گزارش «نسیم آنلاین» از ساختار القاعده در ۱۷ سال اخیر؛

تروریسم تکفیری از ایدئولوژی رادیکال تا تهدیدی جهانی

کدخبر: 2083006

اسناد به دست آمده بعد از ۱۷ سال حیات خونبار سازمان القاعده نشان می‌دهد ظهور اسلام وهابی و سازمان‌های تروریستی مبتنی‌بر این ایدئولوژی، محصول پروژه‌ای هدایت شده از سوی سازمان اطلاعاتی سیا برای رسمیت بخشیدن به نسل‌کشی و جنایات سازمان یافته غرب علیه مسلمانان است.

گروه سیاسی « نسیم آنلاین »_ حسن حنیف : بعد از گذشت قریب به شش سال جنگ و بحران تروریستی در غرب آسیا به خصوص سوریه، هنوز درک درستی در میان بسیاری از مخاطبان خارجی و ساکنان این منطقه نسبت به جریان‌های تروریستی-تکفیری و چگونگی سازماندهی و فعالیت‌های تشکیلاتی این گروه‌ها وجود ندارد.

امروزه،"جهاد" باعث بزرگترین مهاجرت تاریخ جنگ‌های دو قرن اخیر شده است. این اسم رمز کلید واژه جنایات جنگی و نسل کشی‌های متعدد سرویس‌های اطلاعاتی و امنیتی غرب و دولت‌های متحد آنها در خاورمیانه است که با جهانی کردن این اسم رمز نه تنها عملیات‌های تروریستی گوناگونی را در نقاط مختلف جهان برای مردم غیرنظامی و بیگناه به ارمغان آورده بلکه باعث مهندسی و پرورش نوع جدیدی از اقدامات تشکیلاتی و سازمان یافته با تربیت تروریست‌های بومی شده است.

حالا "اسلام جهادی" مبتنی‌بر ایدئولوژی وهابیت به عنوان اسم رمز سرویس‌های اطلاعاتی غرب برای به آتش کشیدن چهره اسلام واقعی که چندی است در میان دیالوگ‌های دولتمردان غربی و رسانه‌های مختلف جهان به گوش می‌رسد موجب بزرگترین هجرت شهروندان و عناصر متصل به شبکه‌های تروریستی خارجی به یک مقصد واحد در غرب آسیا به نام سوریه شده است. حجم این انتقال نیرو به سوریه و عراق حتی از تعداد نیروهای مهاجر به افغانستان در خلال جنگ با شوروی و عناصر هجرت کرده به افغانستان و عراق پس از اشغالگری ارتش آمریکا در این کشور هم بالاتر رفته است. در این میان القاعده به عنوان تشکیلات سازمان یافته که وظیفه ایفای نقش به عنوان بستر تجمیع سازمانی عناصر تروریستی را به عهده دارد خودنمایی می‌کند.

القاعده برای همه کسانی است که اخبار مربوط به عراق و افغانستان را در اواخر دهه نود میلادی و آغاز قرن بیست و یک دنبال کرده‌اند نامی آشناست. نامی که با تبلیغات غرب برای رسمیت بخشیدن به اشغالگری و جنایت خود در غرب آسیا بیش از هر تشکیلات مسلح دیگری به گوش رسیده است.

برخلاف تصور بسیاری از مخاطبان ظهور اسلام رادیکال وهابی و سازمان های تروریستی چون القاعده که مبتنی بر ایدئولوژی وهابیت است به انفجار های آمریکا برنمی‌گردد. استفاده از تروریسم و اشغالگری و جنایت غربی‌ها به بهانه مبارزه با چنین پدیده‌ای با انفجار برج‌های دوقلو آغاز نشده است بلکه از اواسط سال 2000 میلادی سرویس‌های اطلاعاتی و امنیتی ایالات متحده آمریکا و کشورهای اروپایی با بزرگ‌نمایی و پروپاگاندای مهندسی شده که بعد انفجارهای مادرید و عملیات‌های سوئیس و انگلیس در دستور کار رسانه‌های غربی قرار گرفت تبلیغات گسترده‌ای را در خصوص کلید واژه تروریسم و مبارزه با آن را کلید زدند.

با افزایش فعالیت‌های سازمان یافته تروریستی که مبتنی بر آموزه‌های وهابیت و اسلام رادیکال می‌باشد شیوخ قطری، سعودی و متحدان منطقه‌ای آن‌ها نیز به عنوان اصلی‌ترین منبع تغذیه این جریان شناخته شدند. منابعی که با خط دهی آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا مولد یک جریان فکری و سازمانی مسلح به نام القاعده بوده و همواره توانسته‌اند با کمک‌های خود به حیات این سازمان خدمات شایانی را عرضه کنند.

سازمانی که علاوه بر توانایی بالفعل در راستای اقدامات مسلحانه و تروریستی، به عنوان تشکیلاتی مادر برای سایر گروه‌های مسلح ایفای نقش می‌کند. نامی که با بن لادن و حادثه برج‌های دوقلو در آمریکا توجه همه جهانیان را به خود جلب کرد و بعد از شروع بحران تروریستی سوریه دیگر کمتر کسی در قاره‌های مختلف جهان وجود دارد که نام این سازمان مخوف تروریستی را نشنیده باشد.

امروزه یکی از مهمترین دغدغه‌های موجود در عرصه بین‌الملل تعیین تکلیف نهایی مهاجران تروریست به سوریه و عراق است. موضوعی که ریشه 17 ساله در اروپا داشته و با اقدامات تروریستی مختلف توانایی نهادهای امنیتی اروپا را با چالشی جدی رو‌به‌رو کرده است. با نگاهی گذرا به گزارش‌های مراکز مختلف امنیتی و سرویس‌های اطلاعاتی به روشنی می‌توان نگرانی غرب نسبت به تهدیدات پیش‌روی که از جانب القاعده و داعش (که فرزند ناخلف این سازمان تروریستی به حساب می‌آید) مشاهده کرد.

این دغدغه‌ در سال‌های گذشته‌ با اوج‌گیری عملیات‌های تروریستی در عمق اروپا و سیر سعودی نمودار تحرکات سازمان‌های تروریستی به ظاهر اسلامی رادیکال که از ابتدای سال های 2000 و 2001 میلادی آغاز شده بود روز به روز افزایش یافته و تقریبا می‌تواند بیان گر نوعی عجز و ناتوانی سیستم امنیتی اروپا و غرب در مواجهه و مهندسی این تهدیدات باشد.

حالا که صحبت از بازگشت چند ده هزار شهروند متصل شده به تشکیلات القاعده به عنوان بزرگترین و با سابقه‌ترین سازمان تروریستی به میان آمده استرس و نگرانی سرتاسر کشورهای قاره سبز و آمریکا را فراگرفته و سال 2017 را به سالی پر از تهدید و نگرانی تبدیل کرده است.

در مجموع اما برای بررسی میزان تهدید القاعده و اسلام رادیکال جهادی که مبتنی‌بر تفکر وهابیت است هنوز شناخت کامل و درستی وجود ندارد و مخاطبان از سبقه فعالیت‌های این تشکیلات به عنوان مجموعه مادر برای دیگر مجموعه‌ها با برند وهابیت نسبتا آگاهی کمی دارند.

هدف " نسیم آنلاین " در این گزارش نگاهی نسبتا جامع به ساختار القاعده و سابقه فعالیت‌های تروریستی این سازمان مخوف تکفیری است تا اقدامات این گروه مسلح در اقصی نقاط جهان مورد ارزیابی قرار گیرد.

شاخه‌های اصلی القاعده تا پیش از کشته شدن بن لادن شاخه عراق و جزیرة العرب بود که بعد از تشکیلات مرکزی در افغانستان و پاکستان به عنوان یکی از شاخه‌های مهم، اثرگذار و کامل مطرح بوده است.

بعد از بروز بحران تروریستی- تکفیری منطقه غرب آسیا که در سوریه به منصه ظهور رسید، شاهد تمرکز بیشتر سازمان القاعده بر روی منطقه خاورمیانه و مشخصا سوریه هستیم. جنبش جهادی جهانی نشان داده که از شکست‌هایش در عراق، درس‌های لازم را آموخته است، و به همین جهت در جبهه‌های جنگی‌اش مثل سوریه، تلاش می‌کند که [در مناطقی که متصرف می‌شود] به خدمات اجتماعی هم بپردازد.

کما اینکه سعی می کند با به کار بردن خشونت مفرط موجب قهر و در نهایت عدم همراهی یا تقابل ساکنین سنی محلی نشود و به جای آن، تمرکز حملاتش را متوجه نیروهای نظامی و امنیتی و البته مسلمانان غیرسنی بکند، کاری که تنها یک دستور ظاهری بوده و در واقع با اصالت و ذات عملیات‌های القاعده در تناقص است. سازمانی که همواره به کشتار غیرنظامیان پرداخته به سختی میتواند اصالت خود را نفی و در جهت دیگری قدم بردارد. اما وضعیت شاخه‌های مختلف القاعده در نقاط مختلف جهان چگونه است؟

شاخه های القاعده در غرب

بروز و ظهور القاعده در غرب به سالهای 2001 تا 2011 برمی‌گردد. سالهایی که نیروهای اسلامگرای غربی (و نیروهای اسلامگرای مهاجرت کرده به غرب) یا با ارتباط و جذب مستقیم وارد فعالیت سازمانی شده‌اند که در نهایت به شکل مستقیم به صفوف القاعده پیوستند یا آنکه خودشان اقدام به عملیات‌های منفرد، منتهی با اسم سازمان القاعده نمودند.

در واقع در حد فاصل این سالها در غرب دو نوع ارتباط، جذب و عملیات اجرایی شده است که در نوع اول شاهد عضوگیری پرورش و هدایت مستقیم تشکیلاتی از سوی سازمان القاعده و در شکل دیگر عملیات‌های انفرادی منتسب به این تشکیلات هستیم. مثلا در سال 2004 در مادرید و در سال 2005 در لندن، نیروهای جذب شده به القاعده به شکل کاملا تشکیلاتی اقدام به عملیات‌های انتحاری در متروی این دو شهر کرده که موجب کشته شدن صدها نفر شد.

نیویورک و مادرید 2004

اما در آمریکا اوضاع کمی متفاوت بود، عناصر القاعده که فعالیت‌های تشکیلاتی و انفرادی خود را با نام "مجاهدین" بروز می‌دادند خواستار اقداماتی از قبیل انفجارهای مادرید و لندن بودند که به دست نیروهای حکومتی گرفتار شده و یا به دلیل تسلط و رصد کامل اطلاعاتی و امنیتی، نتوانستند اقدام عملیاتی خاصی انجام دهند.

یعنی در اصل، برخی تلاش‌ها در این راستا صورت گرفت که به دلیل عدم هماهنگی میان مسئولان القاعده به شکست کشیده شد. یکی از جدی‌ترین این طرح‌ها، تلاش "نجیب‌الله زازی" برای حمله به سیستم مترو در تونل‌های زیرزمینی نیویورک بود. این قضیه بیش از هرچیز نشانگر توان القاعده در آموزش افراد برای انجام عملیات و حمله در سرزمین مادری خودشان بود. موضوعی که امروزه با پیروزی ارتش و مقاومت در سوریه رنگ جدیتری به خود گرفته است.

مجموعه این عوامل در یک دهه بعد از حملات یازده سپتامبر، نقاط ضعف القاعده را در محقق کردن اهدافش نشان داد و به این سازمان الگوی تشکیلاتی متفاوتی را ارائه کرد. الگویی که در آن شاخص‌های مهم عملیاتی و تشکیلاتی شناسایی و ارزیابی شده و در نهایت راهبرد معینی را در خصوص رسیدن به موفقیت در اجرای عملیات‌ها به این سازمان تروریستی معرفی می‌کند.

بعد از ضربه شدیدی که القاعده در تورابورا در افغانستان متحمل شد، ارتباطات گسترده تشکیلاتی خارجی این سازمان ضربه شدیدی دید و طی آن ارتباط آنها با مجموعه‌ها و نیروهای حامی خارجی خود صدمه دید. فلذا، بخش مرکزیت سازمان القاعده به جای برنامه‌ریزی و انجام حملاتی چون یازده سبتامبر، به روش «گستراندن تفکر و نگاه القاعده» روز آمد و تبدیل شدن از وضعیت سخت به نرم را در دستور کار قرار داد.

بدین ترتیب القاعده تلاش کرد تا از یک "سخت افزار" تبدیل به یک "نرم افزار" شود که طی آن هر کس در هر کجای جهان که آن را پذیرفت، به صورت طبیعی و بدون ارتباط تشکیلاتی مشخص، عضوی از القاعده به حساب بیاید.

بدین شکل، در ده ساله بعدی حیات القاعده بعد از یازده سبتامبر این سازمان طرح تحول تشکیلات و فعالیت‌های خود را دنبال کرده و این موضوع تا جایی ادامه پیدا کرد که در سوریه و بحران تروریستی غرب آسیا به آستانه تکمیل نهایی خود رسیده است.

بن لادن و تولدی دیگر تا بیداری اسلامی

در اول ماه می 2011، آمریکا اعلام کرد که اسامه بن لادن را در پاکستان به قتل رسانده و به قول خود با این کار به تعقیب و گریزی که حدودا ده سال طول کشید پایان داد. با توجه به این نقطه عطف، مقر مرکزی القاعده در پاکستان از آن زمان در تسلط بر مجموعه‌ها، نیروها و شرکت‌های تابع خود و در یک کلام ارتباطات تشکیلاتی دچار مشکل شد. در کنار این، حمله‌های هواپیماهای بدون سرنشین به مراکز القاعده و سالها فشار با عنوان مبارزه با تروریسم، از میزان جذب نیروی القاعده کم کرد.

تنها مدت کوتاهی پس از کشته شدن بن لادن، "انور العولقی" هم در حمله هواپیماهای بدون سرنشین در یمن کشته شد. اما در همین زمان، شروع شدن انقلاب‌ها در جهان عرب، کشته شدن رهبران القاعده را کاملا تحت الشعاع قرار داد. این سازمان که در ابتدای تأسیسش تعهد کرده بود با حمله به آمریکا یعنی "دشمن دور"، حکومت‌های دیکتاتوری عرب یعنی "دشمن نزدیک" را سرنگون کند، با ساقط شدن حکومت‌ها با انقلاب‌های مسالمت آمیز در تونس و مصر غافلگیر شد.

در ابتدا، این قیام‌ها تهدید مستقیمی برای پیام القاعده به حساب می‌آمد که مبتنی بر تروریسم و خشونت بود. اما نبودِ بدیل مناسب برای حکومت‌های ساقط شده و سوء اداره حکومت‌های مابعد "بیداری اسلامی"، و همچنین دخالت آمریکا و ناتو در برخی نقاط و به کار افتادن دست‌های خارجی برای ایفای نقش در دوره ی جدید این کشورها، مجموعا فرصت بسیار مناسبی برای القاعده به وجود آورد که مجددا مسیر رو به رشدی در شمال آفریقا و خاورمیانه برای خود ترسیم کند. این فضا موجب تولد شاخه‌های جدید القاعده در چند کشور شد. حالا ملت های خاورمیانه دچار خشونت مستقیم این گروه های ذیل پرچم القاعده شده اند که بارزترین آنها، همین گروه های مسلح درگیر در بحران فعلی سوریه هستند.

"انصار الشریعة" و القاعده در جزیرة العرب

همان طور که اشاره شد مهمترین شبکه های خارجی القاعده در عراق و جزیره العرب بود، "القاعده در جزیرة العرب" در یمن قرار داشت و پیش از کشته شدن بن لادن به بهترین شاخه ی القاعده در خارج تبدیل شده بود. این درحالی بود که این تشکیلات از همان ابتدا در تلاش بود [با تصرف برخی مناطق یمن] در آنجا یک حکومت خاص به راه بیندازد. از زمستان سال 2011 تا بهار سال 2012، "القاعده در جزیرة العرب" اقدام به تشکیل یک گروه شبه نظامی دیگر به نام "انصار الشریعة" نمود. تا بدین ترتیب بر کسب حمایت های محلی بیشتر متمرکز شود. انصار الشریعة به زودی بر بخش هایی از یمن مسلط شد و در آنجا به عنوان مقر حکومت شروع به حکمرانی و "اقامه شریعت اسلامی مبتنی بر آموزه های وهابیت" کرد.

جنبش الشباب در سومالی

از بازمانده های گروه اسلامگرای "اتحاد محاکم اسلامی"، "جنبش الشباب" در سومالی متولد شد. در سال 2007 محاکم اسلامی در سومالی بخش های زیادی از کشور را در اختیار داشت ولی با حمله ی ارتش اتیوپی به سومالی و و ساقط کردن حکومت محاکم اسلامی، جنبش الشباب المجاهدین [جوانان مجاهد] سردمدار تقابل با آن ها شد و به مرور زمان توانست بخش هایی در مرکز و جنوب سومالی را هم اشغال کند.

با افزوده شدن مجال حرکت و فعالیت، جنبش الشباب شروع به پایه ریزی "دولت اسلامی" و اجرای نسخه ای سخت و خشن از به اصطلاح "شریعت اسلامی" نمود. در فوریه 2012 هم جنبش الشباب به صورت رسمی بیعت خود با "ایمن الظواهری" و ادغام خود در القاعده را اعلام نمود. این ادغام، بیش از آنکه مایه قدرت گرفتن این گروه شود، موجب سقوطش شد. این ادغام در حالی رخ داد که ارتش سومالی توانست کنترل اکثر شهرهای بزرگ را از دست الشباب بیرون بیاورد.

با این حال، حمله ای که در ماه سبتامبر 2013 به "مرکز وست گیت" در کنیا رخ داد، ثابت کرد که جنبش الشباب به رغم شکست هایی که خورده هنوز هم تهدید بزرگی به حساب می آید.این هجوم به تلافی حضور ارتش کنیا در عملیات های ضد جنبش الشباب در سومالی صورت گرفت.

سازمان القاعدة در "کشورهای مغرب اسلامی"

مغرب اسلامی به کشورهای شمال و شمال غرب آفریقا گفته می شود که در اصل، غربی ترین نقاط حضور مسلمانان را تشکیل می دهد، یعنی کشورهای لیبی، تونس، الجزایر، مراکش، موریتانی و مالی. سازمان "القاعدة در کشورهای مغرب اسلامی" شاخه این سازمان تروریستی-تکفیری در شمال و شمال غرب آفریقا است.

همان تشکیلاتی که همراه با برخی گروه های محلی تابع خود توانست در بهار سال 2012 بر شمال مالی مسلط شودو با استفاده دقیق از زمان مناسب (یعنی وقتی که قبایل «طوارق» بر ضد حکومت مالی شورش کرده بودند و حکومت با کودتا مواجه بود) توانست بر شهر اصلی شمال مالی یعنی "تمبکتو" مسلط شود و از آنجا راهی جنوب شده و بدین ترتیب پایتخت را مورد تهدید قرار دهد.

القاعدة در کشورهای مغرب اسلامی هم درست مثل جنبش الشباب، در مناطقی که تحت تسلطش بود شکل سخت و خشنی از شریعت اسلامی را به اجرا گذاشت و برای یک مدت کوتاه، این سازمان توانست بزرگترین مساحت جغرافیایی را در تاریخ سازمان القاعده و شاخه هایش به خود اختصاص دهد.

درست مثل همانچه در یمن رخ داده بود، موفقیت ها و حکومت این شاخه هم کوتاه بود و با حمله فرانسه در سال 2013 به حکومتش پایان داده شد.این در حالی است که حمله به تأسیسات گازی "اِن امیناس" در الجزایر مجددا نگاه ها و توجه همه را به سازمان «القاعدة در کشورهای مغرب اسلامی» و گروه های جهادی دیگر موجود در شمال مالی جلب کرد.

در همین راستا مسئولان امنیتی آمریکا در گزارشی به احتمال برنامه ریزی این سازمان برای اجرای عملیات و حملاتی دیگر به منافع غرب در این مناطق اشاره و تاکید کردند که این مسئولین مشغول تلاشی سخت هستند تا بتوانند طبیعت پیچیده گروه های جهادی و اسلامگرای رادیکال در آن منطقه را به درستی درک و برنامه ای جامع برای مهندسی و مقابله با تهدیدات این گروه ها ارائه کنند.

اخیرا گزارش هایی از وجود برخی اختلافات داخل «القاعدة در کشورهای مغرب اسلامی» به بیرون درز می کند و بسیاری، ریشه چنین وضعیتی در داخل این گروه ها را سختی هایی که این سازمان با آنها روبروست عنوان می‌کنند.

"انصار الشریعة" در لیبی

لیبی پس از سقوط نظام معمر قذافی شاهد وجود یک حفره امنیتی در داخل خود بود که کارشناسان مسائل امنیتی معتقدند این حفره امنیتی در داخل لیبی نمیتوانست به تنهایی باعث رشد القاعده در سواحل آفریقایی مدیترانه باشد، بلکه سقوط نظام قذافی و عدم مدیریت داخلی موجب این شد که نیروهای تندرویی که در دوره ی قذافی قلع و قمع و زندانی شده بودند از زندان ها آزاد شوند.

نام انصار الشریعة که نام گروهی تندرو در یمن بود که ذیل گروه "القاعدة در جزیرة العرب" فعالیت می کرد این بار در شرق لیبی شنیده می‌شد. شرق لیبی محل سابق سازمانی اسلامگرا با نام "جماعت مبارز اسلامی لیبیایی" بود. این تشکیلات شهرت وافری در اعزام و صدور تعداد قابل توجهی عناصر مسلح و تروریست های آموزش دیده القاعده به عراق برای نبرداین سازمان با آمریکایی ها داشت.

گروه انصار الشریعه لیبی وقتی معروف شد که نامش در قضیه حمله به کنسولگری آمریکا در بنغازی در سال 2012 به میان آمد، حمله ای که موجب کشته شدن کریس استیونز سفیر آمریکا در لیبی شد.

سازمان "القاعدة در شبه جزیره سینا"

سقوط نظام مصر و رئیس جمهور مخلوع حسنی مبارک، گروه اخوان المسلمین را به قدرت رساند و فرصتی فراهم کرد که ایمن الظواهری مصری گمان کند می تواند دوباره به عرصه ی مصر بازگردد.

از اول سال 2012 هسته های القاعده در قاهره دست از فعالیت کشیده و فعالان این سازمان در شبه جزیره سینا هم فعالیتشان را کم کرده بودند.

اما سرنگونی محمد مرسی در سوم جولای 2013 از طرف ارتش مصر موجب شد که عملیات های خشن بر ضد ارتش مصر از طرف گروه های تندرو در سینا مجددا آغاز شود.

اقداماتی که آماده باش ارتش مصر را برای نابودی این گروه ها

"جبهة النصره" و "دولت اسلامی عراق و شام"

هیچ نبردو جنگی نمیتوانست فرصتی بهتر از آنچه بحران سوریه برای القاعده محیا کرده ایجاد کند. مردم سوریه چند سال است که دچار مشکلات ناشی از ورود تروریست های وابسته به القاعده به کشورشان هستند. نیروهایی که پس از ورود به درگیری های سوریه به سرعت توانستند از یک عنصر مهاجر ، خارجی و در واقع تروریست های چند ملیتی مزدور تبدیل به نیروی اصلی جنگ علیه مردم و دولت قانونی سوریه شوند.

تا امروز، «جهاد» در سوریه موجب بزرگترین هجرت رزمندگان خارجی به یک کشور دیگر در طول تاریخ شده است. رقمی که حتی از تعداد نیروهای هجرت کرده به افغانستان در خلال جنگ با شوروی و هجرت کرده به افغانستان و عراق پس از اشغال آمریکا هم بالاتر رفته است. جبهة النصرة اولین تشکیلات تروریستی مبتنی بر وهابیت و شاخه رسمی القاعده در سوریه بود.

این درحالی بود که القاعده عراق با اعزام نیرو در سوریه نه تنها وظیفه خود را به عنوان مکملی برای النصره انجام نداد بلکه با تقابلی جدی با دستور ایمن الظواهری به دنبال تسلط کامل بر پروژه شام و عراق برآمد. سهم خواهی که به خروج این تشکیلات از القاعده و تشکیل داعش به عنوان گروهی مستقل از القاعده منجر شد.

داعش با برخورداری از یک ویژگی مهم که شرکت و سابقه حضور بسیاری از نیروهایش در عملیات های گوناگونی در عراق، افغانستان، یمن و لیبی است وضعیت بهتری نسبت به النصره در سوریه دارد و این درحالی است که ارتش و مقاومت در سوریه عملا نشان دادند که فاصله زیادی تا نابودی القاعده و داعش در عراق نمانده است. موضوعی که نگرانی های بسیاری را درپی داشته و جامعه بین الملل را به سوی یک تصمیم و هدفی جدی برای کنترل این مسئله سوق میدهد.

سابقه عملیات های القاعده به عنوان سازمان مادر گروه های تکفیری در کشورهای اروپایی و آمریکایی خود بیانگر توانایی این تشکیلات تروریستی در خصوص انجام قدامات سازمانی و عملیاتی در نقاط گوناگون جهان است. نکاتی که تا کنون به آن اشاره شد اقدامات این سازمان تروریستی در دورانی قبل از تکمیل بدنه و لگاریتم فعالیت های تشکیلاتی خود در سوریه و عراق بوده و حالا با گذراندن یک دوره 6 ساله جنگی در سوریه و عراق با یک سازمان تمام عیار تروریستی رو به رو هستیم.

عملیات های سال 2016 در اروپا و حتی عملیات های مادرید و لندن به روشنی ضعف و عدم مدیریت تهدیدات امنیتی را از سوی سرویس های اطلاعاتی اروپا و آمریکا نشان می‌دهد. اما حالا در 2017 مسئله و سوالی جدی که اذهان شهروندان و مسئولان غربی را به خود مشغول کرده چگونگی تقابل با سیل مهاجرت شهروندان غربی به کشورهای موطن خود است؟ شهروندانی که علاوه بر برند شهروندی نشان عضویت در تشکیلات مخوف القاعده را نیز یدک داشته و هر کدام همچون یک بمب ساعتی با طی آموزش های تکمیلی در خاورمیانه و سوریه در سوریه برای فعالیت تشکیلاتی و سازمانی راهی کشورهای مختلف خود در جهان می‌شوند.

ارسال نظر: