گزارش "آسوشیتدپرس" از وضعیت بحرانی مردم یمن؛
جنگزدگان یمن در "گورستان" پناه میگیرند!
"مزرعه ذرت"، از چادرها و کلبههای چوبی و پلاستیکی تشکیل شده که محل زندگی ۹۰۰ یمنی است؛ خاک آن هم گورستانی است که اجساد عزیزان ساکنان آن را در خود جای داده است.
گروه بین الملل « نسیم آنلاین »- خبرگزاری «آسوشیتد پرس» در گزارشی میدانی از وضعیت یمن نوشت:
مزرعه ذرت، از چادرها، پناهگاههای خشتی و کلبههای ساخته شده از چوب و ورقهای پلاستیکی که محل زندگی حدود 900 یمنی را تشکیل دادهاند، پوشیده شده است. این مردم از خطوط مقدم جنگ به این مکان گریختهاند. در خاک این مزرعه، اجساد عزیزان آنها که هنگام فرار با خود حمل کرده بودند، مدفون هستند.
* اردوگاه المخزن، گوشه کوچکی از بدبختی مردم یمن
حدود 30 مایل (50 کیلومتر) به سمت شمال و نزدیکی مرز با عربستان سعودی، زادگاه آنها «حرض» واقع شده است که در حال حاضر به خاطر جنگ، در حالیکه شورشیان یمنی و نیروهای سعودی در طول مرزها با استفاده از راکتها و موشکها یکدیگر را بمباران میکنند، با خاک یکسان شده است.
«موسی الشیبانی»، کشاورزی که در حال حاضر در یک مزرعه ذرت موسوم به اردوگاه «المخزن» زندگی میکند، گفت: «من هنوز در بهت و ناباوری به سر میبرم. من در زمین خود، در شهرم و در میان خانوادهام زندگی میکردم. هیچ وقت گمان نمیکردم که آنجا را ترک کنم. خانه من بخشی از وجود من است.»
اردوگاه المخزن واقع در دشت ساحلی یمن و در پایین کوههای بلند صحرا، تنها گوشه کوچکی از بدبختی ناشی از بحران انسانی است که سراسر این کشور را دربرگرفته است.
* بیش از 4000 غیرنظامی یمنی کشته شدند
بیش از 3 میلیون نفر از جمعیت 26 میلیونی این کشور از خانههای خود بیرون رانده شدند؛ کل شهرها بر اثر حملات هوایی نابود شدهاند؛ دیگر شهرها نیز تحت محاصره فلج کننده نیروهای حوثی در آمدهاند. گرسنگی همه جا را فرا گرفته است.
در ماه مارس 2015، عربستان سعودی و متحدان آن در خلیج فارس، کمپینی از حملات هوایی علیه شورشیان به راه انداختند. بیش از 4000 غیرنظامی در حملات هوایی و یا در مبارزات زمینی میان شورشیان و مبارزانی که حامی رئیسجمهور این کشور بودند، کشته شدند. «حرض»، زمانی با بهرهگیری از تجارت و قاچاق مرزی، شهر نسبتا مرفهی بود.
طبق فیلمی که از تلویزیون یمن پخش شد، در حال حاضر ساختمانهای خیابان اصلی کاملا تخریب شدهاند. بسیاری از ساکنین آن (حدود 11500 خانواده) در تابستان 2015 از خانههای خود گریخته و در مناطق مختلف در نزدیکی آنجا پراکنده شدند. برخی نیز به مزرعهای در خارج از شهر «آبس» آمدند و صاحب مزرعه به آنها اجازه داد که کلبههای خود را در آنجا بنا کنند. از آن زمان به بعد این مزرعه، اردوگاه «المخزن» نام گرفت.
لیلا، پیرزنی سالخورده با یک خالکوبی سنتی در پیشانیاش گفت که خانهاش در یک حمله هوایی با خاک یکسان شده است. وقتی خانوادهاش در حال فرار بودند، اجساد بیجان دو تن از فرزندانش و یکی از دوستانشان را که در حمله هوایی کشته شده بودند، با خود حمل کردند. آنها در این مزرعه دفن شدهاند.
وی گفت: «ما هیچ چیز نداریم، حتی به اندازه یک کف دست.» منظور او از کف دست، مقدار بسیار ناچیز است.
* مردم یمن مرگ را به زندگی ترجیح می دهند
در «المخزن»، کودکان پابرهنه در مزرعه قدم میزنند. اینجا فاقد هرگونه امکانات پزشکی است. نزدیکترین بیمارستان در «آبس» قرار دارد که با ماشین نیم ساعت از اینجا فاصله دارد. عده کمی از ساکنین اردوگاه، ازعهده هزینه کرایه ماشین تا این بیمارستان در فاصله دورتر سه ساعته قرار دارد.
چندین فرد سالخورده بالای 80 سال نیز در آلونکهای خود بستری هستند و انتظار مرگ خود را میکشند زیرا برای کمک گرفتن، بیش از حد ضعیف هستند.
«الشیبیانی» که در حال حاضر به عنوان هماهنگ کننده کمکها همکاری میکند میگوید ، هر سه ماه یکبار، کمکهای آژانسهای سازمان ملل از راه میرسند. ساکنین اردوگاه به همه چیز نیاز دارند اما آنها بیش از هر چیزی به غذا احتیاج دارند. عده زیادی فقط با نان و چای گذران زندگی میکنند.
* آسیب روحی و روانی کودکان بر اثر حملات
«الشیبانی» پس از یک حمله هوایی به یک پمپ بنزین در نزدیکی خانهاش، به همراه خانواده خود و برادرش، منطقه «حرض» را ترک کردند. او بعدا به آنجا بازگشت تا از گوسفندانش و یک قطعه زمین که در آن سبزیجات میکاشت، نگهداری کند. وقتی به این منطقه رسید، آنجا را خالی از سکنه یافت و زمینش با اسلحه و مهمات و بمبهای خوشهای اشغال شده بود.
وی گفت: «من تنها فرد باقیمانده در آنجا بودم. آنجا چیزی جز یک میدان جنگ نبود.» مبارزان شورشی به او گفتند که بهتر است آنجا را ترک کند.
«موتا علی افرق»، با دستان خود برای خانوادهاش (والدینش، همسر و سه فرزندش»، یک پناهگاه خشتی در «المخزن» ساخت. برادر او با خانوادهاش در کلبهای در نزدیکی آنها زندگی میکنند.
اکنون «افرق» در ماه پنجم بارداری است و انتظار کودک دیگری را میکشد.
او میگوید: «من دیگر بچه نمیخواهم... حداقل در زمان جنگ.» کودکان او هنگامی که هواپیماهای جنگی در بالای سرشان پرواز میکنند، وحشتزده میشوند و نمیتوانند بخوابند.
چهار دختر «یحیی جابر» بر اثر بمبارانها، آسیب روحی و روانی شدیدی دیدهاند. دختر 15 سالهاش «بشایر» مردم را گاز میگیرد و موهایش را میکند و به صورت خود سیلی میزند.
جابر میگوید پزشکان گتهاند که کاری از دستشان برنمیآید. او میگوید «شیاطین آنها را مورد حمله قرار دادهاند.»