چرا به ولنگاری فرهنگی رسیدیم؟/ بخش اول

وقتی می‌گوییم "فرهنگ"، از چه چیزی صحبت می‌کنیم؟

کدخبر: 2041298

نمی توان انکار کرد که در این سال ها فرهنگ اولویت اول را نداشته است. چرا که تجربه نشان داده است راهی که با صرف وقت ، هزینه و تلاش لازم و برنامه ریزی صحیح طی شود ؛ توفیق یافتن در آن چندان دور از انتظار نیست.

گروه فرهنگی « نسیم آنلاین »، معصومه خسروشاهی- در باب فرهنگ و ضرورت های فرهنگی، سخن بسیار گفته شده است. در سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون ، مسئله فرهنگ و سایر موضوعات وابسته به آن ، از دغدغه های اصلی نظام جمهوری اسلامی بوده است. مقوله ای که با توجه به اهمیت و جایگاه آن در هدایت ساختارهای اساسی جامعه ، چه بسا از اقتصاد اهمیت بیشتری دارد. اگر چه بعد از حدود سی و چند سال، دستگاه های متولی فرهنگی به نقطه مطلوب برای رفع مشکلات این حوزه نرسیده اند؛ اما می توان امیدوار بود با نگاه دوباره به مسیری که طی کرده ایم و تلاش برای به کار گیری ظرفیت های موجود فرهنگی ، دست یابی به آن دور از ذهن نباشد.

استعمال بیش از حد کلمه ها و عدم توجه به ریشه زبانی لغات موجب می شود تا معانی واژه ها کاملا بی اهمیت جلوه کند. لذا نفس این حقیقت که چرا اشیا و پدیده ها (یا هر مورد دیگری که در دایره واژگان وجود دارد) کلمه ای را به خود اختصاص می دهند ؛ به دست فراموشی سپرده می شود. هر شی بنا به ماهیت خود با کلمه مربوط به خود در ساختار زبانی اش تناسب خواهد داشت. هرچه در اصل و ریشه زبان کندوکاو کنیم گویا توانایی فرهنگ برای گذر از فراز و نشیب های ادوار تاریخی بیشتر می شود و بهتر می توانیم نقشه راه خویش را ترسیم کنیم.

فرهنگ در زبان فارسی به معانی علم و دانش، عقل و ادب و بزرگی آمده است و در برداشت مردم ایران این کلمه مترادف با خردمندی ، فرزانگی و بزرگ منشی است.

فرهنگ همچنین در لغت به معنای قصد سیر به سوی عالم بالاست و در حقیقت حاصل گفت و گوی خدا و انسان است. فرهنگ را فرّ آهنگ نیز گفته اند که اشاره ی صریحی به اصل مبارزه دارد.

فرهنگ در زبان های اروپایی از واژه لاتین cultraگرفته شده است ؛ به معنای کاشت ، پرورش . واژه انگلیسی culture به معنای خوابانیدن درخت به منظور تکثیر گیاهان دیگری از بدنه ی گیاه اصلی است. دانستن این معانی ما را به حقیقت متعالی بودن فرهنگ ، که در پس این واژه نهفته است ؛ رهنمون می سازد.

کاربرد کلمه فرهنگ در زبان رایج امروز به دلیل گستردگی تمدن ها و اثر گذاری آنان بر یکدیگر بسیار وسیع است. در بعضی تعابیر مفاهیم انسان شناسانه و جامعه شناسانه غربی دخیل شده و در برخی تعابیر نیز ماهیت پیشین لغت حفظ گشته است. به راستی اکنون وقتی خود را صاحب دغدغه فرهنگی می دانیم و در این زمینه به اظهار نظر می پردازیم ؛ تلقی ما از فرهنگ چیست؟

به اعتقاد بسیاری از پژوهشگران واژه cultureکه به معنای پروراندن است بیشتر با لفظ آموزش و پرورش همخوانی دارد. به همین علت است که در گذشته وزارت آموزش و پرورش را وزارت فرهنگ و معلمان را فرهنگی می گفتند و این مفهوم تاکنون نیز حفظ گشته است.

بنابراین با اندیشه بیشتر در مفاهیم و معانی فرهنگ می توان درک درباره فرهنگ را صریح تر بیان کرد:

فرهنگ که از آن می توان در پرورش و بارورساختن خرد و علم کمک گرفت و مفهومی دیگر که امروزه مصداق نزدیک به ذهن تری در جامعه است و برگرفته از مفهوم انتزاعی فرهنگ تعریفی که فرهنگ را نرم افزار ذهن می داند. همان چیزی که وجه مشترک رفتار ها و سنت های جامعه است.

به واقع مفاهیم اولیه و ثانویه ی فرهنگ به طور کلی از یکدیگر جدا نیستند و ما مجموعه ای از این تعاریف را به عنوان فرهنگ می شناسیم. عباراتی مثل وظایف فرهنگی ، محصولات فرهنگی ، دستگاه های فرهنگی ، فعالیت های فرهنگی با مفهوم فرهنگ عجین شده اند. در جدید ترین مورد عبارت ولنگاری فرهنگی توسط مقام معظم رهبری طرح شده است. در این مقاله سعی داریم تا هر کدام از این اصطلاحات را واکاوی کرده و دلایل توفیق یا عدم توفیق خود را در آن موارد برشماریم.

هنوز مدت زیادی از سخنرانی رهبر معظم انقلاب در ابتدای سال 93 نگذشته است. ایشان فرهنگ ، علم و اقتصاد را سه عنصری نام بردند که سبب تقویت یک ملت می شود. در همین صحبت ها ایشان پیشرفت در علم را قابل قبول توصیف می کنند . پس از آن نیز، مداوم درحال گوشزد کردن اهمیت جایگاه فرهنگ، در تربیت این نسل و نسل های آینده هستند. اما چرا در مسائل فرهنگ عمومی به جایگاه حقیقی نرسیده ایم؟

نکته ای وجود دارد که سبب شده تا فرهنگ ، برخلاف علم و دانش به توفیق کمتری دست پیدا کند. در برخی از برهه های تاریخی تحولاتی در فرهنگ عمومی مشاهده شد، اما این توفیق ثباتی نداشت و تاثیرات بی رمقی در متن جامعه به خصوص نسل جوان گذاشت.

علل ناکامی های فرهنگی را عمدتا شامل دو مورد زیر می شود: تهاجم بیگانگان و برنامه ی دقیق و پیش بینی شده ی آنان برای فضای حاکم بر کشور و در مورد بعدی، کم کاری های داخلی که شامل بی کفایتی مسئولان و فعالان فرهنگی است.

مسلما همان گونه که تلاش برای ناکام شدن فعالیت های علمی نظیر صنایع دفاعی، موشکی،پیشرفت های هسته ای وجود داشته است. تلاش برای ناکامی های فرهنگی نیز اتفاق افتاده است. پس چه علتی وجود دارد که پیشرفت های بهتری در زمینه علمی کسب کرده ایم و این توفیق در فرهنگ کمتر مشاهده شده است. شاید بتوان پاسخ را این گونه توجیه کرد چون فرهنگ روح جامعه است و از اهمیت بالاتری برخوردار است؛ حتما تلاش بیگانگان در این زمینه کیفیت و کمیت بالاتری داشته است. شاید در نگاه اول جواب مناسبی برای سوال ما باشد.

اما چه مقدار از ناکامی هایی که در حوزه فرهنگ مشاهده می کنیم محصول عدم صلاحیت های افراد داخلی یا اشتباهات افراد در زمینه های فرهنگی بوده است؟ اگر منصفانه به این پدیده بنگریم در خواهیم یافت میزان این اشتباهات کم یا قابل صرف نظر کردن نیست.

آیا همانگونه که برای محصولات علمی و مسائل امنیتی تلاش کرده ایم ؛ همت خود را در مقوله فرهنگ به کار گرفته ایم. پاسخ منفی است. نمی توان انکار کرد که در این سال ها فرهنگ اولویت اول را نداشته است. چرا که تجربه نشان داده است راهی که با صرف وقت ، هزینه و تلاش لازم و برنامه ریزی صحیح طی شود ؛ توفیق یافتن در آن چندان دور از انتظار نیست.

ادامه دارد...

ارسال نظر: