد برای این‌که از حوزه‌ علمیه قم انقلاب‌زدایی کنند، باید احساس خطر کنیم. عرض من با شما نمایندگان عزیز طلاب و فضلا این است اگر دیدید انقلاب‌زدایی دارد انجام می‌گیرد باید احساس خطر کنید» (9). و سخن پایانی این وصیت امام خمینی(ره) به روحانیت انقلابی باشد:

«اگر روحانیون طرفدار اسلام ناب و انقلاب دیر بجنبند ابرقدرت‌ها و‏‎ ‎‏نوکرانشان مسایل را به نفع خود خاتمه می‌دهند. جامعه مدرسین باید طلاب عزیز انقلابی‏‎ ‎‏و زحمت کشیده و کتک خورده و جبهه رفته را از خود بدانند. حتما با آنان جلسه‏‎ ‎‏بگذارند و از طرح‌ها و نظریات آنان استقبال نمایند و طلاب انقلابی هم مدرسین عزیز‏‎ ‎‏طرفدار انقلاب را محترم بشمارند و با دیده احترام به آنان بنگرند و در مقابل طیف‏‎ ‎‏بی‌عرضه و فرصت‌طلب و نق‌زن، ید واحده باشند» (10).

پی‌نوشت‌ها.

1. صحیفه امام خمینی؛ جلد بیست‌ویکم، صفحات 276-275.

2. همان؛ صفحه 288.

3. همان.

4. بیانات رهبر معظم انقلاب؛ تاریخ 27/07/1389.

5. بیانات رهبر معظم انقلاب؛ تاریخ 25/12/1394.

6. بیانات رهبر معظم انقلاب؛ تاریخ 31/05/1385.

7. بیانات رهبر معظم انقلاب؛ تاریخ 25/12/1394.

8. صحیفه امام خمینی؛ جلد بیست‌ویکم، صفحه 278.

9. بیانات رهبر معظم انقلاب؛ تاریخ 25/12/1394.

10. صحیفه امام خمینی؛ جلد بیست‌ویکم، صفحه 288.

منبع: مصداق

ارسال نظر: