یادداشت میهمان/
سیاستِ جنسیشده در ایران و غفلت از حقوق جنسی مردم
.
گروه جامعه « نسیم آنلاین »- سید محمد کمیل حسینی: چندی پیش خبری جامعه را دچار شوک کرد و بار دیگر گوشهای از زشتیهای زیر پوست جامعه را نمایان ساخت. خبر، حکایت از تجاوز به کودکی شش ساله توسط پسری هفده ساله و سپس قتل او داشت. بعدها منابع دیگر به نوعی بر تاثیر فیلمهای پورنو و روابط جنسی نامناسب بر این واقعه و ایجاد این حالت هیجانی در قاتل اشاره کردند (مراجعه کنید به صحبتهای وکیل متهم و مراجع قضایی مانند اینکه دادستان عمومی و انقلاب ورامین عنوان کرد: «بر اساس اعترافات قاتل ستایش، این شخص در صبح روز حادثه به وسیله گوشی همراهش در حالی که در مدرسه بوده است به مشاهده کلیپهای مستهجن مبادرت کرده است و این در حالی است که جنایت بعدازظهر همان روز به وقوع پیوست».
البته اثبات تاثیر این سایتها و فیلمها و تحریک جنسی (به هر نحوی) جوانهایی که امکان اتفای سالم نیاز جنسی خود را ندارند در ایجاد جرم و جنایت کاملا روشن است با این حال هم مطالعات موردی نویسنده در مصاحبههای مستقیم با افراد در تاثیر دیدن این فیلمها و... در ایجاد تمایلات و رفتارهای خاص جنسی در آنها مؤید این مطلب هست، در این رابطه نیز تحقیقی در سالهای پیش امریکا نشان داده بود که غالب افرادی که مرتکب جرائم جنسی شدهاند، اعلام کردند که تحت تاثیر فیلمها و تصاویر پورنو این جرائم را مرتکب شدهاند. حال سؤال اینجاست، حالا که این معضلات به شکلهای گوناگون در جامعه نمایان شده است، چرا دولت متوجه استقرار نظام جنسی صحیح و تأمین حقوق جنسی افراد نیست. در واقع چه منافع یا مضاری مانع از ورود جدی دولت به سازماندهی فضای جنسی جامعه میشود. بحث بسیار عمیق و طولانی است و در این نوشته تنها به چند مورد اشاره میشود.
اول اینکه دولت چندان حقوق جنسی را نمیشناسد و چندان برنامهای در جهت تامین آن ندارد. میتوان گفت که نگاه حاکم بر دولت غافل از این حقوق اساسی انسان هاست و تازه در صورت توجه کم وزن به آن بیشتر متوجه بعد مادی آن است. در حالی که در حوزه جنسیت باید هم زمان به روح و جسم افراد به طور یکسان توجه شود. در واقع در یک نظام جنسی صحیح هم باید جسم فرد در یک حالت آرامش و تأمین و تلذذ باشد و هم روح او در آرامش و لذت به سر ببرد و این در حالی است که در نگاههای فعلی تحت تآثیر فرهنگ مادی غرب بیشتر به بعد مادی در مباحث جنسی توجه شده است.
با یک مثال توضیح میدهیم: فرض کنید در جامعهای یک زن و شوهری که با هم زندگی میکنند، علی الظاهر از نظر جنسی در آرامش هستند، اما اگر در آن جامعه تنوع طلبی جنسی و انگیختگی وچود داشته باشد، افراد متأهل نیز با آنکه شریک جنسی دارند به آرامش جنسی نمیرسند زیرا فضای تحریک جامعه طوری سازمان دهی شده است که افراد با داشتن روابط جنسی محدود احساس آرامش و لذت نمیکنند و پیوسته به دنبال تجربههای بیشتر میباشند، در واقع اینجا به حقوق آن افراد تجاوز شده است، در حالی که آنها میتوانستند در یک زندگی ساده و سالم با همسر خود احساس لذت و آرامش داشته باشند هم اکنون از آن محروم هستند و از سوی دیگر ترس از عدم رضایت همسر و تنوع طلبی و خارج شدن او از تعهد خانواده، بعدی دیگر از تجاوز به حقوق روحی انسانها است که باعث میشود فرد خود را در معرض فرو پاشی خانواده و احساس ناامنی و بیثباتی و در رقابت با دیگر افراد جامعه در حفظ کیان خانواده خود ببیند و در اینجا هم به نوعی دیگر به حقوق جنسی روحی او تجاوز شده است و البته ساحتهایی دیگر و عمیقتر از حقوق جنسی را میتوان شمرد مانند ظلمی که یک جامعه جنسی شده میتواند بر افراد بکند با قلب معانی اساسی زندگی آنها مانند موفقیت زیبایی، لذت، سرگرمی، عشق، همسر و خانواده و بسیاری چیزهای دیگر که فرصت بیانش نیست و همه این ظلمها باعث نوعی از خود بیگانگی و سرگشتگی و خستگی و شکست افراد یک جامعه میگردد که بروز خود را در طلاقها، لذت پرستیهای مادی، مصرف مواد و الکل و خودکشی و غیره نشان میدهد. اما قسمتی دیگر از حقوق جنسی افراد در یک جامعه بر میگردد به امنیت جنسی آنها و آرامش روانی آنها نسبت به رفتارهای جنسی دیگران به طور قطع در جامعهای که افراد دچار ترس از تجاوز و آزار جنسی چه با کلام، لمسهای ناخواسته و حتی در رابطه جنسی با شریک جنسی خود یا به هر نحو دیگری هستند این افراد دارای آرامش روانی نخواهند بود در واقع تحریک افراد جامعه و یا عدم تأمین سالم و صحیح آنها ایجاد کننده فضای ناامن برای دیگران است زیرا فرد خود را در معرض تعدی و تجاوز جنسی احساس میکند و این احساس ترس نسبت به خود و فرزندان و همسر و نزدیکانش آرامش روانی او را سلب میکند.
در اینجا روشن میشود که شاید بسیاری از رفتارهای جنسی مانند پوشش، بروزهای رفتاری، تعاملات نامناسب و.... علی الظاهر تجاوز به حقوق افراد دیگر نباشد اما در بطن خود تجاوز به حقوق روحی آنها باشد که بسیار مهمتر است. شاید یک سیاست غلط جنسی یا تولید و گسترش یک مد نامناسب و... تجاوز به حقوق مادی فردی نباشد اما در باطن برای نمونه باعث تنوع طلبی، سرد شدن فضای خانواده و طلاق و به تبع آن کودکان طلاق شود و افرادی را از لذت و آرامش محروم سازد و اینجا است که اهمیت سیاستهای جنسی مشخص میشود. وقتی دولتی برای خوش آمد عدهای و یا حتی برای جلوهگری روشن اندیشی خود در برابر عامه حاضر میشود که سیاستهای خود را مثلا در فیلترینگ و فضای سایبر به صورت غیر منطقی تغییر دهد در واقع دارد به حقوق میلیونها انسان تجاوز میکند حتی اگر خود آن افراد هم متوجه آن نباشند. درست است که حفظ حق انتخاب افراد در سبک و روش زندگی از حقوق آنهاست اما آزادی در این حقوق تا بدانجاست که با حقوق انسانها در تضاد نباشد و دولت در سبک و سنگین نمودن فضای قانون گزاری خود باید هم به حقوق جسمی و هم به حقوق روحی توجه کند و با آموزش، فراهم آوردن فضای سالم و هزاران اقدام سلبی و ایجابی دیگر فضایی را فراهم آورد که افراد از انواع حقوق خویش بهرهمند شوند حقوقی که مقام تعیین و تشخیص آنها در ذات و گوهره وجود انسانی است و افراد، اجتماع و حکومت هیچکدام نمیتوانند در جهت انکار آن تبانی کنند ونسبت به انها بیتوجه باشند.
اگر بخواهیم جایگاه سیاست را به شکل مشخص تری بررسی کنیم باید بگوییم که رابطه سیاست و سکس بسیار عمیق و اساسی است و دارای وجوه بسیار پیچیده است که در اینجا به چند مورد اشاره میکنیم.
۱) سکس ارزانترین ابزارها (تنها با توافق دو نفر میتواند شکل بگیرد) و همه جاییترین چیزها و پر ظرفیتترین امیال برای سرگرم کردن انسانها و توده است و در یک نظام جنسی شده قدرت با استفاده از آن میتواند انسانها را در تمام زندگی و در بهترین زمانهای آن مانند جوانی سرگرم کند. سرگرم کند به اینکه چه چیز بپوشند چه طور رفتار کنند، چه چیز جذاب است، چه طور جذابیت خود را حفظ کنند چگونه رابطه برقرار کنند چگونه امکانات دیدن و دیده شدن را در اینجامعه بدست آورند و هزاران چیز دیگر و این ایجاد عطش در سکس هم برای نظام قدرت نیروی و انگیزه تولید ایجاد میکند. و هم نیرو عطش مصرف و هم توده را سرگرم میکند
۲) در جامعه جنسی شده قدرت هم خواست جنسی ایجاد میکند و هم خواستها را شکل میدهد و هم بر روی این خواستها موج سواری میکند و مقبولیت و قدرت به دست میآورد. برای نمونه از آمریکا که میلیاردها دلار درآمد از صنعت سکس به صورت سالانه کسب میکند و اکثریت قاطع کمپانیهای بزرگ پرنو سازی برای این کشور هستند نمیتوان توقع داشت که چشم بر درآمدها ببندد و متوجه حقوق اساسی انسانها باشد.
و این در حالی است که در یک نظام دینی ما دقیقا در مقابل این جریان و این سوء استفاده از سکس هستیم و نمیتوان دین را به عنوان معیاری برای حکومت معرفی نکرد و فضایی را فراهم کرد که توده افراد سرگرم به سکس و ماتعلق آن، باشند و به غفلت دوران زندگی را بگذرانند و یا به تحریک نیاز جنسی پرداخت و از منافع مالی و سیاسی آن منتفع شد.
در ایران به شکل عجیبی حکومت نسبت به تامین حقوق جنسی افراد چه مادی و چه روحی بیتفاوت است و این بیتفاوتی هم در بیتوجهی به تامین صحیح و سالم این نیاز ذاتی و مشروع در جامعه دیده میشود و هم در کاهش فضای انگیختگی جنسی هم شامل اقدامات ایجابی مانندآموزشهای مناسب، ایجاد فضای مناسب برای ازدواج جوانان و... و هم در اقدامات سلبی از ممنوعیتها و....
متاسفانه ما شاهد این جریانها هستیم که چگونه سیاستهای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی نادرست عدهای را سرگرم بدن ساخته است و از روح و اصالت خویش دور ساخته و چگونه برای منافع سیاسی زودگذر حاضر شدهایم با امیال جنسی مردم بازی کنیم برای نمونه فضای شبکه را با وجود تأکیدات مکرر رهبری و نقش تأثیر گذارش به عرصه تاخت و تاز سیاسی تبدیل کنیم و نسبت به حقوق جنسی اساسی مردم بیتوجه باشیم.
بله قاتل حقیقی آن دختر را باید در لایههای عمیق تری از اینجامعه پیدا کرد یادمان نرود که دادستان گفته بود او صبح در مدرسه از طریق گوشیاش کلیپ مستهجن دیده بود و بعد از ظهر.......