آیت‌الله سیدمحمد حسینی زنجانی در گفتگوی تفصیلی با «نسیم آنلاین»:

فرماندهی و رهبری آیت‌الله خامنه‌ای عزت و بزرگواری اسلام و مسلمین و تشیع را حفظ کرده است

کدخبر: 2010070

ماه شعبان یا رمضان ابوی فرمودند که شب نوزدهم خواب عجیبی دیدم. پرسیدم چه خوابی؟ فرمودند که رفتم روی منبر و این آیه را می خوانم "انا فتحنا لک فتحاً مبینا......"  فکر می‌کنم که کار رژیم ساخته ‌است ...

گروه فرهنگی « نسیم آنلاین »- مرحوم آیت الله سیدعزالدین حسینی زنجانی، از جمله شاگردان قدیمی و البته محبوب امام خمینی(ره) بود که در دوران نهضت اسلامی و پس از آن پا در رکاب انقلاب اسلامی داشت و همیشه از آن حمایت می کرد.

در ماجرای خرداد 1342 و دستگیری امام راحل(ره)، روی منبر رفت و با چشمانی اشکبار علیه حکومت پهلوی سخنرانی کرد. به تبع این سخنرانی مدت 45 روز به همراه شهید مطهری، آیت الله فلسفی، آیت الله مکارم شیرازی، شهید هاشمی نژاد و جمعی دیگر از علما در زندان شهربانی، زندانی شد.

سال 1351 پس از بازگشت شاه از اجلاس اوپک، 5 سال به مشهد مقدس تبعید و از زنجان اخراج شد. با رحلت مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی در مشهد اعلام عزای عمومی کرد و بارها همراهی خود با امام خمینی(ره) را اعلام داشت. پس از رهبری آیت الله خامنه ای نیز همواره یکی از حامیان جدی ایشان بود.

آیت الله زنجانی سحرگاه 24 اردیبهشت 1392 در مشهد درگذشت.

برای بازخوانی مبارزات آیت الله سیدعزالدین زنجانی و نسبت او با انقلاب اسلامی، به مشهد و بیت پسرش آیت الله سیدمحمد حسینی زنجانی که خود یکی از مراجع است رفتیم.

آن چه میخوانید مشروح گفتگوی « نسیم آنلاین »، با او است.

نسیم آنلاین : از روابط و سوابق مرحوم ایت الله زنجانی با حضرت امام(ره) آغاز کنیم و نگاهی که ایشان به انقلاب و امام خمینی(ره) داشتند.

بسم الله الرحمن الرحیم. حضرت ابوی رحمت الله علیه در سال 1319 برای ادامه تحصیل مشرف به قم شدند. ایشان می فرمودند که من ابتدا درس فقه و اصول را نزد آقایان حجت کوه کمره ای و صدر شرکت می کردم. آن زمان آیت الله العظمی آقای امام خمینی فلسفه یعنی اسفار را تدریس می کردند پدر فرمودند که من در اسفار ایشان شرکت کردم تا اینکه علامه طباطبایی به قم تشریف آوردند. لذا ایشان در محضر امام خمینی حکمت متعالیه را تلمذ کردند. ایشان می فرمودند مبنای آشنایی ام با آیت الله خمینی همان دورانی که در خدمت ایشان درس می‌خواندم آغاز شد. می گفتند که همانجا از افکار امام خوشم آمد. راجع به مسائل اجتماعی و سیاسی با توجه مواضعی که ایشان داشتند هم به ذهنم می‌آمد که اگر ابتلایی در عالم اسلام و تشیع اتفاق بیفتد راهی که ایشان پیشنهاد می‌کند بهترین راهی است که انسان می‌تواند به اهدافش برسد.

حاج آقا روح الله برای طلاب مهربان تر از پدر بود

همانطور که می دانید قبل از اینکه امام خمینی به نام "امام" معروف شود، به ایشان می گفتند حاج آقا روح الله. پدر ما از حاج آقا روح الله قبل از سال 42 تعاریفی برای ما ارائه و راه ایشان را برایمان روشن کرده بودند. مرحوم پدر مکرر می‌گفتند که آیت الله خمینی یک مدرس بزرگوار و طلبه پروری بود که خیلی به ایشان عنایت داشت. می‌فرمودند که من مرض حصبه گرفته بودم، اگر بگویم آقای خمینی از پدر بر من بیشتر عنایت داشت مبالغه نکرده ام. این عنایت هم به دلیل آن بود که می دید ما طلبه و محصل جدی هستیم نه این که بخواهد روزی به مرجعیت برسد و بخواهد که با این عنایت ها ما حامی ایشان شویم. پدر می فرمودند الطاف مرحوم امام خمینی(ره) فقط به خاطر خدا بود به همین دلیل مرتب هر روز به ما سر می‌زدند و ارتباط عاطفی زیادی با طلاب داشتند در واقع علاوه بر استادی به اصطلاح سرپرستی و مدیریت هم داشتند.

ایشان می‌فرمودند که حتی رختخوابی که ما در ایام بیماری روی آن خوابیده بودیم و رفقا و بزرگان برای عیادت می آمدند به نظر امام مناسب شأن یک روحانی نبود و رفتند از خانه خودشان رختخواب و متکا آوردند تا وقتی مردم به منزلمان می آیند آبرومند باشد زیرا وضع مالی ما چندان مناسب نبود و زندگی فقیرانه ای داشتیم. خلاصه امام حق زیادی بر گردن مرحوم ابوی هم از لحاظ استادی و هم از لحاظ محبت پدری داشتند. مرحوم ابوی از نظر فکری، سیاسی و اجتماعی پیرو مکتب امام خمینی(ره) بودند.

نسیم آنلاین : از دوران نهضت خاطره خاصی به یاد دارید؟

خاطره خاصی که دارم دستگیری و زندانی ابوی بعد از 15 خرداد سال 42 بود. بعد از این که امام خمینی را دستگیر کردند، 17 خرداد هم پدر ما را دستگیر کردند و از زنجان به زندان شهربانی بردند و 45 روز آنجا زندانی شدند. در آن دوران با بزرگانی از علماء مثل شهید مطهری، مرحوم فلسفی، آقای هاشمی نژاد، مرحوم آقای لنکرانی زندانی شده بودند. نزدیک به 45 نفر در یک مجموعه زندانی بودیم که اتفاقا خیلی هم به ما خوش می گذشت چون در آنجا مباحث متعدد مطرح می‌شد. خاطرم هست که حتی جلسه وعظ و خطابه هم در آنجا تشکیل می دادیم که رئیس زندان هم از این مساله خیلی ناراحت شد و گفت که مگر اینجا مسجد است که شما منبر راه انداختید؟ آن زندان برای ما زندان واقعی نبود، محفل انس و الفت بین رفقا بود!

این تقابل مرحوم پدر ما با رژیم ادامه داشت تا سال 51 و بازگشت شاه از نشست اوپک که خودشان آن را پیروزمندانه می دانستند و بنا داشتند از او استقبالی کنند. در این بین قرار بود عده ای از روحانیون هم به استقبال محمدرضا پهلوی بروند از زنجان هم تعدادی رفتند که این مساله مورد انتقاد پدر ما واقع شد. این کار سبب اقامت اجباری پدر ما در مشهد و اخراج ایشان از زنجان شد. ایشان تا سال 57 که به دستور امام راحل به زنجان بازگشتند در مشهد مقدس بودند.

نسیم آنلاین : گفته می شود ساواک به ایشان پیشنهاد همکاری داده بود، آن ماجرا و واکنش ایشان چه بود؟

پیشنهاد به این معنا که بگویند ابوی با آنها همکاری کنند نبود. مرکز اسناد انقلاب اسلامی پرونده ایشان را به ما دادند و مطالعه کردیم کل ماجرا مربوط به نامه ای است که ابوی به رئیس ساواک نوشتند و گفتند که بیماری دارند و میخواهند برای مداوا به تهران بروند. اگر شما مدارک ساواک را نگاه کنید ماجرا از اینجا شروع می‌شود که ایشان شب 19 رمضان در سال 1347 بر مسببین بی‌حجابی روی منبر نفرین می‌کنند و این نفرین به طریقی به مرکز منتقل می شود. عوامل امنیتی که در زنجان بودند انصافاً حریم را نگه می‌داشتند و خیلی مطالب ایشان که تندتر از این هم در منبر می‌گفتند به جهت علاقه و احترام به پدرمان منتقل نمی‌کردند اما یکی از ماموران ساواک از تبریز می آید و آن شب را در زنجان اطراق می‌کند تا صبح به تهران برود.

آن شب اتفاقی به مسجد ابوی ما می آید و آن نفرین را می شنود و به سرلشکر مقدم گزارش می کند. مقدم هم عوامل ساواک زنجان را توبیخ می‌کند که چرا شما شخصی که به تندی و آشکارا مسببین بی حجابی را نفرین می کند به تهران گزارش نکردید؟ ساواک زنجان متعاقب این توبیخ نامه ای به ابوی می نویسند که فردا فلان ساعت به ساواک بیایید، آنها متعاقب آن نامه یک نامه‌ای به ابوی می‌نویسند که شما فردا در ساعت فلان در ساواک حضور حضور پیدا کنید اما پدر به ساواک نمی روند و نامه ای که گفتم را می نویسند که بگویند در شهر نیستند و نمی توانند به ساواک بیایند. این نامه هم بنا بر پیشنهاد بعضی از بزرگان زنجان بود که گفتند اگر نمی روید حداقل نامه ای بنویسید و بگویید که معذورم تا ساواک حساس نشود.

نسیم آنلاین : شما به همراه ابوی بزرگوارتان سال های زیادی در مشهد مقدس بودید. طبیعتا در این دوران با خانواده آیت الله خامنه ای هم مرتبط بودید. ممنون می شوم بفرمایید ارتباطتان با رهبر معظم انقلاب چگونه و از کجا آغاز شد؟

رابطه ما با بیت "حضرت رهبری" از زمان‌های دور بوده یعنی پدر ما با پدر مرحوم ایشان میرزا جواد آقای خامنه ای ارتباط داشتند ایشان هم با مرحوم جد ما مرتبط بودند. هر موقع هم که پدر به مشهد مشرف می شدند دید و بازدید با خانواده آیت الله خامنه ای داشتیم. خاطرم هست که بین سال های 40 تا 47 که با ابوی به مشهد مشرف شدیم پدر بزرگوار آقای خامنه ای به همراه خودشان به دیدن ابوی ما آمدند ما هم به منزل آنها رفتیم. یعنی من فکر می‌کنم از سال 1346 هر موقع به مشهد می رفتیم ایشان به دیدن ابوی ما می آمدند منتهی می دانید که آقای خامنه ای نزدیک انقلاب غالبا در زندان بودند. علی ای حال این روابط از قبل انقلاب بر قرار بود مخصوصاً رهبر معظم انقلاب نزدیک 2 یا 3 سال در سرشور کوچه فریدون با ابوی ما همسایه بودند و ما به منزل ایشان می رفتیم.

توسل به ذکر امن یجیب برای حفظ انقلاب نسیم آنلاین :‌ از فعالیت های انقلابی در کنار رهبر معظم انقلاب برایمان بگویید.

خاطرم هست یک شب پیش از انقلاب در منزل آیت الله سید محمدباقر شیرازی پسر آیت الله العظمی آقای شیخ عبدالله شیرازی که از مراجع بودند جلسه ای برگزار بود که رهبر معظم انقلاب با خاطری پریشان تشریف آوردند. ما نگران شدیم و از ایشان پرسیدیم که چه شده است؟ ایشان فرمودند که خبر بدی دارم گویا ارتش می‌خواهد کودتا کند و اگر این کودتا انجام شود تمام انقلابیون اعدام خواهند شد، ابوی و دیگران دلداری دادند اما واقعا نگران بودیم. ما یک تجربه خانوادگی داریم که دو بار امتحان کردیم. در یک جلسه 14 نفره هر کدام هزار توسل به خدا و پیغمبر با ذکر امن یجیب می کنیم که در هر دو بار به موفقیت رسیدیم. یک مرتبه راجع به سکته کردن مادربزرگ بنده بود که در زنجان ما این جلسه را گرفتیم و صبح حالشان خوب شد یک جلسه دیگر هم که همین مساله بود و ابوی برای به درک واصل شدن و از بین رفتن پهلوی برگزار کردند.

نسیم آنلاین : کیفیت این جلسه چگونه بود؟

ما در مشهد 14 نفر دعوت کردیم یک آبگوشت مختصری هم حاضر شد و بعد از صرف شام یک حدیث کساء خوانده می‌شد پس از آن هر کدام از 14 نفر هزار بار امن یجیب می خواندیم و در آخر هم به اهل بیت متوسل می شدیم. این کار را ما به نیت پیروزی انقلاب و نابودی رژیم انجام دادیم. این ماجرا در ماه رجب بود بعد از آن در ماه شعبان یا رمضان ابوی فرمودند که شب نوزدهم خواب عجیبی دیدم. پرسیدم چه خوابی؟ فرمودند که رفتم روی منبر و این آیه را می خوانم "انا فتحنا لک فتحاً مبینا......" فکر می‌کنم که کار رژیم ساخته ‌است چند ماه بعد انقلاب اسلامی پیروز شد و بحمدالله تا امروز با قدرت بر قرار است.

نسیم آنلاین : در خصوص مرحوم آیت الله میلانی و نسبت ایشان با نهضت برفرمایید.

مقام ایشان خیلی بالاتر از این است که بنده در مورد ایشان قضاوت کنم اما من جزو شاگردان ایشان بودم و شش سال درس خارج آن بزرگوار را درک کردم و هم از نظر علمی و هم از نظر اخلاقی واقعاً نمونه بودند و با آن همه علم و با آن همه دانایی خیلی متواضع بود. ما با ایشان هم ارتباط خانوادگی مستمر داشتیم؛ ایشان با مرحوم جدمان از شاگردان میرزای نائینی بودند. حتی وقتی بحث می‌شد ابوی می‌فرمودند که ما با شما روابط 20 و 25 ساله داریم و ایشان فرمودند که از حضرت رضا (ع) روایتی هست که "مودت عشرین سنه قرابت" کسی با کسی 20 سال رفیق باشد از رفاقت گذشته و به قرابت و قوم و خویشی رسیده است. البته ارتباط ما در اواخر سال های پیروزی انقلاب ضعیف شد نه اینکه بریده شده باشد البته آن هم به دلیل مسائلی بود که به نظرم صلاح نیست عنوان شود و از آن ها بگذریم بهتر است.

امام رضا(ع) فرمودند الان زمان تقیه نیست نسیم آنلاین : در مورد حاج آقا حسن قمی هم خواستم از شما بپرسم. نسبت ایشان با انقلاب چطور بود؟

انصاف این است که ایشان تا آخر بر روی حرف‌هایی که قبل از انقلاب گفته بود و روی عقیده‌اش ایستاد. قبل از انقلاب در کرج تبعید بودند و بعد به مشهد آمدند و همراه انقلاب بودند و لی اوائل پیروزی انقلاب ملاحظاتی داشتند که منجر شود کنار بروند. البته ایشان مرد بزرگواری بودند پدرشان حاج آقا حسین قمی با مسئله بی‌حجابی مبارزه بی امانی کرد.

در اینجا خاطره ای بگویم بد نیست، ابوی می‌فرمودند که حاج آقا حسین قمی از نظر تقوا خیلی در سطح بالایی بودند. پدربزرگ ما برای پدرم نقل کردند قبل از اینکه حاج آقا حسین بروند کربلا در عالم رؤیا دیدم که حضرت رضا(ع) آمدند منزل ما، من هم مدام سعی می‌کردم ایشان را رؤیت کنم و سیمایشان را ببینم اما هر کاری کردیم که ما ایشان را ببینیم نتوانستیم. ابوی فرمودند از پدرم سوال کردم امام در عالم رویا به شما چه فرمودند؟ گفتند که امام رضا(ع) فرمودند الان زمان تقیه نیست باید وارد عمل شوید. مجددا پرسیدم در کنار امام چه کسی یا کسانی بودند فرمودند که علامه مجلسی نزد امام هشتم نشسته بود.

ابوی فرمودند یک ماه از این خواب نگذشته بود که دیدم حاج آقای حسین قمی برای بحث بی حجابی عزم کردند به تهران پیش شاه بروند. ایشان گفته بودند می‌روم از رضاخان خواهش و تمنا می‌کنم و زیر پایش می‌افتم که این کار را نکند و این کار را ادامه ندهد زیرا حجاب یک ضرورت قرآنی است و ما نمی‌توانیم حجاب را برداریم اگر قبول نکرد با اسلحه‌ای تمرین کردم که او را بکشم. این قسمت را مرحوم آیت الله العظمی میلانی می‌فرمودند که حاج آقا حسین به ما گفتند که من قصد داشتم او را بکشم اما وقتی به تهران می آید و در شاه عبدالعظیم اطراق می‌کند، از شاه وقت ملاقات می‌گیرد ولی به ایشان وقت نمی‌دهند. ظاهراً جاسوسانی که آن زمان بودند گزارشی داده بودند که حاج آقا حسین قمی چنین نیتی دارد به همین دلیل حاضر نشد که حاج آقا حسین را به حضور بپذیرد. بعد از این ماجرا تشریف بردند کربلا و در آنجا ماندند از بزرگان هم تقاضا کرده بودند که بیایند اینجا که یکی از این بزرگان مرحوم جد ما بود.

حاج سید محمدعلی میلانی، آقازاده مرحوم آیت الله العظمی میلانی این داستان را می‌فرمودند که من دیدم حاج آقا حسین قمی از حرم ابا عبدالله الحسین(ع) بیرون آمده و تمام قبایش خیس بود، معلوم بود که در سجده خیلی گریه کرده گفت می‌دانید چرا اینجا آمدم؟ آمده ام از حضرت تقاضا کردم که اگر ریاست من به ضرر اسلام خواهد شد عمر من را خدا بگیرد؛ یکی دو ماه بعد از این گفته ایشان به رحمت خدا رفتند.

فرماندهی و رهبری آقای خامنه ای عزت و بزرگواری اسلام و مسلمین و تشیع را حفظ کرده است نسیم آنلاین : بعد از رحلت امام خمینی(ره)، آیت الله خامنه ای زعامت کشور را بر عهده گرفتند. شما رهبری ایشان طی این مدت را چگونه ارزیابی می کنید؟

اگر بخواهیم با انصاف قضاوت کنیم آیت الله خامنه ای الآن ستون انقلاب هستند. انصافاً این انتخاب هم گزینش مناسبی بود چون آیت الله خامنه ای هم علم دارند، هم بیان دارد و هم قدرت مدیریت بالا. اینها در یک مدیریت کلان موثر است و انصافا مدیریت ایشان به نحو احسن تا امروز ادامه داشته و انشاء‌الله ادامه خواهد داشت. اگر منصفانه قضاوت کنیم یعنی تابع احساسات نشویم، گروه‌گرا نشویم، باندبازی نباشد و از دیدگاه حزبی و شخصی نگاه نکنیم تا به حال با فرماندهی و رهبری آقای خامنه ای عزت و بزرگواری اسلام و مسلمین و تشیع حفظ شده است.

برخی مخالفت ها با رهبری از هوای نفس است نسیم آنلاین : برخی در سال های اخیر مقابل رهبری ایستاده اند و ماجراهایی به وجود آورده اند در این زمینه چه نظری دارید؟

ما ایشان را عادل می‌دانیم وقتی رهبری حرفی می‌زنند اگر هم توجیهی نداریم حداقل از ایشان بپرسیم که دلائلشان چیست نه اینکه برخی آقایان داد و فریاد و قیل و قال درست کردند و منطقه را به آشوب کشیدند. اینها همه‌اش هوای نفس است یعنی اگر صادقانه بخواهیم تجزیه و تحلیل کنیم منیت انسان است. شما باید در نظر بگیرید که شرایط الآن چیست؟ این همه کشته و شهید داده‌ایم چطور می‌شود ایشان احساس مسئولیت نکنند و یک تصمیمی بگیرند خلاف آن چیزی که ما انتظار داریم و شناخت داریم؟ بنده بعضی تحلیل‌ها و بعضی حرف‌هایی که زده می‌شود را می‌بینم و تصور می کنم بر اساس هوای نفس است. البته ما یک مشکلاتی هم داریم نمی‌خواهم بگویم که ما صد در صد مدینه فاضله را تامین کردیم اما باید به این نکته هم توجه داشته باشیم که سازندگی بر خلاف تخریب زمان‌بر است. شما یک خانه‌ای را در عرض دو روز تخریب می‌کنید اما ساختنش دو سال طول می‌کشد. جامعه ما یک جامعه آفت زده و طاغوت زده بود باید برای رفع اینها بسترسازی فرهنگی شود و این زمان‌بر است. یعنی ما مثلاً اگر بخواهیم نظام ربوی را از اقتصادمان کنار بزنیم یک روز و دو روزه امکان ندارد باید اینها را با کارشناسان اقتصادی و داده های دینی در میان بگذاریم تا بتوانیم آن را از بین ببریم.

نسیم آنلاین : گاهی اوقات دیده می شود برخی افراد خاطراتی از قول امام نقل می کنند که ایشان مثلا موافق رابطه با آمریکا بودند یا نظیر این دست مسائل، تحلیل و نظر شما در این خصوص چیست؟

بنده از دیدگاه شخصی که تا به حال مسئولیتی نداشتم و اخبار را هم گوش می‌کنم وتجزیه و تحلیل می‌کنم احساس می‌کنم که بعضی از حرکات ناشی از هوای نفس است و وقتی هوای نفس وسط بیاید حق گم می‌شود حضرت علی (ع) در نهج البلاغه می‌فرمایند "إِنَّما اَخْشی عَلَیْکُمْ إِثْنَیْنِ: طُولَ الأمَلِ وَ اتِّباعَ الْهَوی، اَمّا طُولُ الأمَلِ فَیُنْسِی الاْخِرَهَ وَ اَمّا إِتِّباعُ الْهَوی فَإِنَّهُ یَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ" اگر هوای نفس وسط بیاید آدم حق را نمی‌بینید نوعاً این قبیل مواضعی که اتخاذ می‌شود روی هوای نفس است و اگر هوای نفس کنار باشد آدم حقیقت را می‌بیند.

نسیم آنلاین : به عنوان آخرین سوال، ارتباط شما و مرحوم آیت الله زنجانی با رهبر معظم انقلاب چطور بوده است؟

ارتباط ما با حضرت ایشان چه در زمان حیات ابوی و چه بعد از آن هیچوقت قطع نشده، هر موقع به مشهد تشریف می آوردند با ابوی ملاقات یک ساعته و بیشتر داشتند و در مسائل مختلف گفتگو می کردند. یک علاقه معنوی و عاطفی بین ایشان و پدر ما برقرار بود که کاملا قابل حس و لمس بود، می آمدند و غالبا در باره مسائل مختلف به ویژه موضوعات علمی بحث و تبادل نظر می کردند بعد از رحلت ابوی هم بنده چند باری توفیق زیارت ایشان را داشتم و بحمدالله ارتباط برقرار است./

ارسال نظر: