انتقاد وزیر سابق نفت از سیاستهای اقتصادی دولت یازدهم:

قاسمی: سیاست‌های دولت یازدهم اقتصاد کشور را به مرز فاجعه کشانده/ دولت روحانی کارگران را بیکار و کارخانه‌ها را تعطیل کرد

کدخبر: 2030106

وزیر سابق نفت گفت: به نظر من امروز وضع اقتصادی کشور فاجعه‌ای است که شاید آنهایی که به آمار و ارقام واقع‌بینانه دسترسی دارند، روی این موضوع اختلاف نظری نداشته باشند.

به گزارش « نسیم آنلاین » مهندس رستم قاسمی را می‌توان یکی از شاخص‌ترین شخصیت‌های مدیریت‌جهادی و اقتصدی مقاومتی دانست. حضور او قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیا و وزارت نفت و همچنین ستاد اقتصادی سوریه و عراق موجب شده تا مفاهیم اقتصاد مقاومتی را با ذره‌ذره وجودش حس کند. یکی از نشریات در شماره اخیر خود گفتگویی با مهندس قاسمی داشته است،‌که در ادامه می‌خوانید: چرا امسال به عنوان سال اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل نامیده شده است؟ بسم الله الرحمن الرحیم. آنچه که امروز فکر می‌کنم همه روی آن اتفاق نظر داریم و شاید اختلافی هم در این موضوع نباشد، وضع بد اقتصادی کشور است. وقتی اهمیت بعضی مسائل کم باشد می‌گویند با یک مسئله مواجه شده‌ایم. بعد وقتی درجه دشواری قضیه بالا می‌رود، می‌گویند با معضل مواجه شده‌ایم. بعد از معضل می‌گویند با بحران روبه‌رو هستیم. بعد از بحران فاجعه است. به نظر من امروز وضع اقتصادی کشور فاجعه‌ای است که شاید آنهایی که به آمار و ارقام واقع‌بینانه دسترسی دارند، روی این موضوع اختلاف نظری نداشته باشند. چرا مقام معظم رهبری سال 1395 را سال «اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل» نامگذاری کردند؟ به نظر من به دلیل شناختی است که ایشان از وضع اقتصادی کشور دارند و امسال اگر اقدام و عملی صورت نگیرد، صنعت و زیرساخت‌های کشور و مردم حتماً آسیب‌پذیرند. آقا با شناخت کافی از این وضعیت سال 1395 را سال «اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل» نامیده‌اند. در تفسیرهایی که از اقتصاد مقاومتی داریم، در سیاست‌های کلی تقریباً روشن است، اما بعضی از اقتصاد مقاومتی، تفسیرهای متفاوتی می‌کنند. به نظر من اگر با اقتصاد مقاومتی با تفاسیر متفاوت برخورد کنیم و همین کارهای جاری را جزو اقتصاد مقاومتی بدانیم، چنانچه قرار است پروژه‌ای را کلنگ بزنیم، پروژه‌ای را تمام کنیم و بگوییم در راستای اقتصاد مقاومتی کار کرده‌ایم، اقتصاد مقاومتی هم مثل خیلی از طرح‌های دیگر که در حد لفاظی میماند و بعد بایگانی خواهدشد، خدای ناکرده سرنوشت اقتصاد مقاومتی هم همین می‌شود. هر کسی می‌آید و می‌گوید من در راستای اقتصاد مقاومتی فلان و بهمان کار را کردم و مصرف لامپ‌های اداره را محدود کردم. اگر بخواهیم با روال فعلی به این موضوع نگاه کنیم و پیش رویم ، حتماً در اقتصاد مقاومتی هم اقدام و عملی نخواهیم دید و بنابراین باید مسیرحرکت اصلاح شود. البته در باره اقتصاد مقاومتی بحث مفصلی دارم که ان‌شاءالله در فرصت دیگری بیان خواهم کرد، چون خودش موضوع دیگری است که اساساً پدیده اقتصاد مقاومتی در شرایط فعلی کشور ما به چه چیزهایی نیاز دارد؟ تعاریفی که از اقتصاد مقاومتی می‌کنند، در ابعاد و سیاست‌های کلی روشن است، ولی در الفاظ هر کسی یک جوری با اقتصاد مقاومتی بازی می‌کند. اقتصاد مقاومتی کار جاری نیست. حضرت آقا هم فرمودند این کارهایی را که بعضی‌ها می‌گویند کارهای جاری است. اقتصاد مقاومتی نیاز به یک طراحی دارد و تا این طراحی انجام و بنیان این کار ریخته نشود، عملاً هر کاری که انجام بدهیم یک کار جاری است و فقط در لفظ می‌گوییم اقتصاد مقاومتی است. به نظر من در اقتصاد مقاومتی حتی ساختارهای کشور نیاز به طراحی جدید دارند. چگونه؟ شاید بپرسید آیا ساختار دولت باید بزرگ شود؟ می‌بایست چیزهای جدیدی به ساختار دولت اضافه شود؟ نمونه‌ای را به شما می‌گویم. مثلاً در صادرات و واردات. ما امروز در واردات ژنرال هستیم؟ چابک هستیم؟ ساختارش را داریم؟ ما در صادرات چیزی نداریم. امروز مجموعه‌های صادراتی کشور در چند وزارتخانه تقسیم شده اند . اگر بخواهیم واردات‌مان را تبدیل به صادرات و مسیری را طی کنیم که 180 درجه با مسیر قبلی متفاوت است، باید حتماً ساختارها را عوض کنیم. باید یک مجموعه چابک برای تسهیل صادرات ایجاد کنیم. حتی در حد یک وزارت خانه این کلمه تسهیل را هم عمداً گذاشته‌ام که بعضی‌ها تصور نکنند می‌خواهیم صادرات را کنترل کنیم. بسیاری از مجموعه‌هایی که در وزارتخانه‌ها هستند می‌توانند تجمیع شوند و یک مجموعه تسهیل صادرات داشته باشیم. در بسیاری از کشورهای دنیا هم هست. حتی در بعضی از کشورها وزارتخانه‌ صادرات دارند. معنی این هم این نیست که ساختار دولت را بزرگ کنیم. باید بار این کار را روی دوش بخش خصوصی بیندازیم. کشاورز ما به‌خوبی بلد است بکارد، ولی هرگز بلد نیست صادر کند. در تابستان سال گذشته هندوانه جیرفت کیلویی 50 تا 70 تومان بود. همان موقع در عراق،‌ هندوانه کیلویی 1200 تا 1400 تومان بود، ولی آن هندوانه‌ها هرگز به عراق که همسایه ماست منتقل نشدند. چرا؟ چون کشاورز فقط بلد است بکارد. ما باید شبکه‌های ساختاری صادراتی درست کنیم که فنی باشند، یعنی بسته‌بندی کنند، حمل و نقل را خوب بلد باشند، بلد باشند با گمرک چگونه حرف بزنند، مذاکره خرید و فروش کنند و سیستم مالی را هم بلد باشند. الان در کشور ما چنین چیزی وجود دارد؟ در کشور ما فقط دلالی وجود دارد. از کشاورز می خرند و ده‌ها دلال می‌‌خواهند محصول را دست به دست بگردانند. این می‌شود طرحی برای اقتصاد مقاومتی، چون ما یک تولید داریم و یک مصرف. باید فرایند تولید تا مصرف کاملا شفاف باشد. ایجادش هم با همین شبکه‌ها و ساختار مناسب صادراتی است. معنی اقتصاد مقاومتی درست مصرف کردن است. به نظر من جز بعضی از مواردی که یارانه‌بر هست مثل برق، گاز و... که داریم برای‌شان یارانه می‌دهیم، برای بقیه تولیدات باید تبلیغ مصرف کنیم که مردم مصرف کنند. در شرایط فعلی کشور نباید تبلیغ کم‌مصرفی کنیم، بلکه باید تبلیغ مصرف کنیم تا کارخانه‌ها و تولید راه بیفتد . مصرف کالای ایرانی؟ بله، مصرف کالای ایرانی. در مورد همه اینها منظورم کالای ایرانی است رهبری معظم انقلاب در بحث اقتصاد مقاومتی چندین بار تأکید کرده‌اند که باید قرارگاهی باشد. در حال حاضر شاهد تحولی محسوس در کشور نیستیم، اینها با بخشنامه ، سخنرانی ، همایش و ... نیز درست نمیشود . آنچنان نظارتی هم در این زمینه وجود ندارد. مسئولان دولت هم می‌گویند کسانی که از ما انتقاد می‌کنند، اشتباه می‌کنند و ما داریم کارهای اساسی انجام می‌دهیم. این دولت که فقط دارد می‌گوید آنهایی که می‌گویند در زمینه اقتصاد مقاومتی اقدامی نشده است دارند سیاسی عمل می‌کنند. بالاخره شروع اقدام و عمل در اقتصاد مقاومتی از کجا باید باشد؟ به نظر من دستوری که حضرت آقا در مورد ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی فرمودند بهترین شکل است، چون معمولاً فرماندهی را در جاهایی می‌گذارند که خیلی سریع جواب بدهد. ستاد را برای جاهایی می‌گذارند که بخشنامه تهیه شود،‌ بررسی و و تدبیر کنند. بالاخره در راستای کار ستادی است، اما وقتی ستاد فرماندهی برای کاری گذاشته شد، یعنی اقدام و عملیاتی کردن. در اوایل دولت یازدهم به صورت کتبی پیشنهادی را برای آقای روحانی نوشتم و با توجه به آن مقطع که غیر از تحریم نفت، تحریم‌های دیگر هم در اوج بودند، پیشنهاد دادم که یک قرارگاه اقتصادی مقابله با تحریم شکل بدهند و حتی اعضایش را هم پیشنهاد دادم که کدام‌یک از وزارتخانه‌ها باشند. ایشان هم برای آقای جهانگیری پاراف کرده بودند، ولی به هر حال شکل نگرفت. امروز هم کسی منکر زحمات دوستان در دولت نیست، ولی این حرف درستی است که خروجی کار دولت،‌ باید فعال کردن کارخانه‌ها و تولید باشد، نه افزایش روزانه تعطیلی کارگاه‌ها و کارخانه‌ها. اگر دولت امسال اقدام عملی نکند، اگر سال‌های گذشته سال‌ گذشته سال تعدیل کارخانجات بود، امسال سال تعطیل است. برای اینکه در سال‌های گذشته کارخانه‌دارها امیدی داشتند و فکر میکردند اتفاقاتی می‌افتد، ولی حالا اگر دولت فکر اساسی نکند، امسال بسیاری از کارخانه‌ها تعطیل خواهند شد. لذا می‌توان با تشکیل یک ستاد فرماندهی که همه قوا در آن نقش دارند و باید با تحقق یک وفاق ملی در این زمینه اقدام اقدام جدی نمود . من چون یک آدم اقتصادی هستم و با همه دولت‌ها هم کار کرده‌ام، نگاه‌ام به اقتصاد کشور نگاه اقتصاد سیاسی نیست، چون ممکن است خیلی‌ها به اقتصاد کشور نگاه اقتصاد سیاسی کنند، ولی نگاه‌ام یک اقتصاد واقعی است که ثمره و نتیجه‌اش در زندگی مردم مشخص شود. لذا وفاق ملی و یک تصمیم‌گیری لازم است. اگر امسال دولت برای اقتصاد کشور تصمیم جدی نگیرد، حتماً امسال کشور با بحران جدی مواجه خواهد شد. بنابراین نیاز به تصمیم هست. همیشه که تصمیم‌ها درست نیستند. ممکن است از 100 تصمیم 80 تا درست و 20 تا هم مشکلاتی داشته باشند، ولی به هر حال باید تصمیم گرفت و کسی نباید بترسد از اینکه کفش‌اش خیس شود. این روحیه که امروز در بسیاری از زمینه‌ها وجود دارد مشکل تصمیم‌گیری است. اگر در وزارتخانه‌ها تصمیم‌گیری انجام نشود، کاری پیش نمی‌رود. تا کارخانه‌ای راه نیفتد و تولید فعال نشود ، مالیاتی هم وجودنخواهدداشت . این زنجیره‌ای است که لوکوموتیو آن سازندگی است. لوکوموتیو امروز کشور سازندگی است. وقتی چند سال پیش موج اول بحران اقتصادی وارد اروپا شد، اینها آمدند و کاری کردند. گزارش‌ها هم هست. آمدند و گفتند ما نباید بگذاریم سایه رکود بر کشور حاکم شود، چون اگر رکود حاکم شود، به این سادگی‌ها نمی‌شود آن را برداشت، بنابراین به کارخانجات یارانه و وام‌های بدون بهره دادند و قدرت خرید مردم را بالا بردند و نگذاشتند رکود بر کشور حکمفرما شود. ما برعکس عمل کردیم. برای مثال مسکن مهر اگر هیچ خاصیتی هم نداشت، اگر اشکال داشت ـ هر کار بزرگی ممکن است اشکال هم داشته باشد، ولی بالاخره عده زیادی صاحب سرپناه می‌شدند ـ کشور را راه‌اندازی میکرد. 4 میلیون مسکن که ساخته شود ، 4 میلیون یخچال، تلویزیون و اقلام دیگر را هم پشت سر خودش فعال می‌کند. اینها که آدم‌هایی نبودند که بروند سامسونگ کره را بخرند، بلکه اجناس ایرانی را مصرف می‌کردند. اگر سازندگی را در کشور فعال کنیم، مطمئناً بقیه پشت سرش می‌آیند. اگر کارگر کار داشته باشد، مرغ کیلویی 7 هزار تومان هم که بشود، او ماهی 1 میلیون تومان حقوق می‌گیرد، اگر پنج کیلو نخرد، بالاخره سه کیلو می‌خرد، ولی اگر بیکار باشد، شما مرغ را ارزان هم بکنید نمی‌تواند بخرد، چون اصلاً درآمدی ندارد. این نشان می‌دهد باید کشور را فعال کنیم. به اعتقاد من پنج وزارتخانه صنعت، کشاورزی، نفت، مسکن و شهرسازی و وزارت ، نیرو موتور محرک اقتصاد کشور هستند. اگر کار شود حتماً وضع از این بهتر خواهد شد. البته چون بنده اصلاً به اقتصاد مقاومتی نگاه سیاسی ندارم، معتقدم در آن ستاد فرماندهی باید یک وفاق ملی ایجاد شود، مسئولین با جرئت در باره وضعیت کنونی کشور تصمیم بگیرند تا این بحران تبدیل به فاجعه نشود. البته اینها همه باید بر مبنای یک برنامه ریزی علمی و انقلابی باشد . یکی از مسائلی که اخیرا جنجال‌های فراوانی ایجاد کرده،‌ بحث قراردادهای جدید نفتی IPC است. شنیده می‌شود دولت این قراردادها را در برنامه ششم هم وارد کرده و بنای اولین قراردادها را هم گذاشته است. نقد شما در باره این موضوع چیست؟ آنچه که من توانسته‌ام در این قضیه به دست بیاورم و مطالعه کرده‌ام و قضاوت هایی که تا کنون انجام شده بر اسال آن مقدار از اطلاعاتی است که توسط نهادهای ذیربط منتشر شده یا در اختیار قرار گرفته است . اصلاً مدل قراردادی جامعی تا اکنون از وزارت نفت بیرون نیامده است که بشود در باره آن اظهارنظر دقیق کرد، اما آنچه که امروز مطالعه و به بعضی از دوستان در وزارت نفت هم عرض کردم، در شرایط فعلی کشور این قرارداد به نفع صنعت نفت کشور نیست. اینکه خودمان را اسیر یک قرارداد طولانی خارجی کنیم، صنعت نفت کشورمان را آسیب‌پذیر می‌کند. ما این‌جور قراردادها را در گذشته و حتی از زمان مصدق به بعد هم نداشته‌ایم. آنچه که الان منتشر شده است نشان می‌دهد این قراردادها اشکالاتی جدی دارد. خیلی‌ها هم اظهارنظر و اشکالات آنها را بیان کرده‌اند. البته آنچه که من شنیده‌ام دوستان وزارت نفت دارند آن را اصلاح می‌کنند و گفته‌اند یک‌سری نقدهایی وجود دارد و آنها را اصلاح می‌کنیم. ما برای صنعت نفت کشور پول لازم داریم و این واقعیتی است و باید از منابع خارجی استفاده کنیم، اما باید روش‌های استفاده از منابع خارجی را در قراردادهای بهینه‌تر و روش‌های بهتری اعمال کنیم و خودمان را گرفتار قراردادهای طولانی، آن هم با اختیاراتی که به طرف خارجی می‌دهیم، نکنیم. البته در همه اینها باید دقت نظر و حساسیت برای رعایت منافع ملی اصل باشد .امیدوارم این را دوستان وزارت نفت مد نظر قرار بدهند و اصلاح کنند. پشت این مدل و ساختار قراردادهای جدید نفتی باید انگیزه و اتاق فکری وجود داشته باشد. جنابعالی به عنوان وزیر نفت که مسئولیت این کار را به عهده داشته‌اید، چه بحران، نقص و آسیبی این دوستان را به این نقطه سوق داده است؟ موضوع کارشناسی همیشه می‌تواند بحث‌برانگیز باشد و دوستان می‌توانند نظرات متفاوتی داشته باشند. در مورد قراردادهای نفتی در دورانی که خود من در وزارت بودم تیمی را تعیین کرده بودم که قراردادهای نفتی را بازنگری کنند. اعضای‌اش هم معلوم هستند، چون ما قراردادهای EPC ، EPCF و قراردادهای بیع متقابل با ورژن‌های مختلفی داشتیم. گفتیم بازنگری کنیم و نقص‌هایی را که در قراردادهای مختلف داشتیم، بررسی کنیم که تیمی داشت روی آن کار می‌کرد. اطلاعات‌ام دقیق نیست و نمی‌دانم آیا گروهی به دنبال منافعی در شکل گیری این نوع قراردادها هستند یا نه، نمی‌دانم و اطلاعی از این موضوع ندارم، ولی در اینکه قرارداد نفتی نیاز به بازنگری دارد تردیدی نیست و اصولاً هر قراردادی بعد از مدتی نیاز به بازنگری دارد. اینکه به چه نتیجه‌ای برسیم خیلی مهم است. معایب قراردادهای قبلی را باید مد نظر داشته باشیم و حسن‌هایش را در قراردادهای جدید بیاوریم و معایب‌شان را تبدیل به حسن کنیم. این واقعیتی است که ممکن است وجود هم داشته باشد. درست است در دوران تحریم برای سرمایه‌گذاری خارجی‌ها با مشکلاتی روبه‌رو شدیم، ولی با روش بیع متقابل چندین مورد آمدند و در پارس جنوبی سرمایه‌گذاری کردند و هنوز هستند و در بعضی جاها مثل دارخوین آمدند و بر همین اساس سرمایه‌گذاری کردند. خیلی هم گفته نشده است که قراردادهای گذشته شما جذاب نبوده‌اند. اتفاقاً با توجه به شرایطی که امروز در دنیا وجود دارند، همان قراردادهای بیع متقابل ما می‌توانند جذاب باشند و فکر نمی‌کنم به خاطر عدم جذابیت قراردادهای قبلی باید تن به قراردادهایی بدهیم که برای صنعت کشور با مشکلاتی مواجه شویم، ولی این قراردادها می‌توانند مورد بازنگری قرار بگیرند. اگر دوستان اشکالات همین قراردادها را برطرف کنند، می‌تواند برای کشور مفید باشد. یکی از انتقاداتی که به این قراردادها وارد می‌دانند بحث حاکمیتی است و این که در نتیجه این قراردادها، حاکمیت کشور در میدان‌های نفتی زیر سئوال می‌رود. نظر شما چیست؟ در قانون اساسی واگذاری بخش حاکمیتی صنعت نفت یعنی مشارکت در مخزن ممنوع است و قانون به ما چنین اجازه‌ای را نمی‌دهد، ولی اگر قراردادی بسته شود که نفت استخراج شود و بعداً از محل فروش این نفت سرمایه‌گذار بتواند استفاده کند، مشارکت در مخزن می‌تواند قرارداد خوبی باشد. یکی از اشکالاتی که خیلی خوب تفکیک نشده و در آنچه که منتشر شده است خیلی شفاف نیست، این موضوع است که می‌تواند شفاف‌تر شود که بخش حاکمیتی کاملاً از بخش غیرحاکمیتی مجزا شود. در باره فروش نفت هم توضیحی می‌دهید؟ بعد از تحریم‌ها فروش نفت ما کاهش پیدا کرد. آقای رئیس‌جمهور همین چند وقت پیش گفتند اگر برجام نبود فروش نفت ما به صفر می‌رسید. ورای اینکه ایشان یا هر کس دیگری این جمله را گفته باشد، این گزاره ایشان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ در دوران تحریم‌ها فکر می‌کنم سخت‌ترین سال‌هایش سال‌های 1390 و 1391 بود. هم قبل از آن نفت ایران تحریم نشده بود و چنین سطحی از تحریمها در تاریخ کشور وجود نداشته و البته بعد از آن هم دیوار تحریم ها بقول مسئولان ترک خورد . البته به گفته دوستان. بله، به گفته دوستان دیوار تحریم‌ها ترک خورد، طبیعتاً هم برای فروش نفت و هم برای دریافت منابع آن می‌توانست راحت‌تر باشد. در آن دو سال بنده توفیق داشتم و در خدمت صنعت نفت کشور بودم. فشار غربی‌ها، به‌خصوص امریکایی‌ها برای اینکه بتوانند صدور نفت ایران را به صفر برسانند خیلی زیاد بود. یعنی به نظر من اینها لشکرهایی را آموزش داده بودند که به کشورهای متعدد بروند و مانع فروش نفت ایران شوند و اطلاعات جمع کنند. در مقطعی هم فروش ما خیلی کاهش پیدا کرد، چون ما تجربه کار در دوران تحریم نداشتیم، اما خیلی طول نکشید که بعد از چند ماه آن مقدار کاهش به دو برابر افزایش یافت. این نشان می‌دهد ما در مقطعی کاهش خیلی شدید هم داشتیم، ولی با روش‌هایی صادرات‌مان را دو برابر کردیم. در اواخر سال 1391 صادرات‌ما داشت به‌‌تدریج افزایش پیدا می‌کرد، برای اینکه روش‌هایی را پیدا کرده بودیم و افزایش صادرات داشتیم. گفته خود آقای رئیس‌جمهور را نقل می‌کنم که در یک گزارش تلویزیونی فرمودند در سال 1390 دولت قبل 119 میلیارد دلار نفت فروخت و پول آن را آورد و مصرف کرد. 119 میلیارد دلار فروش نفت در بدترین دوران تحریم کار ساده‌ای نبود. کار بی‌ارزشی بود یا باید از آن به عنوان یک عملکرد خوب یاد کرد؟ 119 میلیارد دلار نفت را به هر بشکه نفت 110 دلار تقسیم کنید ببینید چقدر می‌شود. بعد هم آوردن پول آن به کشور و مصرف کردن که حرف ایشان درست است، کار ساده‌ای بود؟ کار ساده‌ای نبود، چون ما SWIFT نداشتیم، ولی برای طرح‌های کشور مصرف شد. اینکه چگونه مصرف شد، باید از سازمان برنامه‌ریزی و مدیریت کشور پرسید، چون کشور در هر سال درآمدی دارد و هزینه‌ای و کاملاً اعداد و ارقام‌اش روشن است. به نظر من باید قضاوت را به فروش نفت در سال‌های 1390 و 1391 و مصرف پول‌اش بسپاریم که خود آقای رئیس‌جمهور هم فرمودند. در دو سال اخیر فروش نفت نسبت به سال‌های 1390 و 1391 کاهش یافته است یا افزایش؟ چون در قرارداد ژنو هم بود که امریکا مانع از فروش نفت ایران نشد. حقیقتاً آمارم خیلی دقیق نیست، ولی آماری که بعضاً از دوستان در صنعت نفت دارم این است که تا قبل از چهار ماه پیش فروش نفت با سال‌های قبل فرق زیادی نداشت. البته آقایان الان می‌گویند صادرات‌مان افزایش پیدا کرده است، ولی اطلاعات‌ام دقیق نیست. تقریباً بلافاصله بعد از خروج شما از وزارت نفت و جابه‌جایی دولت کاهش قیمت نفت و از یک سال و نیم گذشته سقوط قیمت نفت را داشتیم. به نظر شما دلایل اصلی‌اش چه بود؟ اینکه واقعاً در بحث کاهش قیمت فروش نفت کسی بتواند دلایل قطعی اعلام کند، شاید خیلی دقیق و منطقی نباشد، ولی در دوره گذشته شرایط جهانی و منطقه‌ای به‌گونه‌ای بود که قیمت نفت زیر 100 دلار نداشتیم. در اواخر دولت دهم ایران رئیس اوپک بود. ما در آنجا حتی مصوبه‌ای را گذراندیم که اگر نفت به زیر 100 دلار برسد، اوپک بلافاصله جلسه اضطراری تشکیل بدهد. آن موقع 100 و چند دلار بود. معمولاً در هر جلسه اوپک موضوع اصلی‌مان قیمت نفت بود و تأکید ایران بر اینکه قیمت نفت حداقل به 100 دلار برسد و واقعاً هر بشکه نفت 100 دلار برای نفت یک قیمت منطقی است. دلایل متعددی می‌تواند باشد که یکی از آنها فعالیت دیپلماسی انرژی کشورهای تولیدکننده نفت است که بسیار مهم و اثرگذار است. حتی در مقطعی که قیمت نفت داشت یک مقدار کاهش پیدا می‌کرد و هنوز به 100 دلار هم نرسیده بود، با خود عربستانی‌ها، ونزوئلایی‌ها، الجزایر و کشورهای عمده تولیدکننده نفت برای جلوگیری از کاهش قیمت نفت نشست هایی برگزار کردیم و رفت و آمدهای متعددی داشتیم و در آن دوران نفت به زیر 100 دلار نرسید. الان اراده سعودی‌ها برای قیمت نفت چگونه است؟ چون بعضی‌ها می‌گویند سیاست نفتی جمهوری اسلامی ایران با سیاست نفتی عربستان موازی و یکسان است. ‌ عربستانی‌ها سهم زیادی در بازار دارند و بسیار هم در قیمت نفت تعیین‌کننده هستند، چون نزدیک به یک‌سوم بازار نفت اوپک دست عربستان است. به هر حال بخشی طبیعتاً مسائل سیاسی است، وگرنه اوپک می‌تواند حتماً در بازار نفت تأثیرگذر باشد مشروط بر اینکه اتفاق نظری در اوپک به وجود بیاید می‌تواند قیمت نفت را حتماً تغییر بدهد و ما نباید در راستای عربستان حرکت کنیم. طبعاً عربستان به خاطر مسائلی که با جمهوری اسلامی ایران دارد، یکی از حربه‌های‌اش برای ضربه زدن به ما و بعضی از کشورهای دیگر تلاش در جهت کاهش قیمت نفت است. رسیدن هر بشکه 104 دلار به هر بشکه 30 دلار قطعاً غیر از مسائل اقتصادی تابع مسائل سیاسی هم هست. اخیرا بحثی مطرح شده که فروش نفت از غیر از مجرای وزارت نفت ممنوع شده است. در این باره گفته می‌شود، سوابقی موجود است. در این‌باره توضیح دهید. واقعیت این است که در سال‌های قبل از تحریم نفت نمی‌فروختیم، بلکه نفت را از ما می‌خریدند. همین الان یکی از بندهای مهم اقتصاد مقاومتی این است که فروش نفت توسط بخش خصوصی صورت بگیرد. یکی از بندهای صریح اقتصاد مقاومتی است. اگر قبل از دوران تحریم ساز و کارهای مختلف فروش نفت به روش‌های مختلف آن هم از کانال بخش خصوصی را آماده کرده بودیم، سازمان‌مان شکل گرفته بود و تجربیاتی در بخش‌های خصوصی و... وجود داشت، در دوران تحریم وضع بهتری داشتیم. همین امروز هم اگر اقتصاد مقاومتی را قبول داریم، چنانچه بدان عمل کنیم، یکی از بندهای‌اش فروش نفت توسط بخش خصوصی است، در حالی که الان بعضی از دوستان به عنوان یک عملکرد خوب می‌گویند ما نفت را فقط از طریق وزارت نفت می‌فروشیم، یعنی خلاف اقتصاد مقاومتی عمل می‌کنند. اقتصاد مقاومتی غیر از این است. ما در دوران تحریم به هر حال با مشکلاتی مواجه بودیم، اما فروش نفت را در شرایط خاص خودش انجام دادیم. آنجا شرایط خاص خودش را داشت. حرف‌های زیادی دارم در این دو سالی که به قول غربی‌ها سال‌های تحریم‌های فلج‌کننده بود که در جای خودش خواهم گفت . شاید گفتن بعضی‌های‌شان به صلاح کشور نباشد، ولی روش‌های مختلفی به کار گرفته شدند. حالا بعضی از دوستان می‌گویند نفت توسط نهادها به فروش رفته و پول آن برنگشته است. بنیاد تعاون ناجا با مصوبه مقامات بالاتر در دولت مجموعه زیرساخت‌هایی را برای فروش نفت در شرایط تحریم درست کرده بود. حتی کشتی نفتکش هم خریده بودند. مجوزهایی صادر شد که وزارت نفت برای فروش نفت در اختیار این نهاد بگذارد. کلاً سه کشتی نفت فروختند که بخشی از پول آن را به وزارت نفت پرداختند و بخشی را برای مشکلات مالی و پرداخت حقوق پرسنل در ازای پولی که مدعی بودند دولت باید برای حقوق به آنها بپردازد ، برداشتند و برای حقوق پرسنل‌شان استفاده کردند، بعد هم دنبال مجوزهای لازم برای لحاظ شدن سهم آن نهاد در قانون بودجه بودند. فکر نمی‌کنم کار خلاف شرع یا قانون باشد که یک نهاد آمده و سه کشتی نفت فروخته و بخشی را به وزارت نفت پرداخته است و بخشی را هم به‌جای پولی که باید به او پرداخته می‌شد و نشده است مصرف کرده است و الان هم حساب و کتاب‌اش در خزانه و قانون کشور وجود دارد. به نظر می‌رسد بیان این حرف هر چند وقت یک بار که نهادها نفت برده‌اند چندان جالب نباشد. با اینکه هر بار این مساله را مطرح می‌کنند، اصلاً چه معنی‌ای دارد و مثلاً می‌خواهند برای عموم مردم چه بگویند؟ شما دوسال و چند ماه مسئول وراودات اقتصادی با سوریه و عراق بودید، چه شد که این مسئولیت را در دولت یازدهم پذیرفتید. وقتیکه دولت دهم تمام شد، دوستانی پیشنهاد دادند که مسئولیت سازمان پشتیبانی مردمی و اقتصادی با سوریه و عراق را برعهده بگیرم . آمدم و این کار را شروع کردم و بعد از آن هم آقای جهانگیری لطف کردند و با هماهنگی با مسئولین مربوطه حکمی برای‌ام زدند که خودم هم خبر نداشتم. مسئولین قبلی ستاد توسعه اقتصادی سوریه و عراق حکم از دولت یا معاون رئیس‌جمهور نداشتند، ولی ایشان به هر حال با هماهنگی های انجام شده برای‌ام حکم زدند و این کار را دنبال می‌کردم. دوستان در دولت نگاه دیگری داشتند که از مسئولین دولت قبل به‌طور کلی استفاده نشود و رابطه ما با دولت در این خصوص قطع شد و البته همچنان به کارهای مربوط به پشتیبانی مردمی مردم یمن، سوریه و عراق در کار خودمان ادامه می‌دهیم، ولی دیگر در دولت نیستیم. عراق و سوریه در زمینه اقتصادی بازار خوبی برای ما هستند. عراق بالای 30 میلیون و سوریه بالای 25 میلیون نفر جمعیت دارند و با توجه به روابطی که ما با سوریه و عراق داریم، ظرفیت‌های اقتصادی فراوانی برای هر دو کشور وجود دارند. البته به دلیل شرایط فعلی سوریه و عراق ما 95 درصد صادرات به این دو کشور داریم و شاید کمتر از 5 درصد واردات از این دو کشور داریم و بازار بسیار خوبی است. صادرات ما به عراق در سال‌های اخیر به12، 13 میلیارد دلار در سال رسید که عدد کمی نیست و کار بزرگی انجام شد. امروز هم فکر می‌کنم زمینه بسیار فراوانی برای حضور ایرانی‌ها در بازار سوریه و عراق وجود دارد که البته ما به عنوان یک نگاه ملی و سرباز این مملکت داریم تلاش می‌کنیم این بازار همچنان حفظ شود و توسعه یابد. چه در دولت باشیم چه نباشیم خود را سرباز نظام میدانیم و هر کاری برای پیشبرد کار دولت و کشور باشد انجام میدهیم . چند بار اشاره کردید که باید فعالیت‌های اقتصادی را روی دوش بخش خصوصی بیندازیم. در بحث عراق و سوریه چقدر توانسته‌اید تعاونی‌ها و مؤسسات مختلف را فعال کنید؟ خوشبختانه در بازار عراق و سوریه بخش دولتی خیلی اندک است. امروز در بازار عراق شاید 95 درصد بخش خصوصی حضور دارد یا شاید هم بیشتر. بازار عراق به‌گونه‌ای است که بخش دولتی هم نمی‌تواند فعال باشد. به دلیل شرایطی که در بازار عراق وجود دارد. تمام عراق یا فقط کردستان؟ کل عراق را عرض می‌کنم. شرایط به‌گونه‌ای است که بخش خصوصی در آنجا موفق‌تر است. به دلایل مختلفی که بخشی از آنها لازم نیست گفته شود. به همین دلیل امروز بیش از 95 درصد صادرات ما چه در بخش فنی مهندسی، چه در بخش اقلام غذایی، چه در بخش دارویی و سایر موارد توسط بخش خصوصی انجام می‌شود. در سوریه هم همین‌طور است. از این رفت و آمدها و مراودات‌تان، به‌خصوص با سوریه چنانچه خاطره‌ جالبی دارید بگویید. مدتی قبل، بعد از مذاکراتی در باره بحث‌های اقتصادی ملاقاتی با آقای بشار اسد ریاست محترم جمهوری سوریه داشتم، به ایشان گفتم در سال 1391 ملاقاتی با امیر قطر داشتم و در آن ملاقات قضیه سوریه جزو موضوعات جدی بود. امیر قطر گفت بشار روزانه تعداد زیادی آدم در سوریه می‌کشد و موضوعات مختلفی مطرح شد و از من پرسید چرا ایران از بشار حمایت می‌کند؟ بعد از بحث‌های متفاوتی که با هم کردیم و دو ساعت طول کشید، به من گفت به مسئولین جمهوری اسلامی بگویید با برنامه‌ریزی‌هایی که صورت گرفته است بشار بیشتر از 45 روز آینده در سوریه دوام نخواهد آورد و خط قرمز آخر حضور بشار اسد در سوریه همان 45 روز است. در این زمینه برنامه‌ریزی‌های مختلفی توسط کشورهای عربی و غربی‌ صورت گرفته است و به مسئولین جمهوری اسلامی بگویید نگاه‌شان عوض شود. این موضوع را به بشار گفتم، او گفت ریاضیات امیر قطر ضعیف است. به کشورهایی که در مسیر مقاومت هستند رفت و آمد می‌کنیم. در باره ماجرای صنعا و پرواز هم توضیحی بدهید. ماجرا این بود که چند هواپیما از ایران رفتند تا کمک‌های انسان‌دوستانه را به یمن برسانند، با اخطاری که سعودی‌ها می‌دادند وقتی اینها وارد خاک یمن می‌شدند، دو سه فروندشان برگشتند که در بندرعباس مصاحبه کردند. بالاخره گفته شد باید یک هواپیما حامل کمک‌های انسان‌دوستانه، به‌خصوص تجهیزات درمانی به صنعا برده شود. در جلسه‌ای تصمیم گرفته شد یک هواپیما برود حالا یا هواپیما می‌نشیند یا آن را می‌زنند. اصرار کردم این مأموریت را من انجام بدهم. سایرین هم قبول کردند. کادر پرواز تعیین و وسایل لازم بارگیری شد و رفتیم. برای پرواز مسیری را تعریف کردیم که از چابهار برویم. بدون هماهنگی با عمانی‌ها وارد آسمان‌شان شدیم که بلافاصله پرسیدند دارید کجا می‌روید و چرا هماهنگ نکردید و از این حرف‌ها. خلبان گفتیم با آنها صحبت کرد ، میخواستیم همان‌طور که داشتیم با آنها صحبت می‌کردیم از مرزشان عبور ‌کنیم. وقتی وارد آسمان یمن شدیم بلافاصله عربستانی‌ها از مرکز زمینی به ما اخطار دادند که برگردید و اجازه ندارید. خلبان چون مأموریت داشت گفت برای رفتن به صنعا نیاز به اجازه از عربستان نداریم. من هم گفتم محکم بگو که چرا باید برای رفتن از شما مجوز بگیریم؟ ما می‌خواهیم به صنعا برویم. خلاصه شروع کردند به اخطار دادن که فضا جنگی است و شما نباید بروید و برخورد می‌کنیم. پرواز از مرز عمان تا صنعا بیش از یک ساعت طول می‌کشد. خودم در کابین خلبان جای مهندس پرواز نشسته بودم. نگاه کردیم و دیدیم بلافاصله اطراف‌مان هواپیماهای جنگی قرار گرفتند. جلو می‌آمدند، دور می‌زدند و دیوار صوتی می‌شکستند. شروع به مذاکره با خلبان کردند که مثل اینکه عقل‌تان کار نمی‌کند، به شما اخطار داده شده است. بحث‌های زیادی شد. خلبان به او گفت ما سوخت نداریم و می‌خواهیم صنعا بنشینیم. فرودگاهی در عربستان را به ما معرفی کردند که فاصله‌اش از صنعا کمتر بود و گفتند حالا که سوخت ندارید بیایید اینجا بنشینید، ما به شما سوخت می‌دهیم. شما را بازرسی هم می‌کنیم و بعد بروید. این‌قدر خلبان نزدیک آمده بود که وقتی طرف انگشت بلند می‌کرد ما می‌دیدیم. این درخواست را هم قبول نکردیم. خلبان سعودی هم شروع کرد به اخطار دادن شدید و شمارش معکوس، 10، 9، 8 و.... بعضی از دوستان گفتند این حتماً می‌زند. موشکش را هم باز کرده بود. خلبان ما واقعاً ویژه و شجاع بود. به او گفتم مأموریت ما رفتن به صنعاست. شما کار خودت را انجام بده، ما هم کار خودمان را می‌کنیم. ده‌ها بار شمارش معکوس کرد، ولی ما اهمیتی نمی‌دادیم. 40 مایل مانده به باند فرودگاه صنعا دو فروند از آن هواپیماها رفتند و باند را زدند که ما نتوانیم بنشینیم. برج فرودگاه صنعا به ما اعلام کرد باند را زده‌اند و کاملاً منفجر شده است. گفتیم ما نزدیک شما می‌آییم شما بررسی کنید ببینید چقدر از باند خالی است؟ دوستان یمنی هم در برج بودند و از روز قبل با آنها هماهنگ شده بود. چند دقیقه بعد به ما گفتند هزار متر از باند سالم است. خلبان گفت من در هزار متر می‌توانم بنشینم. چرخ‌ها را باز کرد و چشم‌های‌ام را بستم. در لحظه‌ای که روی زمین می‌نشستیم دو هواپیمای کنار ما ـ که F16 و خیلی پیشرفته بودند ـ رفتند و بمب آتشی روی باند ریختند و آتش باند را فرا گرفت. جرئت نکردند هواپیمای ایران را بزنند، ولی برنامه‌ریزی کرده بودند ما در این آتش بیفتیم و بعد هم اعلام کنند که خودشان در این آتش افتادند و ما کاری نکردیم. خلبان ما برادر دو شهید و خلبان جنگی بود. به‌قدری ماهرانه هواپیمای ایرباس را هدایت کرد که واقعاً حیرت کردم. از آن مهلکه آتش گذشتیم و دور صنعا می‌گشتیم که جایی را گیر بیاوریم و بنشینیم. صنعا بیشتر تپه ماهوری است و جای مناسبی را برای نشستن پیدا نکردیم. جالب اینجا بود که هواپیماهای جنگی اطراف‌‌مان بودند و ما هم روی صنعا می‌چرخیدیم و مردم یمن هم از پایین داشتند نگاه می‌کردند. قرار شد در تاکسی‌وی (Taxiway) بنشینیم. خلبان گفت در تاکسی‌وی (Taxiway) هم می‌نشینم و تمام تلاش‌اش این بود که بنشیند و مأموریت‌اش را به نحو احسن انجام بدهد. هواپیماهای جنگی مکالمه ما را با برج کنترل شنود می‌کردند، رفتند و تاکسی‌وی (Taxiway) را هم زدند. هواپیمایی که سوخته بود در همین تاکسی‌وی بود. بالاخره نشد که برویم و در فرودگاه صنعا بنشینیم، چون باند را زدند و جای مناسبی برای نشستن گیر نیاوردیم.

منبع: رمز عبور

ارسال نظر: